آب کجا میرود که قورباغهها فالش میخوانند؟
نامه سرگشادهای مهدی زنگنه به عبدالعلی علیعسگری، رئیس سازمان صداوسیما
جناب آقای دکتر علیعسگری
رییس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران
با سلام و احترام
سال جدید را به شما و خانوادۀ محترم صداوسیما تبریک میگویم و امیدوارم در پناه حضرت حق از آفات و بلایا به دور باشید. آگاهم که شما و همکارانتان مانند تمام مردم ایران سال سختی را پشت سر گذاشتهاید. به خوبی میدانم که شخص شما نیز این روزها از یک سو به مناسبت سال جدید و از سوی دیگر به خاطر شیوع بیماری کرونا، در مقام تصمیمسازی و تصمیمگیری برای تولید و پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی، همانند بسیاری از مدیران و مسئولان کشور، در وضعیتی حساس و بحرانی قرار دارید. حالا که روزها و شبهای پر از استرس و حرص و جوشی را سپری میکنید میخواهم به سنت نامهنگاریهای گذشتگان سخنم را با چند بیت شعر آغاز کنم. البته با اجازۀ شما به جای مراجعه به گنجینۀ گرانبهای ادبیات فارسی، متن ترانهای را که در یکی از برنامههای تحویل سال، چندین و چند بار از تلویزیون جمهوری اسلامی پخش شد، پیشکش محضرتان مینمایم:
یه کم با خودت عشق و حال کن؛ غم و استرس ها رو چال کن نَشین از خودت هی سوال کن؛ که بعدش چی میشه؟ چون هیچی نمیشه! طلا و دلارو ولش کن؛ در غصه رو کاگلش کن دیگه سخت نگیر و شُلش کن
بابا بسه دیگه! ببین دل چی میگه…؟ عمروُ به خوشی سر کن و حرص و جوش و کمتر کن و دنیا رو رها کن
زندگی به مو بنده؛ حال بد کیلو چنده؟ خوش باش و صفا کن یه مدت بسه غصه خوردن؛ یه مدت بسه غم شمردن یه چند وقت خبرا رو ول کن؛ یه فکری واسه حالِ دل کن
بله آقای دکتر! این ترانه از تلویزیون ملی ما پخش شده است! و یکی از مخاطبان آن خود شما هستید! پیام این قطعه در شرایط بحرانی فعلی این است که سخت نگیرید و درد و غم را رها کنید. ترانهسرا و خوانندۀ آن، در کنار همۀ مردم ایران به حضرتعالی هم میگوید: "دیگه سخت نگیر و شُلش کن!" اما شکر خدا دقیقا نمیگوید چه چیزی را باید شُل کنید؟ وگرنه حتما از آن سازمان محترم مجوز پخش نمیگرفت. البته بنده فراز پایانی ترانه را برای شما ننوشتم زیرا مربوط به مجردهاست. خوانندۀ محترم به جوانان تنهای این سرزمین توصیهای پدرانه میکند و میگوید:
اگه یار و عشقی نداری؛ که سر روی شونش بذاری نمیخوابی؛ شب زنده داری به حرفم عمل کن؛ خودت رو بغل کن
لکن باز هم شکر خدا بحث را ادامه نمیدهد. چون جوانان مجرد و تنهای ما، علاوه بر سرگذاشتن روی شانۀ معشوق، نیازهای دیگری نیز دارند؛ اگر قرار باشد بر اساس شیوۀ توصیۀ خوانندۀ عزیز، جای خالی شانۀ معشوق را با بغل کردن خودشان پُر کنند، شیوۀ رفع بقیۀ نیازها اصلا قابل پخش نیست!
جناب آقای علیعسگری!
در طول سالهای ریاست شما در سازمان صداوسیما انتقادات بسیاری توسط دوست و دشمن به سیاستگذاریهای شما و همکارانتان مطرح شده است؛ لکن دیدن نیمۀ خالی لیوان هیچ گاه شایسته نبوده و نیست. مضاف بر این که ادارۀ رادیو و تلویزیون ملی، با این همه شبکه کار سادهای نیست. در کشوری که این همه نهاد سیاسی و فرهنگی و امنیتی موازی و صاحبنظر وجود دارد، برآورده کردن توقعات تمام آنها، در کنار جلب رضایت مردم تقریبا غیرممکن به نظر میرسد؛ ولی الحمدالله شما در طول ریاست خود با تعاملات فراوان در هر حال توانستهاید صدا و سیما را اداره کنید.
صداوسیمای جمهوری اسلامی همچون تمام رسانههای حکومتی دنیا، صرفا رسانهای فرهنگی نیست. ابعاد سیاسی و اجتماعی و امنیتی توامان با یکدیگر، با ابزاری فرهنگی منشوری رنگارنگ را میسازند، که هرکس از دریچۀ نگاه خویش به آن مینگرد. معالاسف در روزگار سیاستزدۀ کنونی هر حرف و نقد و تحلیلی، از منظر سیاست بررسی میشود. در حال حاضر اگر کسی به برنامههای تلویزیون نقدی داشته باشد یا در جبهۀ سیاسی دولت انگاشته میشود یا به چشم اپوزوسیون به او مینگرند؛ و آن چه در این میانه ناجوانمردانه ذبح میشود فرهنگ و ارزشهای فرهنگی است.
آقای دکتر!
ما در کشوری زندگی میکنیم که پس از انقلاب هر دو رهبر آن ادیب و شاعر بوده و هستند. حضرت امام (ره) ادعای شاعری نداشت اما پس از رحلت، دیوان اشعارش به چاپ رسید و به عالم نشان داد در پس پردۀ آن چهرۀ آرام که تمام معادلات سیاسی جهان را برهم زد، شخصیتی عارف و عاشق پنهان بوده است. رهبر معظم انقلاب نیز در میان تمام شخصیتهای فرهنگی و ادبی کشور اعم از موافق و مخالف، جایگاه ویژهای دارد و نظریات فرهنگی و به خصوص ادیبانه ایشان، مورد وثوق خیلیهاست. اتفاقا ایشان نیمۀ ماه رمضان گذشته در دیدار با شعرا نسبت به ترانهها و اشعاری که از صداوسیما به گوش ملت فرهیخته و فهیم ایران میرسد، اعتراض کرده و گفتند: "من حتّی گاهی اوقات میبینم در رژیم طاغوت که خب همه چیزشان به فرنگیها و به خارجیها بسته بود، روی مسئلهی زبان، یک تعصّبی وجود داشت، یک چیزهایی داشتند؛ ما هم اوایل انقلاب از این جهت خیلی خوب بودیم، بعد یواشیواش خیلی ولنگ و واز شد. حالا در عالَم شعر هم همین حالت ولنگاریِ زبانی وارد شده، منتها در بحث ترانهسازیها، سطح بعضی از این ترانههایی که ساخته میشود، واقعاً خیلی پایین است؛ حالا از لحاظ مضمون که معیوب است، از لحاظ ساخت لفظی هم بعضی از این ترانهها بسیار ساختهای بدی دارد. آن وقت این ترانهها میآید با همین ساخت -حالا در فضاهای زیرزمینی و مانند اینها که بحث دیگری است- در تلویزیون، رادیو خوانده میشود، در تیتراژ فیلمها تکرار میشود، پخش میشود و اینها شایع میشود."
هنوز یک سال از ابراز نگرانی رهبر نگذشته است که در برنامههای تلویزیونی به مناسبت تحویل سال بدترین و سخیفترین و ضعیفترین ترانهها پخش میشود. ترانههایی که بعضی از آنها محض رضای خدا دو بیت با قافیۀ صحیح ندارد. چه بلایی بر سر ادبیات ما آمده است که ترانهسرایی به خود اجازه میدهد که میرقصی و نمیترسی و شمسی را به عنوان قافیه استفاده کند؟
شنیدهام بی نقصی پروانه وار میرقصی
به دور شمع میچرخی از عاشقی نمیترسی شنیده ام زیبایی کل آرایش دنیایی نمی آید مث تو هیچ کسی در تقویم شمسی همه از تو عکس شهزاده زیبایی کشیدن همه گفتند و حتی یک لحظه تو را ندیدن همه غیر من فقط وصف حال تو را شنیدن شنیدم که شنیدن کی بود مانند دیدن
در میان قطعاتی که شب تحویل سال از صداوسیما پخش شد از این نمونهها کم نیست. خوانندهای دیگر که به "چشم و چال و چالۀ روی صورت" علاقۀ بسیاری دارد، در قاب دو شبکۀ مختلف حاضر شده و ترانههای عجیب و غریبی خوانده است. ترانههایی که معلوم نیست به زبان معیار سروده شده یا زبان عامیانه؟! ترانههایی که ترانهسرایش گاهی نیاز به قافیه را احساس نکرده! گاهی نکرده!
ترانه اول:
زندگی یه حرف سادس امروز فوق العادست بیا با من هی بخند که این دنیا بی ارادست هر روز صبح میریم کلاس عاشقی یاد میگیریم که هی بخندیم انرژی مثبت بین هردوتامون رو چشم و چاله خنده هامون انرژی مثبت بین هردوتامون رو چشم و چاله خنده هامون میدونی هستم / آخه من به تو دل بستم / من و تو باهم آره حالمون بهتره هی میمونی پیشم / گیجم میرم / قربون نگاه جذابت از همه سر تره انرژی مثبت بین هردوتامون رو چشم و چاله خنده هامون انرژی مثبت بین هردوتامون رو چشم و چاله خنده هامون
ترانه دوم:
خوشم با تو / چنان مستم / من عاشق آرامش چشمان تو هستم چقدر خوبه / که تو هستی / معشوقه من نیمه ی جانم تو هستی به عهدی که / به هم بستیم / هرگز نگذارم که تو از من برنجی که من با تو / پر از شوقم / با هر نفست چاله خندت به این دل نشستی تو شدی جسم و جان من / گل مهربان من / تو شدی بهار من من به تو دل دهم که چون / برسم به قلب تو / بشوم فدای تو
این که چه اندیشهای پشت تولید آثاری این چنین است به تلویزیون دخلی ندارد. اما حقیقتا ملاک و معیار انتخاب و دعوت از خوانندگان و مهمانان ویژهبرنامههای تحویل سال چیست؟ به نظر شما چرا در یک برنامه چند خواننده و ترانهسرا و مدیربرنامه که با یک تهیهکننده موسیقی قرارداد همکاری دارند دعوت میشوند؟ چرا یک ماه قبل از عید میان خوانندگان شایعه راه میافتد که هرکس پول بیشتری خرج کند امسال در برنامههای نوروز روی آنتن میرود؟ چرا حکایت مهمانان برنامههای شب عید مانند پخش بانوان بدحجاب در راهپیمایی ۲۲ بهمن شده است؟ چرا خوانندگانی که مبتذلترین آثار را تولید کردهاند و در طول سال مجوز حضور تلویزیونی ندارند، به بهانۀ جذب مخاطب جوان در قاب سیما ظاهر میشوند؟ احتمالا پاسخ شما این است که در اوضاع و احوال نابسامان کنونی میخواهیم مردم را شاد و امید تازهای در جامعه ایجاد کنیم. قطعا نیت خوبی داشتهاید اما اتفاقا توانمندیها و نقاط قوت و ضعف مدیران در همین بحرانها و وضعیتهای قرمز نمایان میشود. وگرنه در وضعیت سفید، همگان توانا و خبرهاند!
این روزها مدام از خود میپرسم چرا هنرمندان اصیل و متفکر این مرز و بوم جای چندانی در این برنامهها ندارند؟ چه اتفاقی افتاده که خودی و غیرخودی از وضعیت صداوسیما ناراضیاند؟ اما کاسبها و دلالها روز به روز پُرکاتر و پررنگتر میشوند؟ اصلا چرا باور خوانندگان تازهکار و جویای نام این است که تا وقتی به دلالهای رسانه، شیرینی ندهند نمیتوانند تیتراژ تلویزیونی بخوانند؟ اصل قصه آنقدر نمایان است که دستاندکاران فلان برنامه برای فرار از اتهامات، چوپان خوشصدایی که ویدئوی آوازش سه روز قبل در فضای مجازی منتشر شده بود را به استودیو آوردند تا نمایش حمایت از خوانندگان جوان را به ظاهر تکمیل کنند!
روزگاری اگر خوانندگان زیرزمینی میخواستند به روی زمین نقل مکان کنند تغییر روش میدادند و قطعات آبرومندتری میساختند؛ اما این روزها همان شاهکارهایی را که زیر زمین میخواندند، روی آنتن سیما لب میزنند. چند سال پیش چه کسی باورش میشد که روزی این جملات سطحی و سخیف به عنوان ترانهای عاشقانه از شبکه یک شبکه هر ایرانی پخش شود؟
وقتی تورو دارم همه چی ردیفه / منو میکشه چشمات که همه رو حریفه جز توئه دیوونه هیشکی نمیدونه / وقتی پیش منی حالم چه میزونه جون و دلم میره برات / مگه میشه دل تورو نخواد یه جوری میخوام تورو عزیزم / چشم همه حسودامون دراد بوم بوم میزنه دلم وای / نگو دیگه منو نمیخوای منی که دل بهت دادم و / حالا حالاها عاشقتم ای وای بوم بوم ضربان قلبم / داره میره بالا نم نم بیا حواستو بده به منِ / دیوونه دل بده تو کم کم جون و دلم میره برات / مگه میشه دل تورو نخواد یه جوری میخوام تورو عزیزم / چشم همه حسودامون دراد
آقای رییس!
شما کارگردان و تهیهکنندۀ دقیقه به دقیقۀ برنامههای صداوسیما نیستید. این سازمان عریض و طویل عوامل و کارمندان فراوانی دارد که باید ۲۴ساعته برای این همه شبکه برنامه تولید کنند. اما شما در بارگاه الهی و پیشگاه روح و روان مردم این سرزمین پاسخگو هستید. بابت تمام برنامههای خوب و مفید و سرگرم کنندهای که مردم را به درستی پای تلویزیون مینشاند، دست مریزاد! بابت تولید «عصر جدید» و «پایتخت» و پخش فیلمهای سینمایی خوشساختی مانند «سرخپوست» و «تختی» و دوبله و پخش بهترین فیلمهای سینمای جهان در تعطیلات نوروز از شما ممنونیم. اما چه کسی جز شما باید دربارۀ لطمات جبرانناپذیری که این روزها به فرهنگ اصیل ایرانی وارد میآید پاسخ دهد؟ اگر رادیو و تلویزیون حکومتی نبود و توسط اشخاص به صورت خصوصی اداره میشد، ماجرا چیز دیگری بود. در تمام دنیا صاحبان رسانههای خصوصی حق دارند طبق قوانین موجود، بر مبنای منافع اقتصادیشان برنامه تولید کنند. اما حالا که در ایران خبری از رسانۀ خصوصی نیست، رییس سازمانی که توسط رهبری تعیین میشود، دربارۀ محصولات رسانۀ ملی و اثرات مخرب فرهنگی آنها باید پاسخگو باشد.
منبع: خبرآنلاین
دیدگاه