بوی پیراهن یوسف می‌آید

سرنا_حکایت از چه کنم که سینه سینه مالامال درد است اما مرهمی نیست. سال‌هاست از خویشتن خویش جدا شده‌ایم. کاظم تو هر چه دیر بیایی هنوز برای ما زود است اما نمی‌دانم روز آمدنت چه روزی خواهد بود اما بوی پیراهن یوسف می‌آید و دیدار نزدیک است.

بوی پیراهن یوسف می‌آید

روز جمعه ۱۳ تیرماه یادداشتی با عنوان «بازگشت حاج احمد...» از احسان محمدحسنی مسئول سازمان هنری رسانه‌ای اوج به بهانۀ سی و هشتمین سال ربوده شدن و شهادت چهار دیپلمات از یاد رفته منتشر شد و امروز، حسن اخوان، برادر شهید کاظم اخوان،خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی همراه حاج احمد متوسلیان در واکنش به برخی اظهارنظرها و اتفاقات در باره این یادداشت دلنوشته‌ای منتشر کرده است:

به نقل از روابط عمومی سازمان هنری رسانه‌ای اوج، در این دلنوشته‌زیر را نوشته است:

درست جناب آقای احسان حسنی در سی و هشتمین سالگرد ربوده شدن برادرمان کاظم اخوان خبرنگار خبرگزاری جممهوری اسلامی و دیپلمات‌های ایرانی حاج احمد متوسلیان،تقی رستگارمقدم و سیدمحسن موسوی در لبنان یک بار دیگر نشان داد که اخوان بودن فقط به نام خانوادگی نیست.

احسان حسنی مسئول سازمان هنری رسانه‌ای اوج، حمید داودآبادی روزنامه‌نگار محقق و پژوهشگر دفاع مقدس و نادر طالب‌زاده مستندساز و کارگردان انقلابی اندیشه‌ورز نیز اخوان ما هستند که در حق برادران مظلوم خود کم نگذاشته و حق برادری را به واقع به جا آورده‌اند که اگر بگوییم احسان،حمید و نادر تنها کسانی نبودند که در سی و هشت سال گذشته سرنوشت نامعلوم برادران خود را مطالبه کردند اما تأثیرگذارترین این افراد بوده‌اند و در این راه زحمات زیادی را به جان پذیرفتند

خوب می‌دانیم برادر حمید با چه خون دلی کتاب‌های کمین جولای، راز احمد و سی و هفت سال را نوشت و چاپ کرد و اگر همت عالی احسان عزیز نبود هیچگاه فیلم «نگار بی‌خبر» و «ایستاده در غبار» اجازه ساخت و پخش پیدا نمی‌کرد و نادر که در برنامه‌های رسانه‌ای خود پیوسته در حال رمزگشایی از پرونده چهار شهروند ایرانی بوده است برخود لازم می‌دانیم سپاس فراوان را تقدیم یکایک آنان نماییم که مرهون تلاش‌های خستگی‌ناپذیر این عزیزان هستیم چرا که سرنوشت دیپلمات‌های ربوده شده ایرانی را در این چهار دهه با طرح سوال و یا حتی چالش به دور از هرگونه مصلحت‌نگری و عافیت‌طلبی مورد توجه قرار داده و با شجاعت حقایق را برملاء کرده‌اند،توفیق آنان را از خداوند بزرگ خواهانیم.

اعلام پیدا شدن پیراهن خونین یوسف و در آوردن او از چاه فراموشی طبیعی بود که مورد انکار و اعتراض قرار گیرد احسان به درستی با جملاتی کلیدی مطالبی را در یادداشت خود مطرح کرد که حرف دل ما در تمام این سال‌ها بود و مکرر نوشتیم و گفتیم اما کسی به آن گوش نکرد و اهمیت نداد ما نیز انسانی هستیم تو هم چیزی بگو چشم و دلت گوش و زبان دارد.

احسان جان درونم شرحه شرحه است. سخن از زبان ما می‌گویی، آنچه را که خیلی‌ها از آن در تمام سی و هشت سال گذشته خبر داشتند، اما بنا بر مصالحی که نمی‌دانیم چیست و هیچگاه حتی به جهت انسانی این حق را نیافتیم بدانیم که چه کسانی و چرا سرنوشتی خیلی دور و خیلی نزدیک برای آنان رقم زده‌اند، از بی‌خبری ما و ملت بزرگ ایران چی به آنها می‌رسد، چرا نباید بدانیم بر عزیرانمان چه گذشته است، حکایت از چه کنم که سینه سینه مالامال درد است اما مرهمی نیست. سالهاست از خویشتن خویش جدا شده‌ایم. کاظم تو هر چه دیر بیایی هنوز برای ما زود است اما نمی‌دانم روز آمدنت چه روزی خواهد بود اما بوی پیراهن یوسف می‌آید و دیدار نزدیک است. سال‌های سخت با این روزگار برزخی‌ ساخته‌ایم، تا ید بیضایی به در آید و به پنهان‌کاری، عدم صداقت و صراحت پایان دهد.

دیری است که از روی دل آرای تو دوریم

محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم

زین قصه پر غصه عجب نیست شکستن

هرچند که با حوصله‌ی سنگ صبوریم (سایه)

مشهدالرضا - خانواده کاظم اخوان.

منبع: ایسنا

کد مطلب: ۱۵۵۴۵۵
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت