جعلیاتی به نام قیصر امین‌پور

سرنا_آن‌قدر در فضای مجازی دست به دست شده‌اند که انگار به راستی یکی از سروده‌های قیصر امین‌پور هستند؛ جعلیات آشنایی که نام این شاعر را انگار به نفع سودجویانی به دوش می‌کشند.

جعلیاتی به نام قیصر امین‌پور

به قول اسماعیل امینی - شاعر و مدرس دانشگاه -، «کتاب نخوانید! جعلیات بخوانید»؛ «جعلیات، به شما می‌گویند که شاعران و نویسندگان و متفکران بزرگ هم، مانند شما عوامانه فکر می‌کنند و شعر و داستانِ عوامانه می‌نویسند»؛ «قیصر امین‌پورِ جعلی، جوانکی است احساساتی و درون‌گرا، که از بس شکست عشقی و عاطفی تحمل کرده، تن به جبر تقدیر داده و شعرهای گاهی می‌شود و گاهی نمی‌شود و زود می‌شود و دیر می‌شود، می‌سازد با غلط وزنی و قافیه‌ای و حتی املایی».

شاید برای همین است که عده‌ای نوشته‌هایی را که خودشان دوست دارند به نام بزرگان منتشر می‌کنند و الباقی هم این‌ها را به روزمره خود نزدیک می‌بینند و مدام بازنشر می‌کنند، تا پستی که با شعر جعلی گذاشته‌اند بیشتر لایک بخورد!

در این‌جا نگاهی داریم به برخی از متن‌های جعلی‌ای که به نام قیصر امین‌پور منتشر می‌شوند:

(از این شعر جعلی، دکلمه و ویدیو هم ساخته شده است)

«یاد دارم در غروبی سرد سرد/ می‌گذشت از کوچه ما دوره‌گرد داد می‌زد: "کهنه قالی می‌خرم/ دست دوم، جنس عالی می‌خرم کوزه و ظرف سفالی می‌خرم/ گر نداری، شیشه خالی می‌خرم" اشک در چشمان بابا حلقه بست/ عاقبت آهی کشید، بغضش شکست اول ماه است و نان در سفره نیست/ ای خدا شکرت، ولی این زندگی است؟! سوختم، دیدم که بابا پیر بود/ بدتر از او، خواهرم دلگیر بود بوی نان تازه هوشش برده بود/ اتفاقا مادرم هم، روزه بود صورتش دیدم که لک برداشته/ دست خوش‌رنگش، ترک برداشته باز هم بانگ درشت پیرمرد/ پرده اندیشه‌ام را پاره کرد... "دوره‌گردم، کهنه قالی می‌خرم/ دست دوم، جنس عالی می‌خرم کوزه و ظرف سفالی می‌خرم/ گر نداری، شیشه خالی می‌خرم" خواهرم بی‌روسری بیرون دوید/ گفت: "آقا، سفره خالی می‌خرید؟!"»

همچنین نمونه‌ای از نثرواره‌هایی که با تقطیع شعرگونه به نام قیصر امین‌پور در فضای مجازی دست به دست می‌شود:

«آدم‌هایی هستند در زندگی‌تان؛ نمی‌گویم خوبند یا بد... چگالی وجودشان بالاست... افکار، حرف زدن، رفتار، محبت داشتن‌شان و هر جزئی از وجودشان امضادار است... یادت نمی‌رود "هستن‌های‌شان را..." بس که حضورشان پررنگ است. ردپا حک می‌کنند، این‌ها روی دل و جانت... بس که بلدند "باشند"... این آدم‌ها را، باید قدر بدانی... وگرنه دنیا پر است از آن دیگر بی‌امضاهایی که شیب منحنی حضورشان، همیشه ثابت است... بعضی از آدم‌ها ترجمه شده‌اند بعضی از آدم‌ها فتوکپی آدم‌های دیگرند بعضی از آدم‌ها با چند درصد تخفیف به فروش می‌رسند بعضی از آدم‌ها فقط جدول و سرگرمی دارند بعضی از آدم‌ها خط‌خوردگی دارند بعضی از آدم‌ها را چندبار باید بخوانیم تا معنی آن‌ها را بفهمیم بعضی از آدم‌ها را باید نخوانده کنار گذاشت از روی بعضی آدم‌ها باید مشق نوشت از روی بعضی آدم‌ها جریمه!!! نیاز نیست انسان بزرگی باشیم انسان بودن خود نهایت بزرگی‌ست می‌توان ساده بود ولی انسان بود به همین سادگی»

و این مورد:

«دیرگاهی‌ست که افتاده‌ام از خویش به دور! شاید این عید به دیدار خودم هم بروم»

مصرع دوم بیت بالا شبیه یکی مصرع‌های شعر قیصر امین‌پور است که چنین است: «گفتم این عید به دیدار خودم هم بروم/ دلم از دیدن این آینه ترسید چرا؟»

و یک متن جعلی دیگر که به نام قیصر امین‌پور منتشر می‌شود:

«من پاییز را جارو می‌کنم

زمستان را پارو می‌کنم

تابستان را می‌شویم

تا همیشه بهار باشد

من رفتگرم

آفتاب و آب و باد

همکاران من هستند

اما کاش می‌توانستم

دل‌های مردم را هم آب و جارو کنم»

از کتاب «حرف آخر عشق»

اما بخشی از یک شعر قیصر امین‌پور:

«چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟ بیایید از عشق صحبت کنیم تمام عبادات ما عادت است به بی‌عادتی کاش عادت کنیم چه اشکال دارد پس از هر نماز دو رکعت گلی را عبادت کنیم؟ به هنگام نیّت برای نماز به آلاله‌ها قصد قربت کنیم چه اشکال دارد که در هر قنوت دمی بشنو از نی حکایت کنیم؟ چه اشکال دارد در آیینه‌ها جمال خدا را زیارت کنیم؟ مگر موج دریا ز دریا جداست؟ چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟ پراکندگی حاصل کثرت است بیایید تمرین وحدت کنیم «وجود» تو چون عین «ماهیت» است چرا باز بحث «اصالت» کنیم؟ اگر عشق خود علت اصلی است چرا بحث «معلول» و «علت» کنیم؟ بیا جیب احساس و اندیشه را پر از نُقل مهر و محبت کنیم پر از «گلشن راز» ، از «عقل سرخ» پر از «کیمیای سعادت» کنیم بیایید تا عینِ «عین القضات» میان دل و دین قضاوت کنیم اگر سنت اوست نوآوری نگاهی هم از نو به سنت کنیم مگو کهنه شد رسم عهد الست بیایید تجدید بیعت کنیم برادر چه شد رسم اخوانیه؟ بیا یاد عهد اخوت کنیم بگو قافیه سست یا نادرست همین بس که ما ساده صحبت کنیم»

شعرخوانی قیصر امین‌پور

قیصر امین‌پور دوم اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۳۸ در گتوند خوزستان متولد شد. او که تجربه‌ تدریس در مقطع راهنمایی را در فاصله‌ سال‌های ۶۰ تا ۶۲ در کارنامه‌ خود داشت، از سال ۶۷ به تدریس در دانشگاه الزهرا (س) پرداخت. اما شروع تدریس او در دانشگاه تهران به سال ۷۰ برمی‌گردد. همچنین از فعالیت‌های مطبوعاتی امین‌پور، به دبیری شعر هفته‌نامه‌ «سروش» در فاصله‌ سال‌های ۶۰ تا ۷۱ و سردبیری ماهنامه‌ ادبی - هنری «سروش نوجوان» می‌توان اشاره کرد. او عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز بود. از آثار این شاعر می‌توان به «تنفس صبح»، «در کوچه‌ آفتاب» (۱۳۶۳)، «آینه‌های ناگهان» (۱۳۷۲)، «گل‌ها همه آفتابگردانند» (۱۳۸۰)، «دستور زبان عشق» (۱۳۸۶)، «توفان در پرانتز» (نثر ادبی)، «منظومه‌ ظهر روز دهم» (برای نوجوانان) (۱۳۶۵)، «مثل چشمه، مثل رود» (برای نوجوانان) (۱۳۶۸)، «بی‌بال پریدن» (نثر ادبی برای نوجوانان) و ... اشاره کرد.

قیصر امین‌پور در هشتم آبان‌ماه ۱۳۸۶ درگذشت.

منبع: ایسنا

کد مطلب: ۱۷۵۲۰۰
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت