شعرهایی در وصف بهار و نوروز؛ بهاریه‌های کرونایی

سرنا_حسن گل محمدی (فریاد) بهاریه‌هایی با طعم و بوی کرونا سروده است.

شعرهایی در وصف بهار و نوروز؛ بهاریه‌های کرونایی

پارسی سرایان از دیرباز تاکنون به مناسبت آغاز بهار و چرخش طبیعت از سرما و رخوت به زندگی و سرخوشی اشعاری سروده‌اند که به بهاریه شهرت دارد. نو شدن طبیعت که زیبایی‌های خاصی را موجب می‌شود و همچنین قدرت تصویرگری شاعران پارسی سرا باعث شده تا بهاریه‌ها از دلکش‌ترین اشعار باشند. بهاریه‌ها «راحتی خیال» و «آسودگی فکر» مخاطبانشان را موجب می‌شدند.

اما وصف نوروز در شعر کهن فارسی، باعث تحول معنایی واژه «بهار» نیز شد و به همین دلیل نیز در طول سالیان فرهنگ و تمدن ایرانی «بهاریه‌ها» با توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی هر دوره قابلیت خوانش‌های متعدد را به خود گرفتند، اما به هر حال معنای ظاهری ابیات نیز اهمیت ویژه داشت.

نوروز جشنی است یادآور روزگاران کهن که در سنت اسلامی نیز پذیرفته شد. بنابراین نو شدن طبیعت هم نوستالژی تمدن کهن را در دل شاعران و مردم زنده می‌کرد و هم همسو با تفکرات اسلامی بود و بهاریه‌ها نیز مشحون از معانی مرتبط با این دو خط معنایی است. در ذیل دو بهاره سپید از حسن گل‌محمدی (فریاد) را که به تازگی سروده شده‌اند و با حال و هوای شرایط کرونایی جهان نیز مرتبطند، خواهید خواند. سال گذشته نیز بهاریه‌های این شاعر در قوالب کلاسیک در مهر منتشر شدند که از این نشانی قابل مطالعه است.

فریاد، شاعر و پژوهشگر ادبی و مترجم است. دیوان اشعار او در سال ۱۳۹۵ توسط نشر کومش با مقدمه‌ای از عبدالرفیع حقیقت منتشر شد. «از سکوت تا فریاد» از دیگر کتاب‌های شعر اوست. او همچنین مصحح «دیوان کامل اشعار شاطرعباس صبوحی قمی» و «دیوان کامل ناصرالدین شاه قاجار» است. با پژوهش او کتاب‌های «امیرهوشنگ ابتهاج؛ شاعری که باید از نو شناخت»، «نیما چه می‌گوید؟»، «با کاروان مولوی از بلخ تا قونیه» و «دکتر شفیعی کدکنی چه می‌گوید» نیز منتشر شده‌اند.

سروده اول: بهاریه ۱۴۰۰

اینک بهار رسیده

در این غربت سرد

شاید پیام گرم او

دوباره بنفشه‌ها را

در کنار کلبه‌ام بیدار کند.

دلم به انتظار نشسته

اسفند به پیشواز سبزه و شکوفه رفته

امسال دوسال است که ما

بهار نداریم

سرتاسر شهر و مردم آن

به اندوه و بیماری کرونا

گرفتارند.

روزها می‌آیند و می‌روند

و ما تکرار می‌کنیم

قرنطینه را، تنهایی را، بیهودگی را

همه به امید بهار دیگری

هستیم

تا یکدیگر را در آغوش بگیریم.

یاد خاطرات گذشته مرا

لحظه‌ای رها نمی‌کند

آیا هنوز هم در بازار تجریش

بساط سمنوی عمه لیلا

برپاست؟

آیا گلفروشی محله ما

ماهی‌های قرمز را

در تنگ بلور می‌فروشد؟

از شاخه‌های پرشکوفه بیدمشک چه خبر؟

من این روزها با خاطرات گذشته

زندگی می‌کنم و کودکی‌هایم را می‌جویم

که آنها را هفتاد سال است

در کوچه و پس‌کوچه‌های تنگ و خیابان‌های خاکی

محله‌مان گم کرده‌ام.

یکی به من بگوید

آیا در آغاز سال نو

صدای توپ تحویل سال از رادیو

پخش می‌شود؟

آیا هنوز کوچکترها به عید دیدنی بزرگترها می‌روند؟

امسال عید ما در این غربت

بوی بهار نمی‌دهد

خبری از عطر سنبل نیست

مگر ممکن است که دنیا

به این سادگی

همه چیزش عوض شود؟

اما تو ای دوست بیا

به یاد بهار و نوروز

دوباره شادی را در دل خود

و بچه‌ها زنده کنیم

بیایید همه عاشقانه به هم نگاه کنیم

و دنیا را از زیر ماسک‌های مصنوعی

زیبا ببینیم

دنیا هنوز زیباست

عشق هنوز نمرده است

غبار ناامیدی را از جلوی چشمان خود

دور کنید

بهار آمده است

اینک فرصت دوباره‌ای است

برای عاشق شدن

و دوست داشتن یکدیگر.

آنچه که این روزها به ما امید می‌دهد

عشق است و بهار و نوروز

عشق تنها داروی کرونا

و بهترین واکسن است.

بیایید با بهار طعم دوباره زندگی را

حس کنیم و فکر کنیم آنچه را که این روزها

به چشم خود می‌بینیم

خواب و خیالی بیش نیست

پس

درود بر بهار

سلام بر نوروز

(۲۲ اسفند ۱۳۹۹)

*

سروده دوم: بوی بهار از پشت پنجره

امسال هم زمستان گذشت

در بیم و امیدِ زنده بودن

در غوغای اخبار منفی

که همه حکایت از سقوط انسان داشت

بوی اسفند، بوی نمناک خاک

نشان از آمدن بهار است

بهاری که دیگر در دل

شور و شوق رستن را زنده نمی‌کند.

ما همچنان در غربت

سراغ خانه دوست را می‌گیریم

و از پنجره اتاقی که در آن زندانی‌ایم

به تماشای بهار و شکوفه نشسته‌ایم.

حسرت به دل و غمناک

هر روز به آسمان می‌نگریم

که شاید

پرستوها به پرواز درآیند.

همواره از همین دریچه کوچک

به حیاط خانه همسایه نگاه می‌کنیم

که شاید نشانی از رویش گل بنفشه

آن یادآور بهاران را

بیابیم.

افسوس که اینک بیش از یکسال است

همسایه ما به خانه‌اش نیامده

و سگ کوچکی که صدای آن

در فضا می‌پیچید

در غم خانه نشینی صاحبخانه

افسرده در کنجی خوابیده است

ما در دوران سقوط همه چیز

روزهای عمر را شماره می‌کنیم

و اخبار مبتلایان و مردگان کرونا را

از تلویزیون می‌بینیم.

در میان بهت و حیرت

خبری از بهبود شرایط

و آمار واکسیناسیون

شنیده نمی‌شود.

همه چیز در ناباوری، سکوت و بی‌قراری

سپری می‌شود

و ما همچنان به امید روزهای خوب

زنده‌ایم.

(هشتم اسفند ۱۳۹۹)

منبع: مهر

کد مطلب: ۱۹۹۹۲۶
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت