داستان عینکم با صدای پگاه ماسوری
نویسنده: رسول پرویزی درین حال وضع من تماشائی بود. قیافه یغورم، صورت درشتم، بینی گردنكش و دراز و عقابیم، هیچكدام با عینك بادامی شیشه كوچك جور نبود. تازه اینها به كنار، دستههای عینك، سیم و نخ قوز بالا قوز بود و هر پدر مرده مصیبت دیدهای را میخنداند
دیدگاه