چگونه فیلمساز برنده سزار زندگی واقعیاش شبیه ماجرای فیلمش شد و همسرش درگذشت؟
جولیا برتوچلی که بیش از یک سال دستیار کریستف کیشلوفسکی بوده است با حضور در نشست مطبوعاتی سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر، عباس کیارستمی را استاد محض خود دانست.
به گزارش سرنا، نشست خبری جولی برتوچلی دستیار کیشلوفسکی صبح روز پنجشنبه ۵ اردیبهشت ماه در هشتمین روز از سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر با حضور این فیلمساز و محسن آزرم در گذر اجتماعات چارسو برگزار شد.
در ابتدای این نشست محسن آزرم با اشاره به کارنامه کاری جولی برتوچلی گفت: این فیلمساز را در ایران به واسطه پدرشان و البته ساخت دو فیلم میشناسیم. اول فیلم داستانی «درخت» که سال ۲۰۱۰ در کن به نمایش درآمد و فیلم اختتامیه آن دوره از جشنواره بود. فیلمی که داستان یک دختر ده ساله را روایت میکند که صدای پدر مردهاش را از درون یک درخت میشنود و فیلم «دادگاه بابل» که درباره دانشآموزان ۱۱ تا ۱۵ سالهای بود که از کشورهای مختلف به فرانسه میآمدند تا زبان فرانسوی یاد بگیرند.
وی افزود: بخش دیگری از کارنامه کاری او در زمینه دستیار کارگردانی است. برتوچلی با کارگردانان مهمی از جمله کریستف کیشلوفسکی، اوتار یوسلیانی، برتراند تاورنیه، ریتی پان، امانوئل فینکیل، پییر اتکس و … همکاری کرده است.
در ادامه برتوچلی با ابراز خرسندی از حضور در جشنواره جهانی فیلم فجر گفت: همیشه درباره این جشنواره شنیده بودم و دوست داشتم در آن حضور داشته باشم.
وی درباره فعالیتهایش در حوزه سینما توضیح داد: من پس از دستیار کارگردانی کار حرفهای ترم را با مستندسازی شروع کردم و ۱۵ مستند درباره جامعه فرانسه ساختم. پس از جایزه گرفتن فیلمم «زمانی که اوتار رفت» در حوزه بینالملل بیشتر شناخته شدم، البته من همیشه میان سینمای مستند و داستانی در حرکتم و نمیتوانم یکی را انتخاب کنم، مانند سینمای ایران که همینطور است و نگاهی نزدیک به من دارد.
دستیار کیشلوفسکی با بیان این که داستان همیشه در عین این که سعی میکند در فضای واقعی بماند چیزی فراتر از مستند برای مخاطب فراهم میآورد، تصریح کرد: مستند و داستانی، هر دو یک ساختار سینمایی را طی میکنند اما در عین حال روش تولیدی متفاوتی دارند. در فیلمهای مستند، خودم فیلمبرداری میکنم و گروهی کوچک شامل من و صدابردار حدود دو سال برای ساخت آن زمان صرف میکنیم. در مستندهایم خود واقعی افراد را به تصویر میکشم اما در عین حال نگاه شخصی من زاویه دوربین و پلانها را مشخص میکند.
وی ادامه داد: در سینمای داستانی ۵۰ نفر برای ساخت فیلم حضور دارند و هزینه بسیار بیشتر است. فیلم را در دو ماه جمع میکنیم و همه چیز از پیش نوشته شده است اما با وجود کنترل فضا باز هم از اتفاقات غیرمنتظره مثل تغییر ناگهانی آب و هوا استقبال میکنیم. تلاش میکنم با بازیگران آماتور کار کنم و اگر بچههای حاضر در فیلم ایدهای داشته باشند آن را میپذیرم.
برتوچلی با تاکید بر این که تلاش میکند در فیلمهای مستند از داستان الهام بگیرد، اظهار کرد: ارزان تمام شدن فیلم به معنای راحتتر بودن آن نیست. من دوست دارم کشف کنم به همین دلیل بیشتر مستند میسازم. همه چیز به ملاقاتهای من و ایدههایی که به ذهنم میرسد بازمیگردد. میتوانم روی واقعیت بمانم. مثلا در فیلم «دادگاه بابل» میتوانستم یک سال روی دیالوگها کار کنم اما خود واقعی این پسرها بهتر بودند، پس آن را به صورت مستند ساختم.
وی با بیان این که داستانهایی را که نمیتواند در مستند نشان دهد در سینمای داستانی به تصویر میکشد، گفت: داستان آزادی بیشتری به ما میدهد و در آن میتوانیم زندگی شخصی خود را هم در زندگی شخصیتهای فیلم وارد کنیم. من مستند را بسیار دوست دارم و ترجیح میدهم اما داستانهایی هستند که نمیتوان در مستند بیان کرد، پس میخواهم در این مرز داستانی و مستند بمانم.
برنده جایزه سزار برای بهترین فیلمِ اول افزود: فیلمهای داستانی بسیاری را در اروپا میتوان دید که به قدری با واقعیت منطبق هستند که میتوان آنها را به عنوان مستند فرض کرد اما من این فیلمها را دوست ندارم. مستند برای نشان دادن واقعیت بسیار مناسب است و اگر میخواهیم داستان بسازیم باید موضوعی فراتر از داستان داشته باشیم و بیشتر وارد حریم خصوصی شخصیتها شویم.
وی با تاکید بر این که دوست ندارد در مستندهایش وارد حریم خصوصی افراد شود، گفت: ما بسیاری از اوقات قدرت دوربین را دست کم میگیریم. برای من ناراحتکننده است که افراد متوجه فیلمبرداری نشوند و دوست دارم مستند را در محل کار افراد یا فضایی عمومی بسازم و آنها بپذیرند که از آنها فیلمبرداری شود. آقای کیشلوفسکی که با مستند کار خود را شروع کردند این را به من یاد دادند.
فیلمهای مستند کیارستمی درس سینماست
در ادامه یکی از حضار گفت: یک نمونه از وارد شدن به حریم شخصی را میتوانیم در فیلم «درخت» ببینیم، این داستان چگونه شکل گرفت؟ و برتوچلی در پاسخ به این پرسش گفت: مثال خوبی است چون در این فیلم بیشتر به سمت تخیل میرویم. این فیلم از یک کتاب برداشت شده است. نگارش فیلمنامه این فیلم در زمان خاصی از زندگی من اتفاق افتاد، همسرم در آن زمان بیمار بود و من با انتخاب این فیلم ناخودآگاه به سمت روایت زندگی شخصی خودم پیش رفتم. طی نگارش همسرم را از دست دادم و به همین دلیل زندگی شخصی من بسیار به این فیلم وارد شد. در یک فیلم داستانی هر چقدر هم داستان از فرد دور باشد من میتوانم تجربههای شخصی خود را به آن اضافه کنم. در فیلم از «زمانی که اوتار رفت» بسیار از زندگی خود، مادربزرگ و مادرم در آن گذاشتم بدون آن که من یک گرجستانی باشم.
وی در پاسخ به این پرسش که با گسترش سینمای دیجیتال و راحت شدن فیلمسازی تعداد علاقهمندان به این حوزه بیشتر میشود و توصیه ایشان به دانشجویان چیست، بیان کرد: شانس بزرگی است که شما حتی با تلفن همراهتان امکان ساختن فیلم دارید، مثل موج نوی فرانسه که با حضور دوربینهای سبک شما میتوانستید راحت فیلم بسازید. شما امروزه این امکان را دارید که با امکانات کمتری فیلم بسازید و این به معنای آزادی و خلاقیت نیست، بلکه باید نگاهتان را به روی جهان رها کنید تا فیلم خوبی بسازید. تکنولوژی به معنای راحت شدن فیلمسازی نیست، باید خود واقعیتان را بیابید و همه چیز را امتحان کنید. با توجه به رقابت شدید باید فیلمی با کیفیت ساخت البته با اشتباه کردن است که یاد میگیریم.
کارگردان فیلم «درخت» با بیان این که درس سینما نخوانده و تنها در یک دوره چهار ماهه «چگونه فیلم مستند بسازید» شرکت کرده است، اظهار کرد: تمام ایرادهایم در فیلم اولم مشخص شد. ما باید خودمان را نقد کنیم تا بتوانیم فیلمهای با کیفیت بسازیم. نکته دیگر این است که در مدرسه سینما گروه خود را بیابید. من با ساخت فیلمهای مستند بسیار یاد گرفتم و نگاهم را به دنیا پیدا کردم. زندگی سرشار از ایده است، بنابراین باید نگاهتان را بر حقیقت هدایت کنید تا بتوانید بازیگران را بهتر راهنمایی کنید.
وی درباره تاثیر حضورش به عنوان دستیار کارگردان در آثار فیلمسازان شناخته شدهای مانند کیشلوفسکی بر نگاه و فیلمسازیاش گفت: از تمام کارگردانهایی که با آنها همکاری داشتم بسیار یاد گرفتم. با کریستف کیشلوفسکی و اوتار یوسلیانی بیشترین همکاری را داشتم هر چند این دو فیلمسازی متفاوتی از هم دارند. این فیلمسازان به من یاد دادند که نباید از آنها تقلید کرد. اگر یوسلیانی علاقهمند به کار با بازیگران آماتور و اشیا است یا کیشلوفسکی علاقه به داستانهای شخصی و حساس افراد دارد و ریتی پان فضای سیاسی را با ارائه داستانهای شخصی بیان میکند، من حد وسط همه این افراد هستم و سعی میکنم به واسطه آموختههایم راه خود را بیابم.
برنده جایزه ویژه هفته فیلم منتقدان در جشنواره کن در پاسخ به این پرسش که یکی از مشکلات سینمای ایران تاثیرپذیری فیلمسازان از کارگردانان تاثیرگذار است، آیا این مشکل در سینمای فرانسه هم وجود دارد، گفت: قطعا همیشه کارگردانهایی هستند که میخواهند به شیوه کارگردانان دیگری فیلم بسازند اما هیچ وقت موفق نمیشوند چون فیلمشان به خوبی فیلمهای اصلی نمیشود. باید سعی کنید به روش فیلمسازی خود متعهد باشید. نمی دانم در ایران چقدر از سینماگران الگوبرداری میکنند اما سینمای این کشور بسیار خود را احیا میکند و جدید است.
وی درباره اینکه با سینمای ایران چگونه آشنا شده است، اظهار کرد: کیارستمی استاد محض من است و اولین فیلمهایی که در سینمای ایران مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد، فیلمهای عباس کیارستمی بود. این فیلمها همیشه در ذهن من میمانند. با مرگ ایشان بسیار گریه کردم. کیارستمی قدرت عجیبی در فیلمبرداری از بچهها، طبیعت و متافیزیک داشت، سادگی و جبنهای از شعر که هیچ کجا نمیتوانیم پیدا کنیم. «خانه دوست کجاست» و فیلمهای دیگر ایشان شاهکارهای محض هنری هستند و باقی فیلمها در برابر فیلمهای کیارستمی رنگی ندارند.
برتوچلی در پایان سینمای ایران را سینمایی در حال احیا دانست و گفت: ایران شانس بزرگی داشته که توانسته است عباس کیارستمی را در خود بپروراند. ایشان جامعه ایرانی را خوب شناخته و با عشق زیادی به شخصیتهای کشور خودش، فیلم ساخته است. این برای من بسیار ارزشمند است. فیلمهای مستند کیارستمی درس سینماست. من اگر فیلمی بخواهم در ایران بسازم، یک ایرانی را میسازم که به جهان کیارستمی نزدیک باشد.
گزارش: پگاه ماسوری
دیدگاه