ماجرای جالب ازدواج کارگردان درخت گردو

سرنا_ برنامه دورهمی شب گذشته میزبان محمدحسین مهدویان کارگردان سینما بود.

ماجرای جالب ازدواج کارگردان درخت گردو

ویژه برنامه دورهمی هر شب در ایام نوروز میزبان مهمانان مختلفی است، شب گذشته مهران مدیری با محمدحسین مهدویان کارگردان سینما گفتگو داشت.

مدیری گفتگو را با مستند سازی مهدویان آغاز کرد و این کارگردان گفت: من ابتدا فیلم کوتاه داستانی می‌ساختم و بعد سراغ فیلم سازی مستند رفتم، «ایستاده در غبار »اولین فیلم سینمایی ام بود که ساختم.

مهدویان درباره علاقه اش به تاریخ معاصر گفت: رشته ریاضی می‌خواندم، اما به تاریخ معاصر علاقه بیشتری داشتم و همیشه فیلم‌های تاریخ معاصر را نگاه می‌کردم ؛ به همین خاطر در این حوزه بیشتر فیلم ساختم.

در بخش بعدی گفتگو مدیری از ترس او نسبت به کرونا سوال کرد و مهدویان با خنده گفت: از خود کرونا نمی‌ترسم، ولی احساس می‌کنم شرایط اجتماعی و فضای عمومی جامعه برای اینکه همچنین چیزی را درست اداره کند وجود ندارد و این موضوع آن را ترسناک می‌کند!

حتی در شمال کشور گونی سنگری گذاشتن که مردم به شمال سفر نکنند،به جای اینکه همه کمک کنند تا این مسئله حل شود ،جنگ خیابانی صورت گرفته است.

مدیری گفت: درسته این موضوعات وجود دارد، اما من صحنه‌هایی این روز‌ها ازت دیدم که کرونا خودشو اینقدر شست و شو نمی دهد(خنده)

مهدویان با خنده جواب داد: می‌خواهم به عنوان شهروند زنجیره بیماری از بین برود!

این کارگردان درباره سبک مستند گونه آثارش توضیح داد: من به تاریخ معاصر علاقه داشتم، به شدت تحت تاثیر شیوه اجرایی مستند قرار گرفتم. مدام در ذهنم آنالیز می‌کردم تا اینکه در در فیلم مستند«آخرین روز‌های زمستان»به هادی بهروز که فیلمبردارم بود و همچنان هم همکاری می‌کنیم توضیح می‌دادم و این عملکرد را ادامه دادم و مستند برای باورپذیری تاثیر گذار است.

دربخش دیگری از گفتگو مدیری سراغ سوال همیشگی خود ازدواج رفت و مهدویان از خاطره جالب طلوع ماه را تعریف کرد: من و همسرم یک آشنا مشترکی داشتیم، اهل بابل هستم و یک شبی اتفاق عجیبی افتاد وکم کم احساس می‌کردم که علاقه‌مند شدم ، سال ۸۶ با هم کنار دریا ایستاده بودیم خیلی تاریک بود یهو دیدم، یک نور کوچکی در افق پیدا شدو به مرور بزرگ می‌شد هر دو ترسیدیم، ماه بود که طلوع می‌کرد!

من طلوع ماه را ندیده بودم، ماه که طلوع می‌کند اول رنگ سرخی دارد و زمانی که ماه بیرون آمد گفتم این نشانه است ما باید با هم ازدواج کنیم. (خنده)

مدیری گفت: آن شب اگر ماه از دریا بیرون نمی‌آمد الان مجرد بودی.

مهدویان گفت: من بعد از آن هیچ وقت طلوع ماه ندیدم (خنده) آرزو دارم یک بار دیگر طلوع ماه ببینم.

مدیری گفت: پس می‌خواهی دوباره ازدواج کنی (خنده)

مهدویان درباره واکنش مردم نسبت به فیلم‌های خود گفت: واکنش مردم برای فیلم هایم خوشایند بود، اولین بار که «ایستاده در غبار» در جشنواره فجر نمایش داده شد، حدود ۷۰ نفر فیلم در سالن می‌دیدند و استرس بالایی داشتم و در روز‌های آخر برای دیدن فیلم صف تشکیل شد، همین فیلم «درخت گردو »که شما محبت کردید و بازی داشتید،با استقبال خوبی مواجه شد.

خاطره مدیری از روزهای سخت درخت گردو

مدیری درباره همکاری خود با مهدویان و اتفاقات آن خاطرات جالب آن تعریف کرد: با من تماس گرفتند که برای فیلمی همکاری داشته باشم به دفتری درنیاوران رفتم همه چیز خیلی مرتب و شیک بود به من گفتن که یکی از لوکیش‌ها کنار دفتر است ویکی از آن‌ها هم دارآباد! حالا کات

مدیری ادامه داد: من بانه بودم و ۴۰۰ درجه زیر صفر! گفتن راستی مدیری این کوه‌ها رو می‌بینی آن طرف عراق است (خنده)از اینجا با هواپیما رفتیم چه هواپیمایی مینی بوسی بود که بال می‌زد (خنده) خیلی خوش گذشت کنار شما (خنده)

در ادامه مدیری چند تا سوال پرسید که مهدویان با بله و خیر جواب داد

انتقاد پذیری: بله

دوست دادی بیشتر از فیلم های خودت دیده بشی: خیر

سحر خیزی: خیر

دوست خوبی هستی: باید بقیه درباره آن نظر بدهند امیدوارم باشند‌.

یعنی میشه بهت اعتماد کرد:نمی دانم دوست دارم جوابشو بدانم .

مدیری گفت: به نظرمن نه(خنده)

چون وقتی در نیاوران با آن شرایط قرار داد می بندی بعد ۶۰۰ درجه زیر صفر تو برفم میشه بهت اعتماد کرد(خنده)

حق کسی رو ضایع کردی: دوست ندارم اینطور باشد اما بعضی اوقات حقوق دیگران را تضییع می کنیم و خودمان نمی دانیم.

خیلی بهت حسودی می کنند: بله

مهدویان درپایان گفت: احساس خوشبختی دارم،وقتی به اتفاقاتی که می افتد را می بینم احساس می کنم ادم خوشبختی هستم.

کد مطلب: ۱۳۹۵۵۸
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت