بهرام کلهرنیا مطرح کرد؛

اغلب طراحی‌های جشنواره تجسمی؛ «گنگ»، «بازاری» و «غیر بومی» هستند/ هنرمندی که طراحی نمی‌داند «دیدن» و «اندیشه‌ورزی هنری» را بلد نیست

بهرام کلهرنیا، یکی از استادان و داوران جشنواره هنرهای تجسمی جوانان امسال، می‌‌گوید: بازاری بودن آثار یک نوع بیماری است و به توسعه سطحی‌نگری و ذوق غلط و موارد مخرب دیگر می‌انجامد.

اغلب طراحی‌های جشنواره تجسمی؛ «گنگ»، «بازاری» و «غیر بومی» هستند/ هنرمندی که طراحی نمی‌داند «دیدن» و «اندیشه‌ورزی هنری» را بلد نیست

طراحی و البته گرافیک دو رشته از چند رشته‌ای هستند که در جشنواره هنرهای تجسمی جوانان روی آن‌ها تمرکز شده و بخش‌هایی به آن‌ها اختصاص داده شده است و حال برای بررسی کم و کیف این رویداد و جایگاه و سطح شرکت کنندگان باید تا اتمام جشنواره صبر کنیم. 

بهرام کلهرنیا (طراح و گرافیست) که از سال ۱۳۹۸ نامش به لیست گالری‌داران اضافه شده، یکی از اعضای هیئت داوران جشنواره هنرهای تجسمی جوانان است. این هنرمند که خود سال‌هاست به طور مستمر به خلق آثار هنری می‌پردازد، درباره طراحی و اهمیت آن در ایران با ایلنا گفتگو کرد. کلهرنیا (عضو هیئت علمی دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران) و دانشکده صدا و سیما است و دبیری و عضویت در هیئت مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران، عضویت در شورای تألیف کتاب‌های گرافیک دانشگاه جامع علمی کاربردی برخی از سوابق اوست. 

کلهرنیا در این گفتگو از جزییات برگزاری جشنواره هنرهای تجسمی جوانان و تاثیر کلی جشنواره‌ها بر کم و کیف فعالیت هنرمندان رشته‌های مختلف تجسمی به خصوص طراحی گفت.

به عنوان هنرمند و استاد دانشگاه یک جشنواره به روز را واجد چه ویژگی‌هایی می‌دانید؟ 

گاهی اوقات می‌توانیم نقطه نظرات خودمان را بازتعریف کنیم. برگزاری جشنواره‌ها هم چنین حالتی دارند. مطمئنا سابقه برپایی جشنواره‌ها بسیار طولانی و برگرفته از سنت‌های کشاورزی است. به نظرم این موضوع خیلی خیلی اهمیت دارد. کشاورزان در گذشته پس از انجام دوره کشت و پایان برداشت محصول به پاس آن برکت و فعالیت‌های یک ساله، به شادی و سرور می‌پرداختند تا شکرگزاری خود را برای فراوانی به جا آورده باشند. آن‌ها برای خستگی یک‌ساله و برگزاری این جشن با تدارک دیدن غذا و خورد و خوراک به شادی و رقص و پایکوبی می‌پرداختند. این رویداد جشن برکت کشاورزان محسوب می‌شد و برگزاری آن روال و طبیعی و منطقی بود. جشنواره‌های هنری گوناگون پیامد این ماجرا هستند و در میان ملت‌های متفاوت شکل گرفته‌اند. این مناسبت را همچنین جشن پایان برداشت می‌دانند و جشنواره‌ها هم نتیجه‌گیری از کار و تلاش هستند. آنچه گفتم وجهه‌ای تاریخی است. اما در ادامه همان روند، جشنواره‌ها دچار دگردیسی شدند و امروز با دیدگاه‌های متفاوت برگزار می‌شوند. 

وقتی قضیه مربوط به نوجوانان و جوان‌ترها باشد ماجرا جدی‌تر و حساس‌تر می‌شود. مانند همین جشنواره هنرهای تجسمی جوانان که امسال بیست و نهمین دوره آن برگزار می‌شود. 

گاه جشنواره‌ به دنبال کشف استعداد است و می‌خواهد افراد واجد قابلیت را پیدا کند و دست آن‌ها را بگیرد و به کمک و پشتیبانی از آن‌ها بپردازد و موارد دیگر؛ که اتفاقی عالی است. گاهی اوقات جشنواره قصدش این است فرایند کارهای  هنرمندان را به نقد بکشد تا بدانیم خوب کار کرده‌ایم یا بد؟ درست کار کرده‌ایم یا غلط؟ گاه جشنواره می‌خواهد توزیع اجتماعی ارزش‌ها را بسنجد. 

باید بگویم اتفاقا آنچه که در جشنواره هنرهای تجسمی جوانان امسال در مرحله انتخاب آثار متوجه شدم توزیع اجتماعی ارزش «طراحی» در جامعه ما یکسانی ندارد. این اتفاق به نظر من خیلی خیلی مهم است. این اتفاق به معنا است که آموزش هنرهای تجسمی ما در سطح کشور یکدست نیست؛ در مناطقی با تراکم روبرو هستیم و در بخش‌هایی کلا فاقد آن هستیم. 

و این عدم یکدستی چگونه در جشنواره هنرهای تجسمی جوانان امسال نمود پیدا کرده؟

در جشنواره امسال بر اساس مشاهداتی که داشتم، آثار «طراحی» ارسال شده از تهران، استان البرز، یزد، اصفهان و یکی، دو شهر دیگر دارای قابلیت بودند و شرکت‌کنندگان دیگر شهرها حرفی برای گفتن نداشتند!

اینکه شما با توجه به آثار رسیده به این آمار دست پیدا کردید، می‌تواند یکی از دستاوردهای جشنواره‌ امسال باشد و کلا همه اعضای هیئت‌ها و شوراهای برگزاری جشنواره‌ها باید با نگاهی تحلیلی حوزه تحت اختیار خود را مورد بررسی دهند و از دل ماجرا چالش‌های مهم،‌ اما مغفول و پنهان را بیرون بکشند. 

همینطور است که می‌گویید. با وجود این دسته‌بندی و تحلیلی که جزییات آن را توضیح دادم، همین الان یک یافته داریم که می‌تواند در برنامه‌ریزی درازمدت جامعه مورد توجه قرار بگیرد. برنامه‌ریزی «توزیع فرهنگی جامعه» می‌تواند روی موضوع تراکم و فقدان توجهات به هنرهای تجسمی و بخصوص طراحی معطوف شود و باید همینطور باشد؛ چون مسئله مهمی است و باید آن را چالش بدانیم. 

به موضوع «طراحی» و جزییاتش بپردازیم. چرا «طراحی» که در نوع خود هنری مستقل هم هست، اهمیت دارد؟ 

«طراحی» در میان هنرها ارزش ویژه‌ای دارد که در ادامه دلیلش را خواهم گفت. «طراحی» اساس تمام رشته‌های هنرهای تجسمی است. شاخه‌ای که من در رابطه با آن، با بچه‌های امسال درگیری پیدا می‌کنم؛ شاخه‌ای است که می‌خواهد از اورجینالیته (اصلیت) ارزش‌های هنری و توضیح عمومی آن (با نگرشی تحلیلی)، موارد و موضوعاتی را بیرون آورد. ما باید با مسئولیت و حساسیت بیشتری درباره «طراحی» گفتگو کنیم و آن را مورد ارزیابی و داوری قرار دهیم. مسئله دیگر اینکه من ضمن انتخاب آثار برای حضور در جشنواره امسال متوجه شدم در رابطه با نگاه به موضوع طراحی، گونه‌های متفاوتی داریم. موضوع این بود آثار یک گروه بزرگ از متقاضیان به شدت بازاری بود. 

شما آثار بازاری را قبول ندارید؟ 

به نظر من بازاری بودن آثار یک نوع بیماری است و به توسعه سطحی‌نگری، ذوق غلط و موارد مخرب دیگر می‌انجامد.

کلا توسعه تفکرات عوامانه و به دور از تحلیل، پیامد تولید انبوه آثار بازاری در همه رشته‌هاست. این یعنی شتاب گرفتن تفکر غالب جامعه به سمت سطحی‌نگری. 

دقیقا. تفکر رایج ما درباره «عنصر و ارزش‌های زیبایی‌شناسی»، بازاری است. این بازاری بودن همانطور که گفتم، نوعی بیماری است که آنهم در نوع خود بیماری‌زاست. این بیماری در مرحله انتخاب آثار برای جشنواره هنرهای تجسمی جوانان امسال خودش را نشان داد. موضوع دوم این بود که خانواده‌ای از افراد، آثارشان کاملا بی‌جان، گنگ و بی‌راه بود. 

معمولا در جشنواره‌ها و رویدادهای سالانه و دوسالانه اخیر ، شاهد آثار بی‌هویتی هستیم که می‌توان آن‌ها را به قول شما «گنگ» نامید. دلیل خلق و ارائه بسیار چنین آثاری را چه مواردی می‌دانید؟ 

دلیل و منشا این ترویج، آموزش است. آموزشگاه‌های ما به جایی رسیده‌اند که هنرهای تجسمی و «طراحی» را بدون برنامه آموزش می‌دهند.

هرچه از تهران و از مراکز استان‌ها دورتر شوید، این ضعف جدی‌تر است. 

بله در تهران هم وجود دارد. این بی‌برنامگی، نشان دهنده یک جور سواد و نگرش سطحی‌نگر است که در ابعاد ملی وجود دارد و در جریان است. این یعنی نقش نظام آموزشی، نقش فرهنگ توزیع ارزش‌های هنری. در میان آثار ارسالی، گرایش‌هایی وجود داشت که کاملا غیر بومی بودند. یعنی ما نمی‌توانستیم گرایش ملی و بومی را در قالب «طراحی»، در آن‌ها پیدا کنیم. 

منظورتان شاید آثار مدرن نامفهوم و بی‌هویتی است که سعی در ارائه مفاهیمی دارد که خود صاحب اثر هم از آن‌ها بی‌خبر است!

نه آثار مدرن نامفهوم. این عبارت را خیلی نمی‌پسندم. اصولا یک جور گنگی، و یک جور نبود اندیشه‌ورزی در آثار دیدم. این‌ها می‌تواند در بیانیه عمومی جشنواره ورود پیدا کند. جشنواره شامل گروه زبده‌ای از بچه‌هاست که با آن‌ها کار کرده‌ایم، اما حاصل و خروجی در نگرشی آگاهانه دارای نقطه قوت‌ها و نقطه ضعف‌هایی است. 

معمولا در رویدادهای هنر محور این سوال مطرح می‌شود که آیا شرکت‌کنندگان در جشنواره را می‌توان نمایندگان منتخبی از نسل‌های مختلف دانست؟ با توجه به «عدم توزیع فرهنگی یکسان» در مناطق مختلف کشور به این سوال پاسخ دهید. 

وقتی از نمایندگی یا نماینده بودن یک فرد می‌گوییم از نوعی پرورش یافتگی خوب و مناسب صحبت می‌کنیم. نماینده کسی است که واجد تمام قابلیت‌هاست؛ یعنی او باید به لحاظ مسائل تکنیکال، به لحاظ روش دیدن، به لحاظ ابژه‌شناسی و از نظر جهان اندیشه‌ای پرورش یافته باشد و آموزش‌های را لازم را کسب کرده باشد. اگر فردی دارای این ویژگی‌ها باشد، می‌توانیم بگوییم او نماینده یک نسل است و شاخص محسوب می‌شود. و همچنین با توجه به قابلیت‌هایی که دارد، می‌توانیم او را «آرتسیت» بنامیم. 

با احتساب آنچه گفتید شرکت‌کنندگان جشنواره امسال را چگونه می‌بینید؟ 

من معتقدم خیلی از افرادی که در جشنواره امسال شرکت کرده‌اند، صاحب قابلیت‌های خوبی هستند و ضمن کار و تلاش بسیار به درستی پرورش پیدا کرده‌اند؛ اما کلمه «نماینده» برای آنها سنگین است.

برای رسیدن به این مقصود که شرکت‌کنندگان در جشنواره هنرهای تجسمی جوانان نمایندگان اقشار و نسل‌های مختلف باشند، باید سال‌ها صبوری کرد. 

بله. انجام کارهایی در این رابطه به عهده جشنوار است. جشنواره باید کاری کند که شرکت‌کنندگان واجد شرایط و صاحب قابلیت‌های لازم بعد از مشق چند روزه‌ای که قرار است انجام دهد، تازه برای درازمدت پرورش پیدا کنند. اگر این روند طی شود و امکاناتی که گفتم فراهم شود، شرکت‌کنندگان می‌توانند نقش نماینده را ایفا کنند و اصطلاحا «پیشوا» باشند. این کار و رسیدن به چنین جایگاهی کمی سخت است. 

این مدل دسته‌بندی کار شما را برای انتخاب آثار دشوار می‌کند. اساسا با توجه به هر آنچه گفتید اساس و مبنای انتخاب آثار برای شما چه بوده است؟ 

من از جانب جشنواره هنرهای تجسمی به نوعی نماینده بودم با این نوع نگاه و پیش‌فرض که شرکت‌کنندگان کمی کارشان را بلدند. یعنی در این راستا، توجه به موضوعات مهمی چون «مهارت‌های فنی اجرا» و «شناخت و به کارگیری آن مهارت‌ها در کار» توسط متقاضیان برای ما اهمیت داشته است. در عین حال زمانی که یک طراح مدادش به کاغذ می‌رسد و خط می‌کشد، ارزش‌های گوناگونی را تحقق می‌بخشد و بیان می‌کند. تشخیص این ارزش‌ها و دسته‌بندی و مرتب کردن آن‌ها کار حساس و ظریفی است. تمام انتظار و توقع ما از «طراحی» و هنرهای تجسمی این است که آیا اثر گویایی دارد و به کمال و ارزش‌های آرمانی دست پیدا کرده است؟ آیا در ترکیب‌بدنی، در شیوه‌های ترسیم و شیوه‌های بیان، در دفاع از ارزش‌های زیبایی‌شناسی، در دفاع از ارزش‌های انسانی و اندیشه‌ای به پیروزی‌هایی دست یافته و حرفی برای گفتن دارد؟ کلا کار، کار دشواری است اما به هر صورت آثار با معیارهایی که گفتم ارزیابی می‌شوند. 

در نهایت اینکه یک راه بیشتر وجود ندارد و آن انتخاب برخی افراد از میان انبوهی از جوانان و نوجوانان مستعد است. 

همینطور است. از میان گروه بسیار بزرگی از شرکت‌کنندگان، چیزی حدود هجده نفر را انتخاب کردن کار دشواری است. ما نباید تصور کنیم که درست‌ترین انتخاب‌ها را انجام داده‌ایم. این پروژه دور هم جمع شدن برای این است که تازه از میان افراد، گلچین منتخبی استخراج شود تا مورد حمایت و پشتیبانی قرار بگیرند، تا آن افراد بهتر و حرفه‌ای‌تر زندگی کنند و در شاخه مورد علاقه‌شان نقشی اجتماعی‌تر را عهده‌دار شوند.

اصولا در ایران «طراحی» را هنری مستقل نمی‌دانیم. آیا در کشورهای دیگر هم نگاه‌ها به این هنر چنین است یا طراحی مقوله جدی‌تری است؟ 

من در رابطه با «طراحی» کلمه‌ای دارم که ناخوش است اما آن را به کار می‌برم و آن «تعصب» است. من نسبت به «طراحی» تعصبات بسیار جدی دارم. معتقدم یکی از مشکلات بیمارگونه‌ای که جامعه هنری ما امروز به آن مبتلاست، به سبب بیماری‌هایی موجود در نظام‌های آموزشی ما به وجود آمده است. 

این نظام یا نظام‌های آموزشی به طور مشخص چه آسیبی به «طراحی» زده است؟ 

آسیب؟ نظام آموزشی هنر طراحی را حذف کرده است! نادیده گرفتن هنر «طراحی» بدون شک اتفاق مخربی را در پی خواهد داشت. می‌توانم بگویم بسیاری از هنرمندانی که امروز در سطح بین‌المللی فعالیت می‌کنند، «طراحی» بلد نیستند. زمانی که هنرمند «طراحی» نمی‌داند، یعنی دیدن را بلد نیست و زمانی که فردی دیدن بلد نباشند، اندیشه‌ورزی خلاق هنری را بلد نخواهند بود. این است که در فضای گالری‌ها، فضای مجازی و دیگر رویدادها با جامعه‌ای از بیماری‌ها مواجهیم که همه ناشی از عدم توانمندی در «طراحی» است. 

اهمیت «طراحی» در هنرهای تجسمی را در یک جمله چگونه بیان می‌کنید؟ 

«طراحی» مولفه یا ماده اصلی و بنیانی هنرهای تجسمی است که بدون آن امکان نقاشی کشیدن و مجسمه ساختن نیست. ما بدون مهارت در طراحی نمی‌توانیم معماری کنیم. ما حتی نمی‌توانیم در گرافیک موفق باشیم اگر طراحی ندانیم و آن را بلد نباشیم. تصویرسازی هم بدون «طراحی» امکان‌پذیر نیست. و عدم اشراف بر «طراحی» در هنرهای مذکور، بیماری و آفت‌هایی را رقم زده است. 

برای تزریق این نگرش و شناساندن اهمیت طراحی در هنرهای دیگر باید چه کنیم؟ 

وقتی تاریخ هنر را می‌نگریم، متوجه جایگاه اختصاصی «طراحی» می‌شویم و لازم نیست آن را اثبات کنیم. متوجه می‌شویم که «طراحی» به مثابه اثر، به مثابه تابلو، موضوع بسیار بسیار در خور توجه است. به طور مثال فردی چون خودم، فقط «طراحی» می‌کنم. 

به جز شما هم تنها چهار،‌ پنج نفر هستند که به طور تخصصی در زمینه «طراحی» فعال هستند. اگر هم بیشتر از این تعداد طراح داریم، قطعا تعدادشان زیاد نیست. 

آنچه امروز به آن نیاز داریم «طراحی» به مثابه تابلو و اثر هنری است. طراحی اورجینال‌ترین ارزش بیانی را در خودش دارد

جز طراحی یکی دیگر از تخصص‌های شما «گرافیک» است. به طور کلی «گرافیک» در دنیای امروز «هنر» است یا «صنعت» و ما باید در کشور برای کدام تلاش بیشتری کنیم؟ 

«گرافیک» را چه هنر بدانیم چه آن را فن بشمریم، اجتماعی‌ترین پدیده تجسمی تاریخ بشر است. شما تصور کنید یک شب بخوابید و روز بعد بیدار شوید و ببینید «گرافیک» و اسناد «گرافیک» ناپدید شده است! در صورت بروز چنین اتفاقای جابجا هرج و مرج اجتماعی رخ خواهد داد. 

بله در صورت بروز این اتفاق مثلا تابلوهای راهنمایی رانندگی و هیچکدام از اِلِمان‌های شهری را نخواهیم داشت و طبیعتا پیامدهای ناجوری را شاهد خواهیم بود. 

بله درست است. یا مثلا با حذف «گرافیک»، کتاب‌ها و نوشته‌ها هر عنصر دیگر را نخواهیم داشت؛ حتی علوم به «گرافیک» وابسته است به هر حال همه چیز با شیوه بیان، شیوه رفتار و ارائه‌ای که دارند، به «گرافیک» وابسته هستند. حتی می‌توانم بگویم، حذف «گرافیک» نسبت به هنرهای دیگر تبعات بسیار بیشتری خواهد داشت. مثلا اگر همه نقاشی‌های تمام گنجینه‌های تاریخ بشر ناپدید شود، فقط غمگین می‌شویم. «گرافیک» اینطور نیست. آنچه بر اهمیت گرافیک می‌افزاید ارزش اجتماعی آن است. قالی تار و پودی دارد اما کسی آن‌ را نمی‌بیند، بلکه نقش‌ها را می‌بینند. در این میان اگر تار و پود را بکشیم، می‌بینیم نقش‌ها را به هم زده‌ایم. «گرافیک» آن تار و پود زندگی اجتماعی ماست. وجود «گرافیک» بسیار شگرف و سرنوشت‌ساز است و در سرنوشت فرهنگی و سرنوشت ملی مردم نقش پر رنگی ایفا می‌کند. اگر «گرافیک» ضعف داشته باشد یا بیمار باشد، جامعه به لحاظ فرهنگی و به طور وجودی فاقد ارزندگی خواهد بود. در واقع باید «گرافیک» را واسطه بیان اجتماعی فرهنگی هنری بشمریم. هنرهای دیگر در مقایسه با «گرافیک» چنین نقش مهمی ایفا نمی‌کنند. خیلی از هنرها چنین نیستند. «گرافیگ» شاخه‌ای تجسمی است که با مختصات اقتصادی روزگار گره خورده است.

شما از سال ۱۳۵۱ در حوزه «طراحی»، «گرافیک» و «هنر» مشغول تدریس هستید؛ اصولا گرافیک و طراحی ما طی این چند دهه چه مسیری را پیموده و آیا هنرمندان و گرافیست‌های کشور ما با هنر و تکنیک‌های روز پیش می‌روند؟ 

من در دوره‌های آموزشی گوناگون تدریس کرده‌ام و خیلی خیلی به جد باور دارم که نظام آموزش هنر، به ویژه گرافیک ما به شدت بیمار است و متاسفانه ما درصدد توسعه بیماری مشغول کار هستیم. فارغ‌التحصیلانی که گیج و گنگ از دانشگاه‌ها بیرون می‌آیند، شوق کار و فعالیت دارند، اما با بازار بسیار بسیار آشفته‌ای مواجهیم. چند بیماری در بازار موجود ریشه دوانده است؛ یکی از موارد بیسوادی طراحان است. صرف نظر از طراحانی که کارشان را با استمرار در تلاش‌های شخصی خودشان برای بالا بردن قابلیت‌های بیانی‌شان، پیش برده‌اند و بسیار انگشت‌شمار هستند، باقی طراحان (بخصوص جوان‌ترها) دارای وضعیت بسیار پیچیده‌ای هستند و نظام‌های دانشگاهی بر نوع فعالیت آن‌ها تاثیرات منفی گذاشته است. از طرفی به سبب کاستی‌هایی موجود در بخش توسعه اقتصادی، سفارش دهنده خوب و واقعی بسیار کمیاب است. اگر توجه کنیم درخواهیم یافت جامعه سفارش‌دهنده در ارائه خواسته‌های درست و معقول دچار آشوب بسیاری هستند. 

 اگر ناگفته‌ای مانده درباره‌اش توضیح دهید. 

به طور خلاصه و واضح باید بگویم ما با سو مدیریت فرهنگی و نبود برنامه‌ریزی‌های فرهنگی جامع، مواجه هستیم. ما نیازهای فرهنگی خودمان را باید در تقویمی اجتماعی مورد بررسی قرار دهیم و باید آن‌ها را به برنامه و سازمان‌های اجرایی تبدیل کنیم. تا دلتان بخواهد در بخش‌های مختلف کاستی داریم در اینباره نمی‌توانیم طراحان را سرزنش کنیم و این سیستم اجتماعی است که باید مورد سرزنش قرار گیرد.

منبع: ایلنا
کد مطلب: ۳۶۲۱۹۶
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت