نقد فیلم Promising Young Woman – انتقامی با طعم آب نبات
سرنا_زن جوان نویددهنده یا «Promising Young Woman» یک فیلم درام و هیجان انگیز با گرایشات عصبانی و آتشین است که دیگر امثال آن را کمتر در مدیوم سینما میبینیم. از آنجا که امروزه ما در یک بازار فرهنگی عجیب زندگی میکنیم، قصد داریم همه فیلمها به آسانی مورد تجزیه قرار گیرند، اما بعد از اینکه در سینمای خُشک امروزی همه آثار از منظر متن و مضمون، بسیار شبیه به هم و عادی شده است، دیدن فیلمی به ظاهر متفاوت چون «Promising Young Woman» باعث طراوت ما فیلم دوستان میشود.
حالا یک داستان رنگارنگ از انتقام جویی، آسیب روحی و فرهنگی، با یک عملکرد کاملاً دیدنی از کری مولیگان در مرکز آن، اولین کارگردانی امرالد فنل را تبدیل به یک اثر قابل قبول و سرگرمکننده کرده است. اگرچه این فیلم حاوی یک متن فمینیستی است که شامل برخی گرایشات طنز بسیار تند نسبت به جامعه مردان میشود، اما مطلبی است که در نهایت مطابق با آنچه در این اواخر ثابت شده است، بسیار داغ و رضایت بخش است.
زن جوان نویددهنده یک درام هجو آمیز با مفهوم بالا است که باید باور کرد حرفی برای زدن دارد. کارگردان امرالد فنل، با این فیلم موضوعی سنگین را به شکلی کاملاً شیک و جذاب همراه با شوخ طبعی سیاه و سفید به درون خانههای مردم میبرد. به بیان سادهتر، این نحوه انجام کار او با مضمون اثر است که فیلم را قابل بررسی و تعقل کرده است. اساساً زیر ژانر روایتهای تجاوز جنسی و انتقاممحور شبیه به فیلم زن جوان نویددهنده، در دهه 1970، با ترکیبی از آتش فمینیستی موج دوم و ظهور فیلمهای استثماری، برجسته شد.
اصول ساختاری چنین فیلمهای بسیار روشن است: برای مثال یک شخصیت (تقریباً همیشه یک زن) مورد خشونت قرار میگیرد و برای جامعه چون یک مُرده رها میشود، اما او زنده میماند تا انتقام خونین از کسانی را که به او ظلم کردهاند بگیرد. نمونه امروزی چنین آثاری فیلم «I Spit on Your Grave» است که بین جامعه منتقدین نیز بسیار فیلم پُر بحث و جنجالی بود. با این وجود، ما به طرز دردناکی آگاه هستیم که چگونه فرهنگ تجاوز سیستمی در جهان به خصوص غرب، عدالت را به خیالی خنده آور برای بسیاری از زنان تبدیل کرده است. اما امثال فیلمهایی چون «Promising Young Woman» می توانند تلنگری فرهنگی به این مسیر تاریک باشند.
اما داستان فیلم از این قرار است که: کری مولیگان در نقش کاساندرا، یک جوان ترک تحصیل کرده در رشته پزشکی است که روزهای خود را با کار در یک کافی شاپ میگذراند، و شب هایش وانمود میکند که در کلوپهای شبانه گرفتار مصرف بیاندازه الکل شده است؛ بنابراین او با این عمل میتواند اخلاق هر مردی را که سعی میکند او را به خانه بیاورد، آزمایش کند. با این حال، در شب او جنبه بسیار متفاوتی از یک الکلی را از خود نشان میدهد، او شب هنگام یک هیولاست که دستور کار آن انتقام است. شخصیت کَسی مصمم است که یکی از بزرگترین اشتباهات جامعه مدرن، یعنی تجاوزات بی حد مرز جنسی را برطرف کند.
جزئیات این برخوردها و روش او در این تستها بهتر است توسط بیننده کشف شود، اما به صورت کلی میتوان گفت که پیشرفت فیلم و شخصیت مرکزی آن بر اساس یک صحنه به صحنه دیگر، از منظر مدیریت لحن و ژانر اثر، بسیار باورنکردنی و چشمگیر است. در واقع چینش صحنههای شبانه فیلم به همراه درگیری روزانه شخصیت کَسی، بیننده را با یک انسان واقعی و درد کشیده روبرو میکند. به وضوح روشن است برای شخصیت کَسی، جنگ صلیبی شبانهاش، یک واکنش انتحاری و اساساً یک خودسوزی است.
با ایجاد تعادل در شوخ طبعی، اظهار نظرهای فوری اجتماعی و لحظات عمیق احساسی که درد و رنج خالص را به بیننده تزریق میکند، خیلی زود مشخص میشود که این فیلم علاقهمند است، ما به عنوان بیننده با موضوع مهم تجاوز جنسی دست و پنجه نرم کردن ناخوشایندی را تجربه کنیم. در حالی که فیلم خیلی نرم و آهسته به انگیزه اقدامات انتقامجویانه کاساندرا در قبال مردان میرسد، اما به این واقعیت متکی است که همه ما، یعنی من و شما، میتوانیم هرکدام خیلی راحت یک فرض دقیق داشته باشیم.
از آنجا که این اولین حضور امرالد فنل به عنوان کارگردان و فیلمنامه نویس یک اثر سینمایی است، باز هم اکثریت داستان او بسیار قدرتمند است. از نظر داستان سرایی، من نسبت به انتخابهای جسورانهای که در کل کار انجام شده ذهنیت خوبی دارم، هرچند بعضی از آنها به قدری غیر متعارف هستند که شما را در شوک فرو میبرند. اما در بیشتر موارد، زن جوان نویددهنده از جنبههای مختلف کاملا متعادل است. فیلمنامه هوشمندانه و حیلهگر نویسنده و کارگردان امرالد فنل، ترکیبی التقاطی از هیجانات کمیک تاریک است. برای مثال: شخصیت کَسی بازی جنایی خودش را مانند یک استاد بزرگ شطرنج پیش میبرد. او همیشه یک و نیم یا دو قدم از حریف (های) خود جلوتر است. و این وابسطه به فیلمنامه کار است.
اما وجود یک عنصر در فیلم آن را بیش از پیش دیدنی کرده است. آن عنصر کسی نیست جز شخص کری مولیگان در نقش کاساندرا؛ بدون تردید بازی خیرهکننده کری مولیگان در این فیلم یک عامل بزرگ در بهتر دیده شدن آن است. فقط یک نگاه از او به سمت دوربین شما را بلافاصله مرعوب صحنه و تصویر میکند. او از قدرت ذاتی شحصیت خود به گونهای استفاده میکند تا همیشه پنج قدم جلوتر از اهدافش باشد. مولیگان در همه صحنهها کنترل کاملاً روشنی بر صحنه و فضای کار دارد.
من شخصاً چنین عملکرد گیرایی را در چند سال اخیر از بازیگران زن به استثنای مولیگان در یک چنین اثری ندیدهام. اگر او در فصل جوایز بعدی هیچ تندیس طلایی، یا حداقل نامزدی به دست نیاورد، من با کمال میل میگویم جوایز نیز دیگر هیچ اهمیتی نخواهند داشت. ما عملکرد باورنکردنی مولیگان را ستودیم، اما بیشتر این دیده شدن به خاطر این است که شخص خانوم فنل به عنوان فیلمنامه نویس، کَسی و داستان منحصر به فرد او را به بهترین شکل نوشته است.
اما آنچه از خوبیهای این کار در انتخاب مسیرهای غیر متعارف و جسورانهاش گفتیم، دلیلی بر آن نمیشود که از ناهماهنگی برخی از قطعات درون فیلم نیز چشم پوشی کنیم. برای مثال، مدت زمان اجرای این فیلم تقریباً دو ساعت است، بنابراین تعدادی از صحنههای ابتدایی فیلم برای بیننده خیلی مفید نیستند. یکی از این صحنهها برخورد شخصیت کَسی با پسری به با بازی کریستوفر مینتس-پلس است. دلایل عمده ایراد چنین صحنهای به دو دلیل روشن است: 1) برای مدت طولانی ادامه دارد و 2) هیچ مشکلی را در داستان حل نمیکند. این صحنه مانند یک سکانس پاک شده احساس میشد که بدون هیچ دلیلی در تدوین نهایی باقی مانده است. همچنین پیام صحنه نیز گنگ بود.
اما برخلاف خیلیها که میگویند پایانبندی کار نیز افتضاح بود، من میتوانم بگویم میشود نظر مخالف داد. پایان فیلم به اندازهای جسورانه و عصبی است که هیچ فیلم دیگری در این سال شبیه به آن را ارائه نمیدهد. اما میتوان به بیننده بی اعصاب امروزی این حق را نیز داد که با چنین پایانی رک و پوست کنده مخالف باشد. پایان فیلم یک پیام دلخراش و نفرت انگیز را تداوم میبخشد که بازماندگان سو استفاده جنسی که به دنبال قصاص هستند تنها در صورتی میتوانند آن را دریافت کنند که خودشان با نتیجهای دهشتناک و سخت، روبرو شوند.
چنین پیشامدی از نظر داستانی، کاملاً غیرقابل پیش بینی است و شما نمیدانید دقیقاً فیلم به کجا قرار است ختم شود، اما در طرح بزرگ حوادث فیلم، چنین پایانی هم بی مزه است و هم مخاطب را دلسرد میکند. همچنین برخی ممکن است استدلال کنند که تغییر لحن پایانی فیلم «زن جوان نویددهنده» مسئلهای است که مانع از اجرای پیام فیلم میشود.
اما فراموش نکنیم دلیل اینکه جریان MeToo بخش عمدهای از جنبشهای عدالت اجتماعی در دهه گذشته بوده، همین حملات جنسی گزارش نشده است. بنابراین هراس، شرم، مسائل کنترل خشم، تحریک پذیری، افسردگی و خودکشی همه از پیامدهای قابل درک تجاوزات جنسی هستند. علاوه بر این، لحن کلی فیلم به شکلی درخشان از اوج و فرود سلامت روان تقلید میکند.
اما در پایان باید بگوییم که خیلیها بعد از سر و صدای ابتدایی پیرامون این فیلم، تقریباً یک سال است که منتظر دیدن «زن جوان نویددهنده» هستند. این ثابت می کند صبر یک فضیلت است. به ندرت فیلمهایی هستند که با هیاهوی پیش از نمایش خود مطابقت دارند (مثل فیلم تنت)، اما این اثر خلاف این جریان به رُخ بیننده میکشد. از طرفی نباید فراموش کرد فیلمها محصول زمان و اتفاقات در جریان اجتماع هستند. حالا فیلم «زن جوان نویددهنده» یا «Promising Young Woman» در راس چنین دیدگاهی قرار دارد. این فیلم شجاع، مبتکر، و جسورانه است. این یک کمدی شرورانه تاریک است که حوادث اجتماعی حاکم بر یک دهه گذشته را در فیلم خود بازتعریف میکند.
منبع: ویجیاتو
دیدگاه