قاسم آهنینجان شاعر سیاسی نبود
سرنا_کامیار عابدی میگوید: آهنینجان به هیچوجه شاعر سیاسی نبود و از مسائل روزمره و معاصر کاملا دور بود؛ درواقع او شاعر الهامات و فضای درونی و بسیار ذهنی خود محسوب میشد.
این پژوهشگر و منتقد ادبی در پی درگذشت قاسم آهنینجان که ۱۴ اردیبهشتماه بر اثر سرطان در اهواز از دنیا رفت اظهار کرد: در تحقیقی که در سالهای اخیرتر درباره شاعران سپیدسرا از دهه ۳۰ تا دهه ۷۰ انجام دادم، آثار بسیار زیادی از بخش اعظم شاعران سپیدسرا را در این دوره خواندم و آثار زندهیاد قاسم آهنینجان جزء آثار ۵۰ شاعر سپیدسرایی است که بر اساس معیارهای مشخص و عینی انتخاب کردم. بنابراین در کتاب «پنجاه سپیدسرا» صفحاتی را به تحلیل مختصر شعرهای او اختصاص دادم و سه نمونه از شعرش را آوردم. از نظر زندگیشناختی، زندهیاد قاسم آهنینجان به دلیل شغل پدرش در سال ۱۳۳۷ در اردبیل متولد شد، پدرش اهل لرستان و مادرش اهل اصفهان بود. دوره کودکی خود را در این شهر گذراند و بعد از آن در دوره نوجوانی همراه خانواده به اهواز مهاجرت کرد و تا آخر عمر در اهواز زندگی کرد. متاسفانه در ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰ در همین شهر به دلیل بیماری شوم سرطان درگذشت.
او سپس گفت: آهنینجان در یک دوره از زندگیاش به حوزه فیلمسازی و بازیگری و فیلمنامهنویسی توجه نشان داد اما طبعا بیشتر به عنوان شاعر شناخته میشود. از نظر سبک شعری، شعرهای زندهیاد آهنینجان در کلیت در مجموعه شعر سپید قرار میگیرد. اما چند ویژگی در شعرهای سپید آهنینجان وجود دارد؛ اول اینکه ایشان به موسیقی زبانی اهمیت میدهد و شعرش نثر خالص نیست بلکه یک نوع نثر آهنگین است و حتی بهتر است آن را نثر موسیقایی مترنم با ساختاری مُدوّر بدانیم. دوم اینکه شعر او جزء شعرهای پیچیده و دشوار در حوزه شعر سپید قرار میگیرد، یعنی جزء شعرهایی است که اغلب ساختار آسان و آشکاری ندارد. ما میتوانیم از این نوع شعرها لذت ببریم اما نباید متوقع باشیم که جزء به جزء شعرها را دریابیم. علاوه بر این باید توجه کرد که در شعرهای قاسم آهنینجان بازتاب تجربه روحی و اشراقی وجود دارد و تا حد زیادی براساس نوعی نگاه عرفانی به زندگی و طبیعت و هستی سروده شده است.
عابدی خاطرنشان کرد: آهنینجان به هیچوجه شاعر سیاسی نبود و از مسائل روزمره و معاصر کاملا دور بود و درواقع شاعر الهامات و فضای درونی و بسیار ذهنی خود محسوب میشد. نوع زبان شعرهایش هم با این نکته کاملا هماهنگی داشت. دو دفتر اولش تأثیرگذارتر و برجستهتر بود که در دهههای ۷۰ و ۸۰ منتشر شد. اولین دفترش در سال ۱۳۷۶ با عنوان «ذکر خوابهای بلوط» در مجموعه «حلقه نیلوفری» از انتشارات نوید شیراز به کوشش زندهیاد شاپور بنیاد منتشر شد. نکته جالب این است که شعرهای خود شاپور بنیاد، که در سال ۷۸ فوت شد، از نظر محتوا شباهتی با شعرهای قاسم آهنینجان دارد، یعنی یک محتوای عرفانی و اشراقی مشترک ( مخصوصا در شعرهای متأخرتر شاپور بنیاد) این دو شاعر را به هم پیوند میداد. نکته دیگری که باید در شعرهای آهنینجان توجه کرد، این است که از نظر ساختار موسیقیایی، زبانی و همچنین محتوای اشراقی، شعر قاسم آهنینجان ادامهای بر جریان «شعر دیگر» محسوب میشود. جریان شعر دیگر، جریانی بود که در اواخر دهه ۱۳۴۰ از جریان موج نو جدا شد و رهبری این جریان شعری را بیژن الهی برعهده داشت.
او ادامه داد: از نظر زمانی جریان «شعر دیگر» در اواخر دهه ۴۰ و ۵۰ رشد کرد و جریانی بود که علاقهای به سر و صدا نداشت و در انزوا کارکردن را پیشنهاد میکرد. این جریان پیچیدهگو در شعر در مقابل شعر متعهد و شعر سیاسی قرار میگرفت و در کلیت، محتوایش محتوایی بود فردی، اشراقی و روحی که علاوه بر تأثیر از شعر و ادبیات خارجی، نفوذ بخشهایی از نثر کهن عرفانی فارسی هم در آن دیده میشد. زندهیاد آهنینجان هم از این جریان تأثیر پذیرفته بود. اما باید توجه کرد که آهنینجان جزء شاعران جوانی بود که در دهههای ۶۰ و ۷۰ مجذوب این جریان شعری قبل از خود شد و به دلیل دوستی و رفتوآمدهایی که با بیژن الهی داشت تحت تأثیر این جریان بود. یعنی از نظر سنی و نسلی او جزء شاعران دهههای ۴۰ و ۵۰ نیست. درواقع میتوانیم بگوییم شاعرانی مانند آهنینجان تدوامی بر جریان شعری «شعر دیگر» محسوب میشدند؛ جریانی که در اصل و ریشه مربوط به دوره قبل از خود آنها بود. بهترین شعرهای آهنینجان در دهههای ۶۰ و ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ در دو دفتر «ذکر خوابهای بلوط» و «شاعر مرگ خویش میداند» جلوهگر شده است. در دفترهای دیگرش تا حدودی از فضای این دو دفتر فاصله گرفته بود و به نظر میرسد در میان علاقهمندان شعر نیز تاثیر خاصی برجای نگذاشت. اما به لحاظ تاریخ شعری، آن دو دفتر اولش فضای متفاوتی را در شعر پیشنهاد میکرد. شعرهای پراکندهاش در مجلههای ادبی دهههای ۶۰ و ۷۰ مانند «دنیای سخن»، «آدینه» و به خصوص در مجموعه «شعر به دقیقه اکنون» که دکتر احمد محیط و فیروزه میزانی گردآوری میکردند، منتشر میشد.
این منتقد در پایان گفت: زندهیاد آهنینجان مقداری مقاله - خاطره هم نوشته بود که سال ۹۹ با عنوان «سپید از گلها چهرهها در باران» گردآوری شد. من بلافاصله این مجموعه را گرفتم و خواندم و با وجود نقدهایی که بر آن وارد دیدم، به نظرم آمد تصویرهای گیرا و خواندنی و ظریفی درباره زندهیادان بیژن الهی، محمود شجاعی، نصرت رحمانی، شاپور بنیاد، منوچهر آتشی و یکی - دو تن دیگر، که به نوعی با آنها مراوده داشت، در چند مقاله - خاطره این کتاب ثبت شده است. این را هم بگویم که بیژن جلالی هم در اواخر عمرش شعر آهنینجان را تا حدودی پسندیده بود، این نکته را از خودش شنیدم. با وجود اینکه سبک شعریاش با بیژن جلالی کاملا متفاوت بود (جلالی سبک سهل و ممتنعی در شعر داشت). البته جلالی هم اشاره میکرد که این شاعر به نحو خاصی از زندگی معتقد است. به هرحال به ویژه در آن دوره شور شاعرانه خاصی در وجود قاسم آهنینجان متجلی شده بود که مورد توجه بسیاری از شاعران و دوستداران شعر قرار گرفته بود.
منبع: ایسنا
دیدگاه