دختر گمشده؛ هیچکس این زن را دوست ندارد
«دختر گمشده» با اقتباس از رمانی به همین نام نوشته النا فرانته نویسنده ایتالیایی ساخته شده و در این فیلم اولیویا کلمن بازیگر بریتانیایی در نقش مادر دو فرزند بازی میکند که تلاش دارد تا تعادل زندگیاش را حفظ کند.
«دختر گمشده» به کارگردانی مگی جیلنهال که برای اولین بار روی صندلی کارگردانی نشسته است، یک اقتباس بی نظیر از رمانی به همین نام نوشته النا فرانته نویسنده ایتالیایی است. این فیلم از جشنواره فیلم ونیز امسال جایزه اوسلای طلایی را برای بهترین فیملنامه به نام مگی جیلنهال دریافت کرد. «دختر گمشده» در سایت راتن تومیتوز امتیاز ۱۰۰ را از نظرات ۲۰ منتقد دریافت کرده و از بازی اولیویا کلمن به عنوان یکی از بختهای اسکار ۲۰۲۲ یاد میشود.
«لدا (اولیویا کلمن) که به تنهایی در تعطیلات به سر میبرد با دیدن یک مادر جوان (داکوتا جانسون) و دخترش در ساحل، تحت تأثیر قرار میگیرد؛ لذا زندگی سختی داشته است و خاطرات تلخ و وحشتناکی دارد و هنوز تحت تأثیر رابطه سخت و باردار شدن زودهنگام خود است. او مجبور است بهعنوان یک مادر جوان، انتخابهای نامطمئنی داشته باشد و درگیر عواقب آنها شود، اما سعی دارد تا مشکلات خود را حل کند.»
هالیوود ریپورتر درباره فیلم نوشت: «بازیگران قوی و بافت روانشناختی داستان، فیلم را به اثری تبدیل میکند که باید آن را حتما تماشا کرد. جیلنهال با خویشتنداری و بلوغ ذهنی خود، در اولین اثرش، داستانی فوقالعاده را نمایش میدهد.»
اواردز واچ نیز در نقد فیلم نوشت:این فیلم، شخصیتهای زن توانمندی دارد و داستان آنها را با صداقت بیرحمانهای نقل میکند. همچنین باعث میشود که مخاطب در فکر فرو برود که همین موضوع به طور بالقوه میتواند ناهمواری طرح داستان را جبران کند.
ایندی وایر نیز درباره فیلم نوشت:«تعلیق این فیلم مانند زمانی است که میخواهید به صورت پیوسته، پوست یک پرتقال را بگیرید و هر لحظه امکان دارد که در جایی، آن تکه پوست، کنده شود.
حسین معززىنیا (منتقد سینما) درباره فیلم نوشت: اولین فیلم بلند مگی جیلنهال در مقام کارگردان (بعد از سه دهه بازیگری) جاهطبانه و جسورانه است: داستان زنی که نه محبوب اطرافیانش بوده و نه محبوب خانوادهاش، برای ما تماشاگران هم آدم چندان خوشایندی نیست، اما قوانین تغییرناپذیر سینما میگوید وقتی چسبیدهایم به قهرمان فیلم و در دیدگاه ذهنی او شریک میشویم، دلبستگیمان به او (در اغلب مواقع) بیش از دیگر کاراکترها خواهد بود. پس این مادر عجیب و غریب را دنبال میکنیم تا سردربیاوریم با گم شدن این دختربچه، از دست رفتن/از دست دادن آن دختربچهها در گذشته چه کرده و خواهد کرد. پاسخ این سؤالها زود داده نمیشود، چون نه دیگران پاسخش را میدانند نه تکلیف قهرمان ما با خودش روشن است.
دختر گمشده اقتباسی است از رمان النا فرانته و نمیدانم آیا روایت منبع اصلی هم به این ترتیب بوده یا خیر، اما شکل روایت رفت و برگشتی در فیلمنامهی فعلی در ترکیب با برشهای تصویری غیرمنتظره و نامنظم، به ساختمان روایی ـ بصری ملتهبی انجامیده که هم تعلیق میسازد هم اضطراب. استفادهی مؤثر کارگردان از نمای نقطهنظر و حاکم کردنش از اولین سکانسها، بافت متناسبی برای این شکل از روایت پدیده آورده.
دختر گمشده فیلم آسانی نیست برای تماشا. هم از جهت درگیری عاطفی آزار میدهد، هم تعلیقی که ادامه پیدا میکند میتواند کلافهکننده باشد، اما نتیجهی نهایی به یکی دیگر از فیلمهای امیدوارکنندهی بازیگر/کارگردانهایی تبدیل شده که مقابل دوربین ایستادهاند تا فیلم سازی یاد بگیرند. مگی جیلنهال در ۴۴ سالگی اولین فیلمش را کارگردانی کرده، اما این شاید شروع یک کارنامهی قابل اعتنا باشد.
دیدگاه