چگونه هواپیمای «آب نبات» افکن، در آلمان دوره جنگ سرد، میراث ماندگار و خاطره شیرینی ایجاد کرد؟
از خلبان سابق جنگ جهانی دوم، گیل اس. هالورسن، هنوز هم به عنوان یک آمریکایی که در طول عملیات رساندن آذوقه به صورت هوایی به برلین، برای کودکان آلمانی شیرینی میفرستاد، یاد میشود.
او در ۱۶ فوریه سال میلادی جاری در سن ۱۰۱ سالگی درگذشت. درگذشت او پس از تحمل یک دوره بیماری کوتاه رخ داد. او در ایالت زادگاه خود در یوتا درگذشت.
هالوورسن که در آلمان به نام Der Schokoladen Flieger، شکلات فلایر، یاد میشود، برای اولین بار به عنوان خلبان نیروی هوایی ارتش در جنگ جهانی دوم، پروازهای ترابری در انگلستان، ایتالیا و شمال آفریقا را انجام میداد.
پس از جنگ جهانی دوم، زمانی که ژوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، قسمتی از برلین را در سال ۱۹۴۸ اشغال کرد، هالورسن در حمل و نقل اذوقه به صورت هوای به برلین شرکت داشت. این یک تلاش نظامی مشترک بین آمریکا و بریتانیا برای رساندن غذا و کمک به شهر آلمانی بود.
در ابتدا، هالورسن از فکر کمک به کشوری که آمریکا اخیرا با آن درگیر جنگ شده بود، خوشش نمیآمد و به شهروندانی فکر میکرد که در جریان همین جنگ توسط آلمانیها کشته شده بودند.
او در وبسایت بنیاد خود در این مورد نوشته بود که چند نفر از دوستانش هرگز نتوانسته بودند، تولد کودک خود را ببینند و در جنگ کشته شده بودند.
با این حال، مواجهه با گروهی از کودکان آلمانی که سربازان متفقین را از خارج پایگاه هوایی تمپلهوف تماشا میکردند و از ورای سیم خاردارها با آنها صحبت میکردند، نظر او را تغییر داد.
این بچهها بمیگفتند: «ما را رها نکن. اگر آزادی خود را از دست بدهیم، هرگز نمیتوانیم آن را بازپس بگیریم.»
خلبان سپس دو بسته آدامس به بچهها داد و به آنها وعده داد که روز بعد ماموریت هوایی ریختن اذوقه برای برلینیها را دارد و میخواهد شیرینیهایی را هم برای کودکان تهیه کند و از هواپیما به پایین بریزد. او به آنها گفت که اگر هواپیمایی دیدند که بالهایش را تکان میهد، خود اوست.
هالوورسن به قول خود عمل کرد و از خلبانان دیگر خواست که جیره آب نبات خود را اهدا کنند و از مهندس پرواز خود خواست در حین کاهش ارتفاع هواپیما، بالها را تکان دهد.
از این زمان همه چیز تغییر کرد، کودکان بیشتر و بیشتری برای گرفتن بستهها انتظار میکشیدند و تازه او نامههایی هم از همین کودکان دریافت میکرد. مانور عجیب تکان دادن بال باعث شده بود که کودکان آلمانی به او لقبی بدهند: “عمو ویگلی وینگ“.
پس از اینکه روزنامهها متوجه این ماجرا شدند، مافوق هالوورسن متوجه شد که او چه کار میکند و این کار فرصت ایجاد وجهه و روابط عمومی خوبی به ارتش آمریکا میدهد.
کمکهای مالی با شکلات و آب نبات از ایالات متحده شروع به سرازیر شدن کرد. اگرچه خود هالوورسن توسط ارتش برای یک تور تبلیغاتی فراخوانده شد، اما او تلاشی بین المللی را برای رساندن آب نبات به کودکان برلین غربی آغاز کرده بود.
برای ماهها، خلبان نیروی هوایی به این مأموریت – با نام مستعار “عملیات کوچولوها ” ادامه میداد – با پرتاب بیش از ۲۱ تن آب نبات با ۲۵۰ هزار چتر کوچک. دهها خلبان دیگر از او الگو گرفتند و برای بچهها آب نبات و شیرینی و تنقلات ریختند.
در طول حمل و نقل هوایی آذوقه، هواپیماهای متفقین حامل تجهیزات هر ۴۵ ثانیه در فرودگاه تمپلهوف برلین فرود میآمدند.
از ژوئن ۱۹۴۸، خلبانان ۲.۳ میلیون تن غذا، زغال سنگ، دارو و سایر ملزومات را با ۲۷۸ هزار پرواز تا پایان محاصره شوروی در ماه مه ۱۹۴۹ تحویل دادند.
هالوورسن پس از جنگ در ارتش باقی ماند و در سال ۱۹۷۴ به عنوان سرهنگ از نیروی هوایی بازنشسته شد. او به یوتا بازگشت و دستیار رئیس دانشجویی در دانشگاه بریگام یانگ در پروو شد.
در همان سال، هالوورسن نشان صلیب بزرگ، نشان شایستگی جمهوری فدرال آلمان را به خاطر تلاشهایش بهعنوان «بمبافکن آب نبات»، دریافت کرد.
بنای یادبود هالوورسن در برلین :
در سال ۱۹۸۰، او به راهاندازی Airlift of Understanding، به یک برنامه تبادل برای دانشجویان در برلین و یوتا کمک کرد. در طول سالیان، او حدود ۳۵ سفر حسن نیت به برلین انجام داد و تجربیات خود را در کتاب بمب افکن آب نبات برلین نوشت.
در سال ۲۰۱۶، او بنیاد گیل اس. هالورسن را تأسیس کرد تا میراث خدمات خلبانی خود را به اشتراک بگذارد.
اقدامات هالورسن هنوز از خاطره مردم آلمان نرفته، آنها خلبان جوانی را که در هنگامه ناامیدی بمباران شهر و گرسنگی مردم، آرد، روغن و کره ریخته بود، با علاقه به یاد میآورند. وی در آخرین بازدید از برلین در سال ۲۰۱۹ در جشن هفتادمین سالگرد پایان محاصره شوروی مورد تقدیر قرار گرفت.
فرانزیسکا گیفی، شهردار برلین در بیانیهای گفت: «عمل عمیقا انسانی هالوورسن هرگز فراموش نشده است.
در مراسم چهلمین سالگرد پروازهای کمکرسانی برلین او به سیانان گفت: «عملیات رساندن آذوقه هوایی به من یادآوری کرد که تنها راه رسیدن به رضایتمندی در زندگی، خدمترسانی به دیگران است. این را در جوانی در کلیسا به من آموختند، و وقتی شبانه روز برای خدمت به دشمن سابق پرواز میکردم، دریافتم که احساس رضایت و ارزشمندی من قویترین احساسی بوده که داشتهام. »
دیدگاه