روایت ناصر تقوایی از تعزیه و مستندی که در زواره ساخت

سرنا_ فیلم «تمرین آخر» ساخته ناصر تقوایی، فیلمی است که نقشی تعیین کننده در ثبت تعزیه به عنوان میراث معنوی ایرانیان در یونسکو داشت.

روایت ناصر تقوایی از تعزیه و مستندی که در زواره ساخت

پیش پرده: اگر خسرو نشان رئیس مرکز هنرهای نمایشی ایران نبود و از ناصر تقوایی را برای ساخت مستندی در مورد تعزیه دعوت نمی کرد، حالا فیلمی مثل «تمرین آخر» ساخته نشده بود، فیلمی که نقشی تعیین کننده در ثبت تعزیه به عنوان میراث میراث معنوی ایرانیان در یونسکو داشت. با این حال نه راهی به شبکه نمایش خانگی پیدا کرد و نه از شبکه های مختلف صدا و سیما پخش شد. تقوایی پیش از این هم به سراغ آئین‌های نقاط محتلف ایران رفته بود و در دوران جوانی مستند های درخشانی از این آئین ها ساخته بود. «اربعین» یکی از این مستند ها بود که در آن کارگردان فیلم هایی چون «ناخدا خورشد»، «کاغذ بی خط» و ... به سراغ آیئن های روز اربعین در شهر بوشهر رفته بود. روایت او از این هنر ملی و آئینی ایرانیان ۹ سال پس از ساخت مستند «تمرین آخر» خواندنی است:

مجلس اول؛ فیلم

«تمرین آخر» یکی از بهترین فیلم های من است، اتفاقاً دیشب داشتم یک چیزهایی درباره‌اش می نوشتم. شاید اگر این فیلم نبود یونسکو تعزیه را در فهرست میراث معنوی ثبت نمی‌کرد. این کار (ثبت تعزیه در فهرست میراث جهانی یونسکو) خیلی طول کشید و آدم‌های زیادی دنبال این کار بودند و سال‌ها برای آن دویدند و زحمت کشیدند، کشورهای عربی هم مخالف ثبت تعزیه بودند، چون این مراسم یک مراسم شیعی بود. سال ۱۳۸۳ بود که آقای خسرو نشان رئیس مرکز هنرهای نمایش وقت از من خواست تا این فیلم را بسازم. یادم هست که زمان کمی برای ساخت فیلم در اختیار داشتیم . ما باید دو فیلم می ساختیم، یک مستند یک ساعته از اجرای تعزیه و یک فیلم ۱۰ دقیقه ای در مورد عناصر تعزیه مثل لباس، موسیقی و ... برای فیلم دوم یونسکو زمانبندی را هم داده بود و مشخص کرده بود که باید معرفی لباس در تعزیه یک دقیقه و نیم باشد و موسیقی تعزیه یک دقیقه و ... ۱۰ روز از زمانی که در اختیار داشتیم صرف رفت و برگشت به زواره شد. چون من تصمیم گرفتم که این مستند را در زواره کار کنم. بعد از برپایی جلسه یونسکو یک ماه به تعویق افتاد و ما توانستیم نفس راحتی بکشیم.

مجلس دوم؛ معماری مکان

در اجرای تعزیه جدا از متن و بازیگر خود تکیه ها هم مهم هستند.تکیه سالن تئاتری است که دورتا دور آن تماشاچی تئاتر می نشیند و اجرا را می بیند .هیچ کدام از تماشاگران هم زاویه دیدشان با هم و یا حتی با نفر بغل دست شان یکی نیست. همین باعث می شود که تکیه به محل اجرای یک جور تئاتر استثنایی در عالم تبدیل شود. در تکیه هر کس از زوایه دید خودش اجرا را می بیند یکی از بالا یکی از پائین، یکی از روبه‌رو یکی از کنار. تکیه ها ساختمان فنی بی نظیری هم دارند که تکنیک نور پردازی در آن بالا است. معمولا تکیه ها یا گرد هستند یا هشت پر، روی سقف تکیه ها هم رو به سه جهت نورگیر هست. خورشید در هر نقطه ای که باشد از یکی از این نورگیرها نورش به صحنه می تابد و مثل یک پروژکتور قوی عمل می کند. همه سالن غرق در تاریکی است اما سکو که محل اجراست روشن است.در تکیه جای مردها و زن ها جداست، مردها همیشه در طبقه پائین می نشینند و زن‌ها در طبقه بالا.

من «تمرین آخر» را در زواره ساختم. زواره به لحاظ معماری مرکز تکیه است. تکیه های تابستانی و زمستانی و بیرونی و اندرونی دارد. تکیه های تابستانی سقف ندارند، اندرونی ها اما سقف دارند. یک اتفاق دیگر هم در این بین می افتد؛ در تکیه های سقف دار به اصطلاح مجلس های داخلی کار می شود، مثل مثلاً داخل قصر یزید یا ... در تکیه های بیرونی هم مجلس های خارجی کار می شود، در معماری تکیه هم نوعی فاصله گذاری هست و من دارم در مورد فاصله گذاری در معماری حرف می زنم و کاری به اجرا ندارم.

مجلس سوم؛ باور پذیری

تکیه تابستانی زواره، یک سکویی دارد که بی نظیر است. ارتفاع این سکو از زمین حدود یک متر و هشتاد سانتی متر است. همین سکو یک در دارد، و پله می خورد و می رود پایین. آن پایین اتاق گریمور و رختکن است. بازیگر می رود توی اتاق لباس یا گریمش را عوض می کند و بر می گردد. همه اتفاقات تعزیه هم جلوی چشم مردم رخ می‌دهد. نکته مهم باور پذیری در این هنر است. مثلا بازیگر یک تیر را بر می دارد، روی آن را مرکورکروم می‌زند، نوک تیر قرمز می‌شود و بعد آن را می‌برد، می‌گذارد، روی گهواره علی اصغر، همه تماشاچی ها هم باور می کنند که این طفل شیرخواره در این لحظه تیر خورده است. ما در سینما هزار مشکل داریم تا بتوانیم چنین چیزی را به تماشاچی بباورانیم و یک چیز شبه واقعی خلق کنیم، اما در تعزیه این اتفاقات به راحتی می افتد، مثلا تماشاچی می بیند که بازیگر یک ظرف آب می آورد، روی صحنه و می گوید این رود فرات است، همه هم می پذیرند و کسی هم تردید نمی کند که این ظرف آب، رودخانه فرات نیست.

در برخی جاها هم من دیده ام که یک چاله می کنند و توی آن آب می ریزند و همین چاله برای تماشاگر تبدیل می شود به رود فرات. تعزیه هنری است که می تواند با این زبان سخن بگوید و ریزترین مسائل خودش را به تماشاچی منتقل کند. این ارتباط بین هنرمندان و بینندگان یک سابقه طولانی دارد.

مجلس چهارم؛ گویش

بعضی از تعزیه خوان ها از هنرمندان سینما هم در این روستاها مشهورترند و همه آن ها را با نقشی که بازی می کنند می شناسند، یک مسئله دیگر هم در تعزیه هست که به گویش در این هنر بر می گردد. گویش تعزیه شعر است، حالا یا به مفهوم تغزلی یا به صورت نظم. نظم در واقع یک متنی است که بین نثر و شعر است. مثلا شاهنامه نظم است ، نظم هم زبان روایت است. همیشه داستانها به نظم گفته می شوند. هر داستانی را در ادبیات کلاسیک می بینید به نظم گفته شده. مثل داستان های خمسه نظامی. زبان اشقیا در تعزیه نظم است، به شعر نزدیک است، اما اولیا با شعر حرف می زنند، گویش آن ها موسیقی دارد. نوشتن چنین متنی هم سخت است.من آن تعزیه را بر اساس متن میرعزای کاشی کار کردم، این متن تحریف شده بود و شعرهای شاعران دیگری هم در آن آمده بود. من یک مدتی روی متن کار کردم و کارم هم پاکسازی متن بود. اما به لحاظ ساختاری هیچ دخل و تصرفی در آن متن نکردم. هر دو فیلم را هم با یک گروه کارکردم و این کار برای خود من هم تجربه خیلی خوبی بود.

*این روایت درخشان، مشتی نمونه خروار از کارنامه پربار محمدرضا رستمی است. نویسنده، شاعر و روزنامه‌نگاری که پنج‌شنبه ۲۹ مهر سال ۱۳۹۵ از دنیا رفت.

منبع: خبرآنلاین

کد مطلب: ۱۱۵۹۴۶
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت