تصویری که بعد از یک قرن هنوز تکان‌دهنده است!

سرنا_در میان شاهکارهای تاریخ هنر، شاخص‌ترین اثری که از دنیای هنر و زیبایی فراتر رفته و به نمادی بصری از رنج روحی انسان در ورطه اضطراب‌های ابدی تبدیل شده، تابلوی «جیغ» است که پس از یک قرن همچنان تصویری تکان‌دهنده از زمانه به‌نظر می‌رسد.

تصویری که بعد از یک قرن هنوز تکان‌دهنده است!

علیرضا سمیع‌آذر ـ نویسنده و پژوهشگر تاریخ هنر ـ در مطلبی با عنوان «فریادها و نجواها!» درباره جیغ ـ شاهکار مونک ـ با یادآوری اینکه این هنرمند یک‌ سال قبل از آفرینش این تابلو نقاشی، تابلوی «حال‌ ناخوش در غروب؛ ناامیدی» را نقاشی کرد که اولین اپیزود از غروبی کابوس‌گونه بود، در توضیح این مطلب نوشته است: این اثر مشتمل‌ بر سه فیگور و منظره‌ای در سه بخش بود. آسمان آتشین با خطوط منحنی و فام‌های زرد و قرمز، دشت ساحلی تاریک در سبز و آبی و پل شیب‌دار که با خطوط نرده‌ها به عمق می‌رود. در پیش‌زمینه مردی خاموش که نشان از خود مونک دارد، غرق در افکار خویش به منظره محزون خیره شده، گویی دنیا برای او به پایان رسیده است. دو مرد دیگر در انتهای پل او را ترک کرده و دور می‌شوند. خطوط مستقیم پل و نرده‌ها، کنتراست معناداری با خطوط مواج دشت و آسمان دارند. هدف این صحنه‌آرایی درآمیختن یأس و پوچی انسان با بی‌قراری و ناپایداری طبیعت است؛ هم‌آوایی دنیای درون و بیرون در فروپاشی و مرگ.»

سمیع آذر در ادامه مطلب خود چنین آورده است:

«جیغ، اپیزود نهایی این تصویر آخرالزمانی است که با تغییراتی در ابعاد ۹۱در۷۳ سانتی‌متر خلق شد. مونک با تشدید رنگ‌ها، تکمیل هندسه ترکیب و تقویت منحنی‌های چرخشی طبیعت، کیفیت زیبایی‌شناختی منظره را ارتقاء بخشید. تغییر رادیکال‌تر چرخاندن چهره مرد به سوی بیننده بود که رابطه فیگور با زمینه را به رابطه تماشاگر با اثر تبدیل کرد تا مخاطب با صحنه‌ای بحرانی از جهانی متلاطم مواجه شود. این فیگور شبح‌گونه بسان ماسک یا گروتسک، فاقد هویت جنسی مشخص است؛ سر جمجمه‌ای با چشمان باز، دهان تخم‌مرغی و دستانی کشیده که جلوی گوش‌هایش گرفته، فریادی مهیب سرداده و ترس و اضطراب خود را با عصیان طبیعت درهم می‌آمیزد. این ماسک بعدها عصاره نقاشی جیغ و رویکرد اکسپرسیونیستی مونک شد و نمادی جهانی برای هراس دائمی انسان که به‌صورت آیکون‌های بصری، ایموجی‌ها و صورتک‌های فیلم‌های ترسناک بارها بازتولید شده است.»

به گفته این پژوهشگر آثار هنری، «جیغ به‌ شکل شگفت‌آوری ساده نقاشی شده، با حداقل فرم‌ها برای حداکثر تاثیرگذاری اکسپرسیونیستی. این اتوبیوگرافی هنرمند در چهار نسخه مشابه، همگی روی مقوا، نقاشی شد: دو نسخه با تکنیک رنگ روغن و دو نسخه با پاستل که یکی از آنها در ۲۰۱۲ با فروش ۱۲۰ میلیون دلار رکوردی جهانی ثبت کرد. هر دو نسخه رنگ روغن هدف سرقت و تخریب قرار گرفته‌اند. اولی در ۱۹۹۴ در روز افتتاحیه المپیک زمستانی نروژ و دومی در ۲۰۰۴ در ساعات اداری موزه. هر دوبار آثار در نهایت توسط پلیس کشف و به موزه بازگردانده شدند.»

سمیع آذر بر این باور است که «جیغ حدیث حال هنرمند است؛ او صحنه فریاد طبیعت را به‌خاطر می‌آورد: ''عصر غم‌انگیزی در امتداد جاده‌ای قدم می‌زدم، شهر در یک طرفم و دشت در سمت دیگر. لرزان و مضطرب ایستادم و به اطراف نگاه کردم، ابرها قرمز و خورشید در حال غروب بود. دوستانم جلو رفتند و من احساس کردم فریادی مهیب از دل طبیعت عبور می‌کند و به آسمان می‌رود.'' جاده منتهی به آسایشگاهی روانی است که خواهر مونک مدتی در آن بستری بود.»

«برخی محققان تجسم این صحنه را به خاطرات گنگ هنرمند از فوران یک آتشفشان نسبت می‌دهند و فیگور مرد را هم ملهم از پیکری مومیایی می‌دانند که مونک در پاریس دیده بود. اما با توجه به رویکرد هنری وی همگان اذعان دارند که ''جیغ'' یک نقاشی از احساسات به‌یاد آورده است تا واقعیتی که دیده شده.»

منبع: ایسنا

کد مطلب: ۱۷۸۹۸۴
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت