وقتی ساخت هر دقیقه از سریال ۳۰ میلیون هزینه دارد!
سرنا_تهیهکننده تلویزیون اعتقاد دارد که اگر سریالهای کمدی مثل "متهم گریخت"و حتی "دردسرهای عظیم" موفق شدند، چون مردم سادگی بدون تجمل را دوست دارند.
به بهانه موفقیتهای کمدیهای رمضانی تلویزیون با مهران مهام تهیهکننده بسیاری از این سریالها همکلام شدیم و به نکات قابل تأمل و توجهی اشاره کرد.
* چرا آن سریالهای کمدی هنوز هم بعد از بازپخشهای متعدد پرطرفدارند؛ رمز موفقیتشان در چیست؟
همیشه میگویم یک تیم بود؛ از نویسنده بگیرید تا کارگردان و بازیگر. کسانی که امروز هرکدام برای خودشان ستارهایاند. آنقدر انتخابها درست بود که امروز نگاه کنیم، میبینیم مثلاً چه کسی میتوانست جای مرحوم سیروس گرجستانی، نقش هاشم را در "متهم گریخت" بازی کند. متأسفانه در این راستا در بخش کمدی دچار ضعف جدّی شدیم چون پرورش نیرو ندادیم؛ نویسنده، کارگردان و بازیگر کمدی خیلی کم داریم. این اتفاق آنموقع پرورش یافته و پلکانی طی میشد؛ یعنی در واقع رضا عطاران تئاتر خیابانی، تئاتر، کمدی و بخش کودک را با کارهای ماندگاری تجربه کرد و وارد عرصه کارگردانی شد و حالا هم جزو ستارههای سینما است.
همینطور سعید آقاخانی با "ساعت خوش" وارد شد و امروز در عرصه بازیگری، نویسندگی و کارگردانی جزو ستارهها به شمار میرود. متأسفانه در این بخش کمتر به فکرِ پرورش نیرو بودیم. کسانی هم که بعدها آمدند در این عرصه کارگردانی میکنند خیلی سخت توانستند در این عرصه، به موفقیت دست پیدا کنند، چون انتظار مخاطب با آن کارهای قدیمی پرطرفدار از کمدیهای تلویزیونی بیش از اینها است. البته از برخی بازیگر، کارگردان و نویسنده گلایه دارم که از طریق تلویزیون به جایی رسیدند و بعدها به دلایل مختلف کار در مدیومهای دیگر را ترجیح دادند.
* آیا توجه سینماییها و تلویزیونیها به تجارت و سرمایهسالاری باعث نشده ذوق و انگیزه ساخت سریالها با آن حال و هوای فرهنگی و مؤثر در سبک زندگی فراموش شود؟
بله. من همیشه در پاسخ به این سؤال که چرا آن سریالها پرطرفدارند و بیشتر دیده میشوند، میگویم آیا حال و روز و انگیزههای این روزهایمان با آن روزها یکی است؟ آن روزها کیفیت اهمیت بیشتری داشت و امروز بیشتر دیده شدن؛ اولین چیزی که امروز مورد توجه است بحث قرارداد و دستمزد مطرح میشود. اما آن روزها بسیاری میآمدند و حتی قرارداد هم نداشتند دغدغهشان این بود بهترین کارشان را ارائه بدهند. البته جامعه هم به این سمت کشیده شده و همه دغدغههایش مادی و اقتصادی شده است.
هزینهها هم بالا رفته و همان دوستانی که در آن کارها حضور داشتند امروز ستارهاند و نمیتوانیم آن گذشته را به هر طریقی تکرار کنیم. یک زمانی سریال "نرگس" را ساختیم که خیابان خلوت میکرد؛ این سریال با دقیقهای ۷۵ هزار تومان ساخته میشد. اگر قرار باشد همان سریال ساخته شود دقیقهای ۱۴ میلیون در تلویزیون و در نمایشخانگی قیمت دقیقهای آن به ۳۰ میلیون میرسد.
شاید یکی از رموز موفقیت آن، فیلمنامه است که نویسنده سریال "نرگس" دو سال فقط دغدغهاش این مجموعه تلویزیونی بود. اما امروز یک نویسنده با یک فیلمنامه روزگار نمیگذراند و به همین دلیل کیفیت پایین میآید؛ چون همه نگران آینده و فرداییم. چرا به گذشته نمیرسیم چون در گذشته ثباتی وجود داشت و این ثبات امروز از دست رفته است. بازیگر، نویسنده و کارگردان، نگران فردا هستند.
* چرا نوستالژیها دنبالهدار نشدند؛ مثلاً گفتید ادامه ساخت "خانه به دوش" و یا "زیر آسمان شهر" منتفی است؟
چون واقعاً خیلی از آنها قابل اجرا نیست. اولاً سن و سالها عوض شده و از طرفی آدمها هم عوض شدهاند. در بخشی هم گرفتاریم طرحی مثل "خانه به دوش" و یا کاری مثل "بزنگاه" با توجه به سیاستهای جدید صداوسیما، رد میشود. یا در خصوص فصل جدید "دردسرهای عظیم" سؤال میکردند واقعاً با شرایط امروز جواد عزتی و دستمزدهای او در سینما، امکانپذیر نیست و دردسرهای عظیم بدون جواد عزتی هم یعنی هیچ.
برای ساخت "خانه به دوش" یک روزی با دوستان جمع میشدیم فقط به کار فکر میکردیم و کسی درباره نرخ و دستمزد صحبت نمیکرد و امروز تورم و خیلی از چیزها باعث شد اول بپرسند دستمزد چقدر است. البته حق را باید به آنها داد و سختیها و مشکلات اقتصادی همه را به این سمت برده است.
* جای خیلی از آن ستارهها مثل رضا عطاران امروز در تلویزیون خالی است؛ قبول دارید.
واقعاً جای همهشان خالی است. اما توقعها و انتظارات، امروز از این دوستان به مراتب بالاتر است. به طور مثال رضا عطاران میخواهد بعد از مدتها سریال برای نمایشخانگی بسازد، ترس دارد چون مخاطب کار او را با "خانه به دوش"، "متهم گریخت" و خیلی از کارهای گذشتهاش مقایسه میکند.
* مردم چرا آن سریالها را دوست داشتند و هنوز با آن کارها همذاتپنداری میکنند و این اتفاق در بسیاری از کارهای تلویزیونی و حتی نمایشخانگی هم نمیافتد؟
مردم سادگی و صمیمیت و همدلیهایی که در سریالهای "متهمگریخت"، "خانه به دوش" و "بزنگاه" وجود داشت را دوست دارند. آن سفرههایی که همه دور هم مینشستند و امروز کمتر این همدلیها و توجه به همسایه و دوست و آشنا را میبینیم. تجمل جای سادهزیستی را گرفته است؛ واقعاً تعجب میکنم وقتی به برخی از سریالهای خانگی نگاه میکنم برخی چیزهایی میبینم که در فیلمهای آمریکایی هم دیده نمیشود. برخی حیوان، برخی دکور و تالاری نشان میدهند که معلوم نیست در کدام کره است! دوستان ثروتمند و متمول هم دارم که این شکلی که در این فیلمها نشان میدهند، نیستند.
منبع: تسنیم
دیدگاه