موج «تاک شوسازی» در شبکه نمایش خانگی/ جذب مخاطب با نمایش ستاره ها
این روزها دیگر خبری از برنامههای علمی با سطح داده پیچیده و بالا نیست، اتفاقا همه چیز خیلی ساده است و از کودک ۵ ساله تا انسان ۷۰ ساله محتوای قابل فهم و سادهای در اختیار دارد، از طرفی دسترسی به اطلاعات هم بسیار ساده شده و این به آن معنا است که در کسری از ثانیه و تنها با فشار یک دکمه، به راحتی میتوان از تمام اطلاعات موجود با خبر شد.
«شما تارگت منی»، «تو مافیای صد بازی»، «من یک شهروند سادم». این جملات بسیار آشناست، احتمالا شماهم «مافیا» را تماشا کردید، مجموعی از هنرمندان چهره که دست بر قضا به نظر میرسد کمی هم به خود واقعیشان نزدیکند و محتوای تازهتری را ارائه میدهند، همین مخاطب را ترغیب میکند تا با شوق اشتیاق بیشتری به تماشای این برنامهها بنشینند، برنامههایی که گاها نمونه خارجی آن هم ساخته شده است.
اما مسئله این است که در حال حاضر چه اتفاقی افتاده؟ به تلویزیون نگاه کنیم؛ برنامهها مسابقه محور و گفتوگو محور است برنامههایی که مجریانش چندان آورده علمی برای مخاطبانش به همراه ندارد، به شبکه نمایش خانگی هم برویم؛ گرچه که سریال هم تولید میکنند، اما غالب محتوای تولیدی در ماههای اخیر تبدیل شده به برنامههای «تاکشو» مثل «تیانتی» یا برنامههایی مثل «ناتو»، «پدر خوانده »و ... که تعدادی هنرمند دورهم جمع میشوند و بازی هنرمندان سرشناس را تماشا میکنند.
محتوای تازه برای جذب مخاطب
محتوای این برنامهها از اساس تازه است، مگر پیش از این چند برنامه با این سبک و سیاق روی آنتن تلویزیون یا شبکه نمایش خانگی رفته؟ مطمئنا تعداد آنها به مجموع انگشتان دو دست هم نمیرسد، برنامهای مثل «عصر جدید» که یک کپی از برنامه خارجی بود و احسان علیخانی آن را ساخته بود، یا برنامهای مثل«دورهمی» مهران مدیری که آن هم ابداعی خودمان نبود.
پس وقتی محتوای تازهای ارائه میشود، مخاطب برانگیخته میشود تا آن را تماشا کند اما چرا شبکه نمایش خانگی سراغ ساخت این برنامهها میرود؟ سریال«پوست شیر»، «یاغی»، «زخم کاری» و... این موارد را بخاطر دارید؟ در دورهای به شدت مورد استقبال قرار گرفتند و توانستند مخاطب را جذب کنند، اما در حال حاضر چند سریال داریم که هرجا میرویم نامش را بشنویم؟ دستکم در حال حاضر هیچ سریال اندازه سه برنامهای که به آن اشاره شد، مورد استقبال قرار نگرفته است. در دورهای شبکه نمایش خانگی جرقههای محکمی برای جذب مخاطب زد اما نتوانست رویه خود را ادامه دهد در نهایت هم تصمیم گرفت برنامههایی بسازد که مخاطبان خود را از دست ندهد و هم بتواد سریال دوستان را نگه دارد هم سرگرمی ایجاد کند به همین خاطر گام به سمت تولید برنامههایی نهاد که عنصر اصلی آن چهرههای شناخته شده هستند و البته بعد از مدتی هم به خاطر تکراری شدن مخاطب دیگر سمت آن نمیرود.
رسانه تعیین میکند مخاطب به چه بیندیشد؟
یکبار یونس شکرخواه، استاد ارتباطات در گفتوگویی اعلام کرد «در حال حاضر ما سانسور مدرن داریم، یعنی در حالی که پیش از این، سانسور به معنی ندادن اطلاعات بود؛ حالا به معنی بمباران اطلاعات است.»
این به چه معناست؟ کمی دقیقتر توضیح میدهم. بمباران اطلاعاتی یعنی رسانه، فضای مجازی، شبکه نمایش خانگی، تلویزیون، سینما و همه این فضاها اطلاعات بسیار زیادی را به مخاطب ارائه میدهند، اطلاعاتی که کاربرد چندانی ندارد، اما ذهن مخاطب را پر میکند در واقع یک مسیری را ترسیم میکنند تا نشان دهد مخاطب باید درباره چه چیزی فکر کند.
نظریه برجسته سازی مدعی تأثیر رسانهها بر شناخت و نگرش مردم و تعیین اولویتهای ذهنی آنان از طریق انتخاب و برجستهسازی بعضی از موضوعات و رویدادها در قالب خبر و گزارش خبری است. به این معنا که رسانهها با برجسته ساختن بعضی از موضوعها و رویدادها، بر آگاهی و اطلاعات مردم تأثیر میگذارند.
منظور از برجسته سازی رسانهها این است که رسانهها، به ویژه در اخبار و گزارشهای خبری و برنامههای مستند، یا حتی تولید محتوا برای سرگرمی این قدرت را دارند که توجه عموم را به مجموعهای از مسائل و موضوعات معین و محدود معطوف سازند و از مسائل و موضوعات دیگر چشم پوشی کنند. حاصل کار میشود چیزی که بعضی از مسائل خاص توسط بسیاری از مردم مورد توجه قرار میگیرد و خارج از قلمرو رسانه ها به بحث گذاشته میشود، درحالی که به مسائل و موضوعات دیگر توجه نمیشود.
دونالد شاو و مکسول مک کومبز واضعان نظریه برجسته سازی، در مقاله کارکرد برجسته سازی مطبوعات، مینویسند: «رسانهها در قالب گزارشهای خبری، به طور قابل ملاحظهای اهمیت موضوعهای مهم را تعیین میکنند. این تأثیر وسایل ارتباط جمعی- قابلیت اثرگذاری بر تغییر شناخت و ادراکِ مخاطبان و ساخت تفکر آنان- کارکرد برجسته سازی وسایل ارتباط جمعی نامیده میشود.»
به عبارت دیگر این نظریه دنبال بیان این مطلب است که اگرچه رسانهها نمیتوانند تعیین کنند که مخاطبان چطور بیندیشند؛ اما می توانند تعیین کنند که درباره چه بیندیشند.
حالا اگر تلویزیون، شبکه نمایش خانگی شبکههای مجازی را هم در دسته تلویزیون قرار دهیم؛ میبینیم که این روزها دیگر خبری از برنامههای علمی با سطح داده پیچیده و بالا نیست، اتفاقا همه چیز خیلی ساده است و از کودک ۵ ساله تا انسان ۷۰ ساله محتوای قابل فهم و سادهای در اختیار دارد، از طرفی دسترسی به اطلاعات هم بسیار ساده شده و این به آن معنا است که در کسری از ثانیه و تنها با فشار یک دکمه، به راحتی میتوان از تمام اطلاعات موجود با خبر شد.
دیدگاه