به خانه ميرفت با كيف و با كلاهی كه بر هوا بود چيزي دزديدي ؟ مادرش پرسيد دعوا كردي باز پدرش گفت و برادرش كيفش را زير و رو مي كرد به دنبال آن چيز كه در دل پنهان كرده بود تنها مادربزرگش ديد گل سرخي را در دست فشرده كتاب هندسه اش و خنديده بود
1398/12/16