حمله تند اباذری به براهنی و نامجو با الفاظ رکیک
سرنا_سخنان یوسف اباذری درباره محسن نامجو و رضا براهنی باعث واکنشهایی شده است.
به گزارش سرنا به نقل از ایران آرت، «یوسفعلی اباذری، مدرس جامعهشناسی دانشگاه تهران و از پیروان مکتب انتقادی فرانکفورت، هر از گاهی با اظهارنظرها و مخالفخوانیهایش به صدر اخبار میآید.
کمتر پژوهش و ترجمه میکند و کتاب مینویسد و بیشتر ایدههای انتقادیاش را شفاهی مطرح میکند و همین سبب شده برخی بر این باور باشند که او یک جامعهشناس شفاهی است که تمایل چندانی برای پرداختن به موضوعات اساسی ایران ندارد.
این باور از آنجا ناشی شده که اباذری در واقع به جز اثر «خرد جامعهشناسانه»اش ـ که برآمده از پایاننامهاش بود ـ هیچ اثر تالیفی مستقلی طی دو دهه تدریس در دانشگاه تهران، منتشر نکرده است.»
یوسف اباذری؛ ضمن اظهارنظر درباره جورج لوکاچ، فیلسوف معروف، نقبی بر مبحث مودهای اجتماعی براهنی و نامجو زده است.
بیشتر بخوانید: به «محسن نامجو» فحش بدهید، تا رستگار شوید!
اباذری دربارهی نامجو و براهنی چه گفت؟
از اینکه این سخنرانی در کدام موسسه یا مجمع ایراد شده است، خبری نداریم. توضیحی که به همراه یک فایل صوتی منتشر شده تنها این اطلاع را به ما میدهد که این فایل، بخش کوتاهی از درسگفتارهای لوکاچ اباذری است که او طی آنها قصد داشته دربارهی مبحث مودهای اجتماعی حرف بزند. بنابراین در نظر داشته باشید، هر آنچه در این گزارش خواهیم نوشت و نقل خواهیم کرد، دربارهی همین کمتر از سه دقیقه است؛ ما نمیدانیم این بحث چه مقدمه و زمینهای داشته و به کجا منتهی شده است و درباره کلیت آن قضاوتی نخواهیم کرد.
در ابتدای این فایل صوتی میشنویم: «مودی که من نمیدونم نامجو و پامجو اومده، مودیه که هتاکی و پردهدری و کلمات زشت و اینکه ما به خودمون کثافت بزنیم [...] و این رو اسمش رو بذاری انتقاد. حالا سارتر [یا ساد؟ درست شنیده نمیشود] یه چیزی گفته که اصلا تو معنیش رو هم نمیدونی که اصلا سارتر [یا ساد. مارکی دو ساد] چی کار کرده که مثلا اونجا چیز کنه. با تمسک به دلقکی مثل براهنی و نمیدونم از این حرفها بخوای بیای اصلا تو مفهوم چیزی رو اونقدر بیای توی کثافت که بیای اون هم برای موسسه یا جامعهای که تو میگی فرهنگی. اینها مودهاییان. همین مود... مود نامجو اومده موسیقی ایران رو بشکنه. یه آدمی که نه صدایی داره نه سازی بلده نه دو تا نت بلده نه هیچ چی... فقط عربده میکشه میخواد موسیقی ایرانی رو تغییر بده. نیمایی که موسیقی ایرانی رو تغییر داد، شعری میگفت که در چیز در استحکام به اندازه حافظ و فردوسی و سعدی و اینها بود...».
اباذری میگوید محسن نامجو نه نت بلد است، نه صدای خوبی دارد نه ساز بلد است بزند و فقط عربده میزند. خب ما هم ممکن است معتقد باشیم صدای نامجو خوب است یا خوب نیست و در این مبحث نسبی، کنکاشی نیست. اما حرفهای اباذری از یکجا از تک و تا میافتد و در حد غرولند باقی میماند و فراتر از آن لو میرود که در اشاره به مبحث مودهای اجتماعی، مثال درستی را انتخاب نکرده است. آنجا که میگوید نامجو دو تا نت بلد نیست و ساز هم نمیتواند بزند و او را در ادامه به نشناختن سنتهای موسیقایی پیش از خودش میکند. خب، بدیهی است که نامجو با چندین سال تحصیل در چند دانشگاه موسیقی معتبر جهان و حالا تدریس موسیقی در همان دانشگاهها، احیانا دو تا نت را دست کم بلد باشد! ساز سهتار را هم شاید بلد باشد در حد وسع خود بنوازد و سر آخر میدانیم که او آنقدر هم برای شناخت سنتهای پیش از خودش مصر بوده که تا خانه حاجقربان سلیمانی میرفته و مقام یاد میگرفته است با دوتار.
خلاصه حرف اباذری این است که نامجو چیزی از موسیقی سرش نمیشود. این حرفها ما را یاد بخشی از حرفهایش در سخنرانی معروفش درباره مرتضی پاشایی میاندازد. آنجایی که رفتار منتقدانهاش به ناگاه به رفتاری استراتژیک درغلتید و گفت که موسیقی پاپ درجاتی دارد [انگار بهناگهان بخواهد دل باقی پاپخوانهای غیر فاشیست را به دست بیاورد!] اما طبق معمول توضیح نداد چه درجاتی و ادامه داد که موسیقی مرتضی پاشایی مبتذلترین و نازلترین نوع موسیقی پاپ است. اباذری وقتی پاشایی را مبتذلترین گونه موسیقی پاپ، و محسن نامجو را حتی در همین حد هم نمیداند، به کدام متر و معیارهای موسیقایی استناد میکند؟ ما در فهرست مقالهها، کتابها و سخنرانیهای اباذری، حتی یک فراز از دانش موسیقایی ایشان ندیدیم. میدانیم که پاشایی و نامجو برای او پارادایمهایی اجتماعی هستند، اما این را نمیدانیم که وسط بحث دربارهی فاشیسم، لیبرالیسم و مودهای اجتماعی، چرا دربارهی کیفیات موسیقایی هم نظریه صادر میکنند؟
شهرام شهیدی نیز در واکنش به سخنان اباذری درباره محسن نامجو نوشته است:
یوسف اباذری: نامجو نمیتواند با توسل به دلقکی مثل براهنی به همهچیز کثافت بزند.
دلقک کیست؟
دَلْقَک بازیگری است که حرکاتی برای خنده و تفریح تماشاگران انجام میدهد.
دلقکها معمولاً کلاهگیسهای رنگین بر سر داشته و جامههای رنگین بر تن کرده و چهره خود را گریم میکنند.
از نظر من دلقک انسان شریف و مفیدی است. لااقل مفیدتراز کسانی که دهانشان را گشوده و کینه و حسد و نفرتِ درونشان را منتشر میکنند.
این که یک جامعهشناس در جامعهای بحرانزده، بسته و تشنهی نشاط و تعقل، به جای بزرگ داشتن مقام دلقکی که با تعقل، مردم را میخنداند، به قصد تخریب کسی، او را دلقک خطاب کند، خود گویای این است که گوینده نه انسان درستکاری است، نه دانش نقد دارد، نه احترام به دیگران را بلد است، و … و کسی که همهی اینها را ندارد چطور میتواند جامعهشناس خوبی باشد؟
آدمها با کارنامهشان سنجیده میشوند. لطفا برای مقایسه دو نفر ابتدا آثارشان را با هم مقایسه کنید.
حال براهنی را در یک طرف ترازو بگذارید و اباذری را در سوی دیگر. ترازوها صادقند. زبان ندارند اما به ما خواهند گفت کدام کفه سنگینتر است.
اباذری مجاز است مثل هر شهروند دیگری همه را نقد کند.
ولی نقد باید رودررو، با استناد به اسناد و مدارک، شفاف و بی حاشیه و دور از حب و بغض باشد.
خیل عظیمی از نویسندگان و منتقدان اگر اباذری از مقام متکلم وحده پایین بیاید، در مناظره به او نشان خواهند داد اباذریها برای جامعه مفیدترند یا براهنیها.
چه چیز اباذری را چنین آشفته؟ براهنی در همهی این سالها چه نوشته؟
چه گفته و چه کرده که چنین به خصومت با او درآمدهاند؟ پاسخ به این سئوال کلید خوبی برای حل این معما است.
وقتی پهلوانی پیر میشود و خانهنشین، در میدان شهر دیگری او را به مبارزه طلبیدن شجاعت نیست. ترس است.
اباذری یک شبه به این نتیجه نرسیده است که براهنی،دلقک است. چرا در همه ی این سالها که پهلوان سرحال بود او را به مبارزه نطلبید؟
حالا که حافظهی پهلوان پاک شده در میدان خالی مبارز میطلبد که چه؟
اباذری اگر شجاعت دارد و جامعهشناس متعهدی است و از کسی یا چیزی نمیترسد بهتر است به کسانی که در شکلگیری جامعهی زمخت و کریه اینروزها نقش داشتهاند بتوپد.
آنها که براهنیها را فراری دادهاند. وای بر اباذری اگر نمیداند چه عواملی در بحران امروز جامعه دخیلند و یا میداند و نمیتواند چیزی بگوید.
*رضا براهنی (زاده ۱۳۱۴ در تبریز) نویسنده چپگرا، شاعر و ناقد ادبی ایرانی است. او عضو کانون نویسندگان ایران و یکی از چهرههایی است که در سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۷ برای تشکیل کانون نویسندگان ایران با جلال آل احمد همکاری داشت. او همچنین رئیس سابق انجمن قلم کانادا است. آثار او به زبانهای مختلف از جمله انگلیسی، سوئدی و فرانسوی ترجمه شدهاست.
دیدگاه