عارف لرستانی، مانند نامش یک عارف بود
سرنا_۲۶فروردین امسال، سومین سالی است که عارف لرستانی دیگر در کنار ما نیست و به راستی که چه قدر جای او خالیست.
من اولین بار با «پلاک۱۴» در سال ۱۳۷۸ با او همکار شدم و به جرئت میتوانم بگویم در همان جا ثابت کرد که یکی از بهترینهای این عرصه است و تا آخرین لحظات اگر به هرجایی رسید، حقش بود، چه بسا که لایق رسیدن به درجات بالاتری هم بود.
محبوبیت عارف، هم بهخاطر شخصیت فوقالعادهاش بود و هم به دلیل خلاقیت همیشگی در نقشهایی که به او واگذار میشد. او با جان و دل نقش آفرینی میکرد و هر چه قدر که جلوی دوربین شیطان و پر جنب و جوش بود، در دنیای واقعی، انسانی بسیار آرامی بود. او ویژگیهای اخلاقی خاصی را داشت؛ گاهی در مقابل بعضی از افراد به شدت منزوی بود و گاهی هم بسیار با دیگران میجوشید.
عارف، شخصیتی منحصر به فرد بود؛ او هم از لحاظ اخلاقی و هم از لحاظ شخصیتی، یک فرد عادی نبود و واقعا مانند نامش عارف مسلک بود. بسیار مودب و صبور بود و حتی در دردِ دلهایش، آن ادب و صبر پیدا بود.
حتی تا آخرین لحظات نیز نه راهش را عوض کرد و نه آدم دیگری شد، او یک هنرمند واقعی بود. بسیار اهل تفکر و اهل مطالعه بود.
و من معتقدم عارف آن قدر هنر داشت و آن قدر خلاق بود که حتی در جایگاه یک استاد هم میتوانست بدرخشد، او نه تنها در عرصه تصویر درخشان بود، بلکه در تئاتر هم بی نظیر بود، علی ابوالحسنی، صمیمیترین و نزدیکترین دوست عارف بود و بعد از فوت عارف، بیشترین ضربه را خورد و خیلی هم دلش طاقت نیاورد که از او دور بماند، روحش شاد. آن دو با هم رشد کردند و حالا در فاصله ۳سال، تلویزیون دوتن از بهترین طنازهای خودش را از دست داده است.
عارف آنقدر بزرگ و دوست داشتنی و خلاق بود که هیچگاه نمیتوان نبودش را باور کرد، هرچند که نبود چنین فرد بزرگی در جامعه هنری بسیار مشهود است، روحش شاد.
دیدگاه