نقد فیلم Judas and the Black Messiah – ضِد پلیس‌ترین درام سالیان اخیر

سرنا_فیلم یهودا و مسیح سیاه ساخته شاکا کینگ، از آن دست آثاری است که تمام عناصرش در مسیر هدف فیلمساز، درست چیده شده‌اند.

نقد فیلم Judas and the Black Messiah – ضِد پلیس‌ترین درام سالیان اخیر

اگر این فیلم به موقع است، به این دلیل نیست که پلیس‌های نژادپرست، ناآرامی‌های مدنی یا نژادپرستی ساختاری را به تصویر می‌کشد، بلکه عمده دلیل موفقیت فیلم و همزمانی‌اش با جامعه امروز، نشان دادن درست و غلط آمریکا به شکل واقعی و صادقانه است. اما فیلم «Judas and the Black Messiah» یک درام بیوگرافی متفکرانه با پیامی است که ریشه عمیق در ستم نژادی دارد. البته فیلم از منظر فرم و ساختار سینمایی نیز می‌تواند به عنوان یک تریلر موش و گربه مانند و حتی یک درام جنایی کاملاً شُسته و رُفته طبقه بندی شود.

داستان این فیلم زندگی «فرد همپتون» رئیس حزب پلنگ سیاه در ایلینوی و خیانت سرنوشت سازی که توسط یکی از خبرچین‌های رنگین پوست سازمان FBI در حق وی می‌کند را به تصویر می‌کشد. گرچه اثر به عنوان بیوگرافی شخص همپتون طراحی شده است، اما داستان از دیدگاه یهودای شخصی وی، ویلیام اونیل (کیت استنفیلد)، که نقش مهمی در مرگ او داشت، روایت می‌شود. فیلمساز با تمرکز بر چند سال آخر زندگی همپتون و اوج گرفتن داستان قتل او، یک تصویر ویرانگر از جنبش حقوق مدنی، ساختار آن و سازش ناپذیری آن‌ها از ابتدا تا انتها ارائه می‌دهد.

اما یکی از نکات مهم و بارز این اثر از همان ابتدای فیلم اجرای بدون نقص و کاریزماتیک دنیل کالویا در نقش فرد همپتون است. دنیل کالویا همیشه در تولیدات آمریکایی چنان نمایش‌های استادانه‌ای ارائه می‌دهد که باعث می‌شود ما به عنوان بیننده سابقه ملیت انگلیسی او را زیر سوال ببریم. این بازیگر توانا در اجرای شخصیت تاریخی همپتون چرخه‌ای از انرژی و شور انقلابی را به نقش خود افزوده است که بدون تردید جای ستایش دارد. ما می‌دانیم که این مرد انگلیسی است، اما او در یک فیلم آمریکایی با بازیگران عمدتاً سیاه بازی می‌کند، با لهجه ظاهراً یکپارچه آمریکایی صحبت می‌کند و عملکرد قابل توجهی ارائه می‌دهد.

با یک نگاه کوتاه به تصاویر باقی مانده و واقعی از شخصیت فرد همپتون و سخنرانی‌هایش به این نتیجه خواهیم رسید که کالویا در اجرای این نقش کاملاً باورنکردنی است. او در بازی خود چیزی جز قدرت و انرژی محض نمی‌تاباند. از شجاعت صدای او هنگام سخنرانی با سایر همرزمانش بگیرید تا کاریزما و خردی که برای پیوستن دیگران به اهدافش برافراشته است، کالویا واقعاً به عنوان همپتون پذیرفتنی است زیرا او روح آتشین این شخصیت انقلابی را درست درک کرده، و این موضوع در یک فیلم بیوگرافی کم چیزی نیست.

البته باید توجه داشت عمده موفقیت تیم بازیگری اثر، از فیلمنامه‌ای می‌آید که ویل برسون و شاکا کینگ آن را بر اساس یک شخصیت قدرتمند تحت عنوان زیبایِ: «یهودا و مسیح سیاه» به رشته تحریر در آورده‌اند. این فیلمنامه هرچند سعی در صداقت کلام داشته اما هر آنچه توانسته نیز برای انسانی سازی شخصیت فرد همپتون به کار برده که قابل تحسین است. آنها قسمت‌های شیرین و انسانی فرد همپتون را تا آنجا که می‌توانند به نمایش می‌گذارند و از طریق رابطه لطیف وی با دبورا جانسون (دومینیک فیش بک)، شاعری که با سخنان او سرگرم می‌شود و با او عاشقانه‌ای را آغاز می‌کند، بهترین نتیجه را از فیلمنامه خود دشت می‌کنند.

دقایقی که فیلمساز ارتباط عاطفی دو شخصیت همپتون و جانسون را با بیننده به اشتراك می‌گذارد، فیلم در درگیرترین حالت ممکن با مخاطب قرار می‌گیرد و البته این صحنه‌ها به لطف شیمی جالب بین فیش بک و کالویا از لطافت خاصی نیز برخوردار است. این دو به طور طبیعی یک پیوند صمیمی و شیرین دارند و با افزایش قدرت عشق و بالاتر رفتن سهام آن در زندگی این دو، تنش و اضطراب واقعی شما نسبت به آینده این زوج به تدریج افزایش می‌یابد. این‌ها همه به لطف نگارش درست فیلمنامه است که جواب می‌دهد. اگرچه می‌توان گفت که فضای عاشقانه داستان کاملاً به بهترین وجه توانایی خود در حد نوشتن توسعه نیافته است، اما پایه و اساس آن در فیلم وجود دارد و دومینیک فیش بک در نقش دبورا، شاعر نرم زبانی است که کاملاً دیدنی از آب در آمده است.

یک منتقد یا بیننده همیشه باید قدردان نویسندگانی باشد که برای نوشتن فیلمنامه، هیچگاه یک نگاه واحد بی فایده را انتخاب نمی‌کنند. برای مثال نگاهی پربار از تاریخ به عنوان یک انسان منظم با یک پلت فرم و یک مأموریت، به جای فقط یک نسخه ایده آل از آنچه که هستند، کاری است که در «یهودا و مسیح سیاه» انجام شده است. همچنین در فیلمنامه این اثر به ساختار کلی پلیس فدرال آمریکا نیز نقد سنگینی وارد شده که جای تعجب ندارد. نهادهایی مانند FBI اغلب در اعمال سیاست نژادپرستانه یا تبعیض آمیز دیگر، مقصر هستند و پذیرش این سیاست نابرابر توسط جامعه آمریکایی سفید نیز دیگر کمی سخت شده است.

در این میان باید به یک نکته توجه داشت که یهودا و مسیح سیاه به عنوان قطعه‌ای از پازل سینما، پیام خود را در اولویت قرار می‌دهد، نه آنچه را که روی صفحه نمایش نشان می‌دهد؛ و این در حالی است که نه ضعف فرمی آشکاری دارد که مخاطب مدرن و کلاسیک اعتمادش را از دست بدهد و نه به جزئیات تاریخی مستند گونه تأکید دارد. بنابراین فیلم یک دست آورد قدرتمند و گاهاً چشمگیر است. با این تفاسیر کاری که در پایه بیوگرافی است اما چیزی در مورد بزرگ شدن حزب پلنگ‌ها به من بیننده یاد نمی‌دهد، حتماً باید ضعف تحقیقاتی داشته باشد، اما در عوض فیلم بینش تکان دهنده‌ای را ارائه می‌دهد که هم سرگرم‌کننده است و هم پویا.

فیلم تقسیر سریعی از تاریخ معاصر جامعه آمریکایی رنگین پوست است. و البته تماشای آن نیز سرگرم‌کننده است اما هرگز یکپارچگی خود را فدا نمی‌کند تا یک جمعیت خاصی را جذب اثر کند. کارگردانی Shaka King در اکثر صحنه‌ها درست است. لحظات زیادی از خشونت گرافیکی وحشیانه در فیلم وجود دارد که به طور قطع بینندگان سیاه را نشانه رفته است، اما این صحنه‌ها نیز با تصویرگری منطقی خود صداقت و شدت نظر فیلمساز به اصل ماجرا را ثابت و حفظ می‌کند. این فیلم به وضوح نشان می‌دهد که این یک جنگ قدرت است و شاید حتی یک جنگ بین FBI و سیاه پوستان.

از نظر فنی، فیلمبرداری انجام شده توسط شان بابیت (12 سال بردگی، بیوه‌ها) چشمگیر است. به عنوان یک شخص سفیدپوست، او مطمئناً خوب می‌داند که چگونه مردم سیاه را در تاریکی شب‌ها به بهترین نحو روشن کند و این کار را به روشی انجام می‌دهد که همیشه از نظر بصری چشمگیر است، به خصوص با توجه به نور نرم و لطیف فیلم. اما گرچه فیلم از نظر لحن سازگار است، اما یهودا و مسیح سیاه از نظر تمرکز فاقد سازگاری است. به نظر می‌رسد فیلم بین بیوگرافی عاشقانه و درام جنایی تاریخی جابجا شده است.

این فیلم با بازسازی مصاحبه با شخصیت اونیل برای مجموعه مستند PBS Eyes on the Prize آغاز می‌شود، و در ابتدا از این روش به عنوان دستگاه قاب بندی برای روایت داستان استفاده می‌کند، شبیه کاری که داگ لیمان با American Made انجام داد، اما بعداً این مسیر خیلی ساده رها می‌شود. و این بدون شک از خامی کارگردان می‌آید. بنابراین چنین حرکتی توجیه پذیر نیست و یک نقطه ضعف برای کار محسوب می‌شود. هرچند که قالب بندی داستان پیرامون شخصیت اونیل هدف خاصی را دنبال می‌کند، اما اساساً پایه گذاری کل روایت پیرامون او نیز بهترین ایده نبوده است.

در پایان باید گفت یهودا و مسیح سیاه یک درام تاریخی و بیوگراف محور است که روایتگر یک دوره نادیده گرفته شده در تاریخ آمریکا است. بنابراین در سال 2021، بیش از 50 سال پس از خود واقعیت، داستان فیلم «Judas and the Black Messiah» بیش از هر زمان دیگری حقیقت دارد. فیلمساز در این اثر، داستانی راجع به نژادپرستی نهادی و آرمان گرایی مردمی می‌گوید که امروزه نیز زیر همین بار سنگین بی عدالتی قرار دارند؛ بنابراین فیلم چراغی از تاریخ را برای مخاطبی که احتمالاً به خوبی از بی عدالتی‌هایی که در روزگار جهانی ما رخنه کرده آگاه است، فراتر می‌برد. اما همچنین یهودا و مسیح سیاه با حفظ گذشته از طریق یک فیلم تنومند و خوش ساخت، پیامی قدرتمند منتشر می‌کند که هرگز نمی‌تواند زائد باشد، و آن پیام چیزی نیست جز قدرت دادن و همراهی با مردم.

منبع: ویجیاتو

کد مطلب: ۲۰۳۷۱۲
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت