کارگردان سریال سوران:

هدفم تعریف قصه بود، به شعار دادن فکر نمی‌کردم/ نگران ساخت نبودم چون کومله در کردستان محبوبیتی ندارد

سروش محمدزاده با اشاره به اینکه «سوران» قصه‌ای روایت می‌کند که می‌تواند جهان شمول باشد، تأکید کرد: عِرق به خاک وطن، بخش زیبای قصه «سوران» است.

هدفم تعریف قصه بود، به شعار دادن فکر نمی‌کردم/ نگران ساخت نبودم چون کومله در کردستان محبوبیتی ندارد

سریال «سوران» به کارگردانی سروش محمدزاده و تهیه‌کنندگی مجتبی فراورده با موضوع التهابات دهه ۱۳۵۰ در منطقه کردستان از ۱۷ خرداد در حال پخش است و تاکنون ۶ قسمت از آن روی آنتن شبکه یک سیما رفته است.

«سوران» محصول سازمان سینمایی حوزه هنری است و فیلمنامه آن از رمان «عصرهای کریسکان» اقتباس شده است. به بهانه پخش این سریال با سروش محمدزاده گفتگویی داشتیم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید:

قصه سریال «سوران» به طور کامل در کردستان روایت می‌شود و به همین دلیل بازسازی جغرافیا و فضای شهری کردستان در اواخر دهه ۱۳۵۰ یکی از مهم‌ترین نکات برای ایجاد فضاسازی لازم در این سریال است. از چه منابعی برای دستیابی به اطلاعات مناسب جهت ایجاد فضای جغرافیایی لازم استفاده کردید؟

وقتی سراغ چنین داستانی می‌روید مهم‌ترین چالش همین مسئله است؛ ساخت فضای جغرافیایی زمانی سخت‌تر می‌شود که شما به لحاظ مکانی و زمانی از آن دور باشید. فاصله زمانی ما با آن جغرافیا بیش از ۴۰ سال است و اتفاقاً در این دوران تغییرات تکنولوژیک و جغرافیایی در این منطقه به قدری زیاد بوده که گویا زمانی بیش از ۴۰ سال از آن دوران گذشته است.

پیش از اینکه بخواهم جزئیات داستان «سوران» را بررسی کنم برایم مهم بود که بتوانم فضای جغرافیایی آن زمان کردستان را بازسازی کنم. در زمان پیش‌تولید با سفرهایی به سردشت، بانه، سقز، مهاباد و... متوجه شدم شرایط حاضر با دوران گذشته بسیار فاصله دارد و فهمیدیم که دیگر نمی‌توان با استفاده از لوکیشن واقعی به آن دوران سفر کرد.

ما از طریق عکس‌ها و فیلم‌های گذشته که اتفاقاً حجم بالایی از این منابع برای ما وجود داشت، سعی داشتیم که به این زمان نزدیک شویم. آقای شجاعی به عنوان مدیر هنری و طراح صحنه کار به همراه طراح لباس و گریم با ما همراه شدند تا به نزدیک‌ترین تصاویر نسبت به آن دوران برسیم. ما علاوه بر تصاویر موجود از روایت بازماندگان آن دوران نیز استفاده کردیم و البته نویسنده رمان نیز از بازماندگان آن دوران است و طعم اسارت در آن زمان را چشیده‌است. سعی داشتیم آنچه که از فضا و جغرافیا ساخته‌ایم به تأیید کسانی که آن دوران را دیده‌اند برسد و وسواس زیادی در این مورد داشتیم و به نظرم ایجاد فضا و جغرافیای باورپذیر و کاراکترهای مناسب مهم‌ترین نکته درباره این سریال بود و به همین دلیل بود که وقتی به سراغ انتخاب بازیگران رفتیم سعی کردیم از الگویی پیروی کنیم که کاراکترها باورپذیر شوند و به همین دلیل اصرار داشتم از بازیگران چهره‌آشنا کمتر استفاده شود و اگر هم از بازیگران مطرح استفاده کردیم، تلاش کردیم ظاهری متفاوت از آنها ببینیم که به راحتی شناخته نشوند.

در صحنه‌هایی که سریال سراغ حزب کومله می‌رود تعداد افرادی که به این حزب تعلق دارند،‌ بسیار کم به نظر می‌رسد. چرا این حزب را کم‌جمعیت نشان دادید؟

در ۶ قسمت ابتدایی این سریال تا زمان اوایل انقلاب روایت می‌شود و ما تازه به زمانی رسیده‌ایم که قرار است رفراندوم برگزار شود و تعداد افراد در هر دو دسته اندک است و اگر دقت کنید در بین پاسداران نیز تعداد افراد کم است. در واقع تعداد دو گروه به مرور زمان بیشتر می‌شود چراکه جذب افراد کم کم صورت گرفته است. اگر دقت کنید در روایت‌های تاریخی و به گواه کسانی که درگیری‌های مسلحانه آن زمان را روایت کرده‌اند، درگیری‌ها در جمع‌های حدوداً سی نفره صورت گرفته و تعداد دو جناح چندان زیاد نبوده است.

هر چقدر که جلوتر می‌رویم از آنجا که قصه «سوران» تا سال ۱۳۵۹ روایت می‌شود تعداد آدم‌ها افزایش پیدا می‌کند. ما در هیچ موردی هیچ جناحی را کمتر از دیگری در نظر نگرفتیم و تقابل‌ها در مقابل هم همان چیزی بوده که اتفاق افتاده است. ما با مردم سقز هم صحبت داشتیم و می‌گفتند که حتی یک جمع ۲۰ نفره به کلانتری حمله می‌کردند و کلانتری را در دست می‌گرفتند. نکته دیگر این است که هنوز جنگ شروع نشده و در واقع پس از جنگ است که این احزاب افراد بیشتری جذب می‌کنند، کما اینکه در جهت مقابل آن‌ها هم نیروهای پاسدار و بسیج افزایش پیدا می‌کنند. در واقع تعداد افراد بر اساس نیاز صحنه انتخاب شده‌اند.

صحبت کردن درباره مباحثی چون تجزیه‌طلبی همواره با نظرات ضد و نقیضی همراه است و سریال «سوران» که بخش عظیمی از آن به این موضوع مربوط می‌شود، می‌تواند در خطر ایجاد سوءتفاهم قرار بگیرد. چه تمهیداتی داشتید که پرداختن به حزب کومله به همه مردم کردستان تعمیم داده نشود؟

طبیعتاً در روایت این قصه‌ها چنین نگرانی‌هایی وجود دارد اما من پیش از اینکه کارگردانی این سریال را قبول کنم پژوهش و تحقیقاتی داشتم تا بدانم حزب کومله چگونه شکل گرفته و وقتی گذشته آن‌ها را دنبال کردم و با مردم کردستان و دوستان و آشنایان نزدیکم صحبت کردم، متوجه شدم که این گروه در خودِ کردستان هم محبوبیتی بین مردم ندارند. به هر حال قطعاً افرادی ممکن است به این حزب علاقه‌مند باشد اما در طیف گسترده مردم گروه‌های تجزیه‌طلبی چون کومله پایگاه اجتماعی و محبوبیتی ندارند، به همین دلیل من از این بابت هیچ نگرانی نداشتم چون ابداً این گروه محبوبیت عام ندارد. جالب است که اگر اخبار اخیر حزب کومله را دنبال کنید متوجه می‌شوید که آن‌ها در خودشان هم دچار درگیری شده‌اند.

با وجود اینکه در سریال سعی شده تا شخصیت‌های منفی نیز دلایلی قانع‌کننده برای اقدامات خود داشته باشند، مثل دیگر سریال‌های تلویزیون، در شخصیت‌پردازی شاهد مطلق‌نگری هستیم و افراد یا سیاه هستند یا سفید.

سلیقه من اصلاً اینگونه نیست که خط‌کشی دقیقی بین کاراکترهای مثبت و منفی وجود داشته باشد، من علاقه دارم در شخصیت‌پردازی آدم‌ها نقاط ضعف و قوت وجود داشته باشد و با همین نقاط ضعف و قدرت است که شخصیت‌ها کامل می‌شوند. در شخصیت‌های اصلی مثل سوران ما این نقاط ضعف و قدرت را می‌بینیم، مثلاً‌ او فردی مردد است، اشتباه می‌کند،‌ پشیمان می‌شود و کارهایی می‌کند که شاید ما دلمان نمی‌خواهد از شخصیت اصلی چنین رفتارهایی ببینیم.

شخصیت اصلی سریال چند وجهی است اما در پردازش دیگر کاراکترها نوعی مطلق‌نگری دیده می‌شود.

نکته این است که وقتی سریال کار می‌کنید به دلیل تعدد کاراکترها فرصت پردازش برای شما وجود ندارد و به همین دلیل به صورت ناخودآگاه و گاهی اوقات ناخواسته در فیلمنامه کاراکترها به دو بخش بد و بهتر تقسیم می‌شوند. در بخشی که کاراکترهای منفی حضور دارند، نویسنده فرصت ندارد که شخصیتی سمپات بسازد و به دلیل اینکه آنها ذاتاً پاراسمپات هستند و مخاطب علاقه‌ای به سمپات شدن ندارد. اما از طرفی در بین کاراکترهای منفی سریال مثل کاراکتر کیانوش، عناصری قرار دادیم که ممکن است مخاطب لحظاتی که وارد تنهایی او می‌شویم با او همراه شود. به طور کل واقعیت این است که در سریال‌سازی و به خصوص در مدیوم تلویزیون گاهی اوقات چاره‌ای جز این خط‌کشی‌ها نیست. خط‌کشی بین کاراکترها سلیقه من هم نیست اما در سریال چاره‌ای جز این نداریم که از شخصیت‌های مکمل دوم به بعد معمولاً شخصیت‌ها به دو طیف مثبت و منفی کامل تقسیم می‌شوند.

کاراکتر سوران در مسیر قصه دچار تحول می‌شود و حتی در قسمت ششم اقداماتی انجام می‌دهد که در قسمت اول مخالف آن بوده. شکل دادن این تغییر عقیده و نگرش نیازمند پرداختی دقیق از درونیات کاراکتر است که ممکن است ریتم اثر را کُند کند و این مسئله می‌تواند برای مخاطب تلویزیون که معمولاً با قصه همراه می‌شود، خسته‌کننده باشد. چه تمهیدی داشتید که در کنار روایت قصه، تغییرات درونی سوران نیز به مرور اتفاق بی‌افتد و اثر خسته‌کننده نباشد؟

در مسیر نگارش فیلمنامه همیشه در صحبت با فیلمنامه‌نویس به این نکته تأکید داشتم که کاراکتری نوشته شود که آرام آرام در اتفاقات حل و دچار تحولات شود. قطعاً این کار سخت است چرا که اتفاقات بیرونی راحت‌تر به تصویر کشیده می‌شود. ما در فیلمنامه سعی کردیم این سیر را ایجاد کنیم و در اجرا هم من به عنوان کارگردان و هم مهدی نصرتی به عنوان بازیگر سعی داشتیم به این نکته توجه داشته باشیم. در نظر گرفتن این سیر تحول چالش بزرگی برای ما بود چرا که تصویربرداری طبیعتاً بر اساس فیلمنامه به ترتیب صورت نگرفت و من به همراه مهدی نصرتی در هر سکانس به این نکته توجه داشتیم که این سکانس مربوط به کدام بخش از سیر تحول کاراکتر می‌شود و فکر می‌کنم او هم به خوبی از پس نقش برآمده است و امیدوارم مخاطب عام هم بتواند متوجه این تحول درونی بشود.

هر چقدر که فیلمساز قصد روایت یک قصه را داشته باشد، مطمئناً هر قصه‌ای باید برای جامعه امروز محتوایی داشته باشد. به نظر شما قصه «سوران» برای جامعه امروز ما چه آورده محتوایی‌ای دارد؟

تولید این کار تقریباً با اتفاقاتی که در نیمه دوم سال گذشته پیش آمد همزمان شده بود و ما در زمان ضبط برخی سکانس‌ها به این نتیجه می‌رسیدیم که این سکانس‌ها چقدر مناسب جامعه امروز ما هستند. واقعیت این است که ما قصه‌ای از گذشته تعریف می‌کنیم و مهم‌ترین چیزی که در آن می‌بینیم عرقی است که آدم‌ها به خاکشان کردستان به عنوان بخش مهمی از ایران دارند. حتی در زمانی که عده‌ای می‌خواهند کردستان را از ایران جدا کنند ما در این سریال می‌بینیم که افراد از نقاط مختلف کشور جمع می‌شوند و این بخش از ایران را حفظ می‌کنند.

این تنش‌ها و قصه‌ها در طول تاریخ وجود داشته و فکر می‌کنم همواره ادامه خواهد داشت. در بخشی از قصه «سوران» مادر سوران به یکی از کاراکترهایی که عضو کومله شده بود، می‌گوید که "دیوار بهشت هم اگر با ظلم بالا برود، به جهنم تبدیل می‌شود". من فکر می‌کنم که این حرف مفهومی جهان‌شمول دارد و برای همه دوران‌ها است. چنین پیام‌هایی را می‌توان از ذات قصه دریافت کرد اما واقعیت این است که من به عنوان کارگردان این اثر ترجیح می‌دهم قصه را به بهترین شکل بیان کنم و تأکیدی بر ارائه و بیان شعار خاصی نداشتم.

معمولاً وقتی قصه‌ای از اوایل انقلاب یا پیش از پیروزی انقلاب در سینما و تلویزیون روایت شده، کارگردان‌ها از جلوه‌هایی چون کهنه بودن تصویر استفاده کرده‌اند که رنگ‌ها را نیز محدود می‌کنند اما در «سوران» ما با رنگ‌های مختلفی مواجه هستیم درواقع جنس تصویری تازه‌ای از سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب و اوایل انقلاب شاهد هستیم. چطور به این بافت و جنس تصویر رسیدید؟

خروجی‌ای که ما در تصویر داریم حاصل یک توافق جمعی با مدیر هنری کار آقای دکتر شجاعی، طراح لباس، مدیر فیلمبرداری و حتی طراح گریم است. همه افرادی که حضورشان در بخش بصری اهمیت دارد به یک توافق جمعی رسیدیم که جنس تصویر این اثر شبیه هیچ فیلم و سریالی که تا امروز به این دوران پرداخته، نباشد. ما می‌دانستیم که این قصه برای مخاطب تلویزیون روایت می‌شود و تأکید داشتیم که باید به مخاطب اهمیت داده شود و سعی داشتیم به مخاطب تصویر تازه‌ای ارائه دهیم. کهنگی عکس‌ها و فیلم‌های مربوط به چهل سال پیش مربوط به کهنگی تصاویر است که در بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های ما که به این دوران می‌پردازند تعمداً این کهنگی حفظ می‌شود تا فضاسازی بهتری صورت بگیرد و به نوعی با کمک گرفتن از حافظه بصری مخاطب او را زودتر با فضای اثر همراه می‌کنند. با این حال من می‌خواستم به مخاطبم در تلویزیون تصویری خوش رنگ و لعاب و گیرا ارائه دهم و در طول قصه به فراخور پیشبرد درام ما از تغییرات رنگی استفاده کردیم و در جاهایی هست که کاراکتر در موقعیت سخت و سرد قرار می‌گیرد و به فراخور موقعیت رنگ‌ها کم یا بیشتر شده‌اند.

آیا همه کاراکترهای «سوران» ما به ازای واقعی دارند؟

اگر مخاطبان رمان «عصرهای کریسکان» را بخوانند متوجه می‌شوند که کاراکتری به نام امیر سعیدزاده وجود دارد که همه این اتفاقات برای او رخ داده است. ما در واقع مهم‌ترین اتفاقاتی که بر این کاراکتر حادث شده را برداشت کردیم و سیری که طی کرده را هم در داستان حفظ کردیم. ایشان همسری هم داشتند که در قصه وجود دارد، پدر، مادر، برادری که شهید می‌شود و برادر کوچکتر در واقعیت بوده‌اند. افرادی هستند در اطراف این خانواده که کارکرد دراماتیک نداشتند و من این کاراکترها را حذف کردم. در بخش شخصیت‌های منفی داستان افرادی که به عنوان سران کومله معرفی می‌شوند هم وجود داشته‌اند اما اسامی افراد عوض شده است. به طور کل در توافق با نویسنده سعی داشتیم کاراکترهایی که کارکرد دراماتیک دارند را حفظ کنیم و حتی برخی کاراکترها از جمع دو شخصیت به وجود آمده‌اند.

منبع: ایلنا
کد مطلب: ۳۶۸۶۶۳
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت