واکنشی به فحش‌های اخیر در فضای مجازی

سرنا_ حسین سناپور در پی منتشر شدن متن‌هایی در فضای مجازی، از «نسبتِ فحش و فرهنگ» نوشته است.

واکنشی به فحش‌های اخیر در فضای مجازی

به گزارش سرنا،این نویسنده در یادداشتی که در اختیار ایسنا قرار داده آورده است: «در روزهای گذشته متن‌هایی در فضای مجازی منتشر شده است حاوی توهین و فحش به محبوب‌ترین نویسنده‌ی زنده‌ی حال حاضر ایران، که حداقل دو تای این متن‌ها از داستان‌نویسان مشهور مهاجر ایران بوده است. من با متن‌هایی که کسان دیگری نوشته‌اند کاری ندارم، اما تأسف خوردم از نوشته‌های این دو داستان‌نویس باسابقه‌ی مهاجر. می‌توانستم این چند کلمه را خصوصی خطاب به خودشان بنویسم، اما چون موضوع عمومی است و مسئله‌ هم شخصی نیست و محدود به این چند متن و این چند وقت هم نیست، ناگزیر باید در همین فضای عمومی هم این چند کلمه گفته می‌شد.

آقای دولت‌آبادی هم مثل هیچ‌کس دیگر بری از خطا و بیرون از دایره‌ی نقد نیست و اتفاقاً در گذشته نشان داده که نه فقط در مقابل همه‌ی آن منع‌ها که حکومت در قبال کتاب‌هاش داشته، که در مقابل انتقادها هم صبور است و اغلب درصدد پاسخ هم برنمی‌آید. کسی دیگر هم لازم نیست طبعاً به جای ایشان جواب بدهد و من هم چنین قصدی ندارم. اما فضای پر از توهین (که این روزها هم به‌خصوص در سیاست به‌وفور یافت می‌شود) متعلق به یکی دو نفر و امروزه نیست. متأسفانه حتا در میان اهل فرهنگ و به‌خصوص نویسنده‌گان‌مان هم گاهی قبلاً دیده شده که از ذکر مواردش می‌گذرم، چون مناقشه‌برانگیز خواهد بود. اما منهای این روزها و منهای جوان‌ترهای ادبیات‌مان، در این سال‌ها کم‌تر ردی در حرف‌های نویسنده‌ها از چنین فحش‌ها و توهین‌هایی دیده بودم. انگار در این روزها از هر چه داریم کم می‌آوریم، به میزان فحش‌هامان داریم اضافه می‌کنیم.

متن‌های کوتاه و نسبتاً کوتاه آن دو نویسنده را که دیدم فکر کردم نمی‌شد آیا با لحن معقول و مستدل حرف بزنند؟ صرف‌نظر از این‌که مخاطب اصلی‌اش برای آن‌ها جوابی داشته باشد یا نه، بازکردن موضوع و توضیح و توجیه نظرات‌شان آیا چیزی به فضای فکری و فرهنگی ما اضافه نمی‌کرد؟ به نظر من حتماً می‌کرد. چه مخاطب آن متن‌ها جوابی می‌داد یا نه، فرصت فکرکردن به آن موضوع و جنبه‌های نادیده‌اش را برای هر کسی فراهم می‌کرد. لابد نویسنده‌های آن توهین‌ها فکر کرده‌اند موضوع چنان روشن است که احتیاج به روشن‌ترشدن ندارد. چنین حرفی از هر کسی هم پذیرفته باشد، از نویسنده‌جماعت پذیرفته نیست. مگر نویسنده نمی‌نویسد تا چیزهای به‌ظاهر روشن را تا می‌تواند واقعاً روشن کند؟ مگر نمی‌نویسد تا ما واقعیت‌ها را از زوایای تازه‌یی هم ببینیم و خیال نکنیم که حقیقت فقط در یک روایت نهفته است؟ مگر نمی‌نویسد تا ما شک کنیم در قضاوت‌هامان و جور دیگری هم به هر موضوعی نگاه کنیم؟ مگر نویسنده نمی‌نویسد تا ما بفهمیم واقعیت‌های به‌ظاهر قطعی چندان هم قطعی نیستند و همیشه زاویه‌ی تازه‌یی برای نگاه‌کردن به موضوع وجود دارد و هیچ‌کس مطلقاً شر و مطلقاً خیر نیست؟ اگر نویسنده‌یی این‌ها را نمی‌داند و می‌نویسد که بدا به‌حالش. اما اگر می‌داند و می‌نویسد (که حتم این نویسنده‌های ما هم جزوشان‌اند) چه‌طور چنین راحت به قضاوت نشسته‌اند و چرا دلایل قضاوت‌شان را نمی‌گویند و چرا به جای فحش‌دادن حرف نمی‌زنند؟ عصبانی بوده‌اند؟ فضای تند و خشمگین این روزها مرعوب‌شان کرده؟ لابد. ولی آن‌ها که نویسنده‌اند و جوان هم نیستند،‌ می‌دانند که کلام و کلمه جای خالی‌شدن از چرک و اندرونه‌هامان نیست. می‌دانند که نوشتن برای خلق زیبایی است و نه زشتی.

به گمان من، فرق نمی‌کند فحش‌دادن‌ هر کسی از روی عصبانیت باشد یا مرعوب‌کردن، هر چه باشد کاری است لات‌مآبانه. کاری است ناشی از ناتوانی در مجاب‌کردن یا انتقادکردن. کاری از قبیل چاقوکشیدن یا دست‌به‌یخه‌شدن. همین است که فحش‌دادن از آدم‌هایی با مقام اجتماعی بالاتر بعیدتر است، و حیرت‌آورتر و مشمئزکننده‌تر از همه فحش‌دادن اهل ادب و فرهنگ است. فحاشی به هر دلیلی که باشد، و هر عملی هم که از طرفِ مخاطبِ فحش سر زده باشد، باز توجیه‌کننده‌ی فحاشی نیست. فحاشی هم‌سطح‌کردن خود با لات‌ها است، با بی‌ادب‌ترین اقشار جامعه. فحاش می‌خواهد نشان بدهد که احترامی برای شنونده‌اش قائل نیست، اما پیش از آن به هر کسی که آن را شنیده و به خودش بی‌احترامی می‌کند. او نفس کلام را بی‌اعتبار می‌کند و کلام را تا سطح چاقو و مشت پایین می‌آورد.

حال اگر نویسنده و نویسنده‌هایی چنین کنند،‌ چه قضاوتی درباره‌شان می‌شود کرد؟ اگر این نویسنده‌ها اعتباری هم داشته باشند و انتظار ازشان بیش‌تر از نویسنده‌های بی‌اعتبار باشد چه؟

به گمان من نویسنده‌گی در ایران هیچ‌وقت چنین کم‌اعتبار نبوده است. فکر می‌کنم عجیب نیست اگر با این فحاشی‌ها نامعتبرتر هم بشود.»

پی‌نوشت: رسم‌الخط حسین سناپور در این نوشتار حفظ شده است.

کد مطلب: ۱۳۰۱۵۴
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت