آتیلا پسیانی؛ یک پدر و یک کودک ۶۲ ساله
سرنا_ آتیلا پسیانی مانند برخی از بزرگترها نیست که مدام بچهها را میبوسند و بغل میکنند، ولی از دیدن هر حرکت و حرف آنان لبریز از شادی میشود. برای او عشق به کودکان یک حس درونی است. این هنرمند پدر «ستاره» و «خسرو» و جزء هنرمندانی است که فرزندانش از دوره کودکی وارد فعالیت هنری شدهاند.
به انگیزه روز پدر گپ و گفتی با آتیلا پسیانی داریم که در آن از تفاوت عشق به فرزند و عشق به اثر هنری گفتیم و او برایمان از لذت پدری به عنوان تجربهای منحصر به فرد در زندگی گفت که با هیچ عشق دیگری قابل مقایسه نیست.
گفتوگوی خود را با یک پرسش کلی آغاز میکنیم.
پدر و مادر شدن تجربیاتی است که به اندازه عمر بشر قدمت دارد ولی چه چیزی سبب میشود این تجربه که قدمتی همپای تاریخ بشریت دارد، در تمام اعصار و قرون همچنان برای آدمیان یگانه باشد؟
پاسخ پدر گفتوگوی ما به این پرسش چنین است : «هرگز نمیتوانید عشق و لذتی را که به واسطه داشتن فرزند دارید، از دیگران کسب کنید. هر کسی باید خود این لذت را تجربه کند مگر اینکه اصولا علاقهای به این تجربه نداشته باشد. من تمایل داشتم و دو بار پدر شدم. شاید اگر در کشوری زندگی میکردیم که امید به زندگی بیشتر و شرایط برای جوانان آسانتر بود، حتی بچههای بیشتری میداشتم.»
او در ادامه از علاقهاش به کودکان هم میگوید : «برخلاف برخی که مدام بچهها را میبوسند و آنان را بغل میکنند، من چنین کارهایی نمیکنم، ولی همیشه همه وجودم پر از عشق به کودکان است. نه تنها فرزندان آشنایان دور و برمان که حتی کودکان غریبهای که در کوچه و خیابان میبینم، هر کار و هر حرفشان برایم جذاب و هیجانانگیز و وقتگذرانی با بچهها برایم بسیار لذتبخش است و میتوانم ساعتها به آنان نگاه کنم و از درون غرق شادی شوم. توجهم به کودکان خیلی ذهنی است.»
این هنرمند که در کارنامه هنریاش تجربه کارگردانی نمایشهایی مانند «بحرالغرایب» ،«پرفسور بوبوس» و «متابولیک» را دارد، از موضوع جالب دیگری در برخورد با کودکان سخن میگوید : «مهمترین اتفاقی که در رابطه با کودکان برای من میافتد این است که متوجه میشوم هنوز کودکی خود را از دست ندادهام و یک کودک ۶۲ ساله هستم!»
***
کنجکاوی دیگر ما این بود که آیا خلق اثر هنری میتواند همانند تجربه پدری یا مادری باشد و آیا اثر هنری میتواند همچون فرزند هنرمند تلقی شود؟
پسیانی در پاسخ به این پرسش توضیح میدهد: «کار هنری هرگز نمیتواند مانند فرزند آدم بشود؛ اینها دو تجربه کاملا متفاوت است و هر یک لذت خاص خود را دارد. شما به عنوان پدر یا مادر حسی که نسبت به فرزندتان دارید، این است که بخشی از وجودتان و به معنی تداوم زندگی و ادامه شماست. ما همیشه به نسل بعد از خود فکر میکنیم. طبیعتا نزدیکترین آدمها در نسل بعد از ما، فرزندانمان هستند، بنابراین عشق به فرزند از جنس دیگری است و عشق به کار و خلاقیت هنری از جنسی دیگر و هیچ لزومی ندارد این دو را در جایگاهی شبیه به هم قرار دهیم. واقعیت این است که نمایش من نمایش من است، ولی ستاره و خسرو دختر و پسرم هستند.»
او در توضیح دیگر تفاوتهای این تجربهها ادامه میدهد :«با خلق اثر هنری، بخشی از وجودتان را تثبیت میکنید و اثر هنری، نشانه شماست و آن را به عنوان جای پایتان به یادگار میگذارید و این متفاوت است با زمانی که موجودی را به عنوان فرزندتان بزرگ میکنید و او خود مستقل از شما به حیات خود ادامه میدهد؛ در حالیکه کار هنری شما مستقل از شما نیست.»
***
«ستاره» و «خسرو پسیانی» خیلی زود وارد فضای هنری شدند. پسیانی برخلاف برخی از پدران هنرمند که علاقهای به حضور فرزندانشان در فضای هنری ندارند، ممانعتی از حضور فرزندانش در تئاتر نکرد و دختر و پسر او هنوز در دوره کودکی بودند که فضای تئاتر را لمس کردند.
او درباره این موضوع توضیح میدهد: «متاسفانه یا خوشبختانه در بسیاری از خانوادههای هنری، خیلی اوقات محیط خانه انتخاب دیگری پیش روی فرزندان نمیگذارد، چون تمام سخنان پدر و مادر و دوستانشان حول کارها و تجربیات هنری است و فزرندان در چنین محیطی بزرگ میشوند.»
این بازیگر خود در دوره نوجوانی وارد فضای تئاتر شده است. تصور ما این بود که مادرش زندهیاد جمیله شیخی ـ بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون ـ در این زمینه تاثیرگذار بوده است، اما توضیحات آتیلا پسیانی، این تصور را تغییر داد: «مادرم نه تنها هیچ اشتیاقی برای حضور من در فضای هنری نداشت، بلکه به دلایلی نامعلوم با این موضوع کاملا مخالف بود و نمیدانم چرا دلش میخواست من حقوق سیاسی بخوانم؛ رشتهای که خیلی از آن بدم میآمد! بنابراین تمام تلاشش را به کار گرفت که من به این سمت نیایم، ولی هر چه بیشتر مرا منع میکرد، حریصتر میشدم و در نهایت در نوجوانی وارد فضای تئاتر شدم، هرچند زمینه کارهای من با فعالیتهای مادرم کاملا متفاوت و گاه متضاد بود.»
این تجربه موجب شد او خود در برخورد با فرزندانش راهی دیگر در پیش بگیرد: «تجربه نوجوانی خودم سبب شد هرگز فرزندانم را به هیچ سمتی سوق ندهم. هیچوقت آنان را برای فعالیت هنری نه تشویق کردم و نه منع. هرگز تسهیلات ویژهای برای حضورشان در این فضا ایجاد نکردم. آنان هم مانند دیگر اعضای گروه تئاتر «بازی» بعد از پشت سر گذاشتن کارگاههای آموزشی، به عضویت درآمدند. حتی وقتی ستاره در ۱۳ سالگی، اولین کارگردانی خود را انجام داد، نامش در بروشور به عنوان کارگردان مهمان قید شد و دو سال بعد تازه عضو گروه تئاتر ما شد.
بابت حضور آنان در تئاتر هیچ ممانعتی نکردم و همیشه تلاش کردم کنارشان دوش به دوش آنان بایستم و همراهشان باشم و هرگز فکر نمیکردم آنها باید تجربیات مرا تکرار کنند.»
***
اهالی تئاتر به خوبی میدانند آتیلا پسیانی تا سال گذشته رییس گروه تئاتر «بازی» بود و یک سالی میشود که این مسئولیت را به دخترش ستاره سپرده است. گروه تئاتر «بازی» سالهاست فعالیت خود را ادامه میدهد و جزء معدود گروههایی است که همچنان به بقای خود ادامه داده. این هنرمند در ادامه از فرزندان دیگر خود نیز سخن میگوید؛ اعضای گروه تئاتر «بازی».
او اضافه می کند: «شکل سومی هم وجود دارد؛ در کنار همسر و فرزندان من در گروه تئاتر «بازی»، اعضای دیگری هم هستند که به نوعی فرزندان من به حساب میآیند و برایشان وقت و انرژی میگذارم و به فکر خلاقیت هنری و ادامه کارشان هستم.
در کنار اینها هستند کسانی دیگر که اتفاقا عضو گروه تئاتر ما نیستند، ولی به واسطه تلاشهایی که در مسیر تئاتر تجربی داشتهام، توانستهام راه سنگلاخ را برای آنان هموار کنم و آنان نیز با محبت خود فعالیتهای مرا راهگشاری کار خود میدانند و برایم بسیار لذتبخش است وقتی رشد و پیشرفت آنان را مینگرم و آنان را جلوتر از خود میبینم.»
***
کسانی که در چند سال اخیر پیگیر تئاتر بودهاند، به یاد دارند آتیلا پسیانی تندیس بزرگداشت خود را در جشنواره تئاتر فجر از دست امیررضا کوهستانی گرفت؛ هنرمندی از نسل بعد.
پسیانی در ادامه گفتوگو از دلیل این انتخاب سخن میگوید: «برگزارکنندگان جشنواره تئاتر فجر زمانی که متوجه شدند برای برپایی بزرگداشتم در این جشنواره، امیررضا را انتخاب کردهام و تصمیم گرفتهام تندیسم را از دست او بگیرم، با شگفتی گفتند ولی او جای فرزند شماست و توضیح دادم دقیقا به همین دلیل میخواهم او مرا تقدیر کند، چون وقتی قرار است به کسی تندیس یادبودی بدهیم، با حضور نسل بعد است که این یادبود معنا پیدا میکند.»
کارگردان نمایشهای «قهوه قجری»، «کالیگولا شاعر خشونت» و «تیکی تاکا» درباره این فرزندان تئاتری خود چنین میگوید : «نسل امیررضا و حتی نسل بعدی او فرزندان من هستند و چشم به راه نسل بعدی هم هستم. هرچند آثار ما به لحاظ شکل و فرم هیچگونه شباهتی به هم ندارد، ولی ما از یک گروه خونی هستیم و یک خانواده نمایشی را تشکیل میدهیم.»
***
بسیاری از هنرمندان از صبر و گذشت خانوادههایشان میگویند، از اینکه کار هنری گاه باعث شده به اندازه کافی در کنار خانوادههایشان نباشند. این پرسش را از آتیلا پسیانی هم میپرسیم و او پاسخ میدهد : «طبعا چون حرفه ما زمانبر است، اغلب اوقات در کنار فرزندانمان نیستیم، ولی سعی کردهام کمبود کمیت را با کیفیت جبران کنم و زمانی که در کنارشان هستم، تمامقد بودهام. وقتی با آنان هستم، درگیر هر فکر و کارشان میشوم و از زمانی که عقلرس شدند، به نظرات و عقایدشان فکر میکنم. هنوز هم خیلی از آنان میآموزم و این یادگیری برایم بسیار دوستداشتنی است.»
«نه » واژهای است که شنیدنش برای بسیاری از ما ناخوشایند است، بویژه اگر این واژه از زبان یک فرزند خطاب به پدر یا مادرش بیان شود، ولی پدر مورد نظر ما از شنیدن «نه» فرزندانش نه تنها غمگین یا عصبی نمیشود بلکه برایش لذتبخش است: «یک تجربه شیرین دیگر زمانی است که بچهها به من «نه» بگویند که این نشانه استقلال و شکلگیری شخصیتشان است. واژه «نه» برای من بسیار مهم و شیرین است به همین دلیل هرگز جلو ستاره و خسرو ایستادگی نکردهام و همواره استقلال آنان برایم بسیار شیرین بوده است.»
دیدگاه