عکسهای دیدهنشده از رسول ملاقلیپور در پشت صحنه
زندهیاد رسول ملاقلیپور در سالهای دفاع مقدس در جبهه حضور داشت و عکاسی فیلمبرداری میکرد و همین موجب شده بود که پس از ورود به فیلمسازی، تصویری انسانی و باورپذیر از دفاع مقدس ارائه دهد.
زندهیاد رسول ملاقلیپور در سالهای دفاع مقدس در جبهه حضور داشت و عکاسی فیلمبرداری میکرد. او تا زمان سقوط خرمشهر و تبدیل آن به خونینشهر در ۲۴ مهر ۱۳۵۹ به عکاسی از حوادث و مقاومتهای مردمی میپرداخت.
مهر ۱۳۵۹، پشتبام خانهای در خرمشهر، مقاومت نیروهای داوطلب و ارتشی مقابل دشمن بعثی / عکاس: رسول ملاقلیپور
او در جبهه با ۲ نفر بیشترین انس را داشت؛ بهروز مرادی و حسن شوکتپور که هر دو بعدها به شهادت رسیدند. مرادی، عکاس و نقاش بود. رسول ملاقلیپور در خاطراتش از این شهید بزرگوار قبل از سقوط خرمشهر گفت است: خرمشهر در حال سقوط بود، فقط مسجدجامع باقی مانده بود. رزمندگان نه فشنگی داشتند و نه ما فیلم برای عکاسی داشتیم؛ دیدم بهروز روی دیوار مسجدجامع که پر از ترکش بود نقاشی میکند. گفتم بهروز چکار میکنی؟ مسجد را دارند با تانک میزنند! بهروز گفت: رسول اینبار که آمدی، بیشتر با خودت فیلم بیاور! چون این جنگ تمام میشود و ما پیروز میشویم و همین عکسها، فیلمها و نقاشیها از آن باقی میماند.
همین حضور زندهیاد ملاقلیپور در جبهههای حق علیه باطل موجب شده بود که پس از ورود به فیلمسازی، تصویری انسانی و باورپذیر از دفاع مقدس ارائه دهد که اوج آن را میتوان در آثاری همچون «بلمی به سوی ساحل» و «سفر به چزابه» مشاهده کرد. یکی دیگری از فیلمهایی که به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر بعضاً از تلویزیون پخش میشود، «مزرعه پدری» است. این فیلم در اکران با بیمحلی مواجه شد، به طوری که در سال ۱۳۸۳ با ۶۳ هزار و ۱۵۱ بلیت، در رتبه سی و یکم جدول فروش سینمای ایران ایستاد.
«مزرعه پدری» در سالهای ۸۴ و ۸۵ هم به ترتیب ۲۰۰۸ و ۶۴۳ بلیت فروخت. یکی از دلایل بیرغبتی به این فیلم ۹۸ دقیقهای، اختلاف تهیهکننده و کارگردان بود. ملاقلیپور در این باره به ماهنامه فیلم گفته بود: بخشی از «مزرعه پدری» را حوزه هنری و بخش دیگرش را فارابی و تلویزیون سرمایهگذاری کرده بودند اما یکجوری این وسط بیصاحب ماند. آقای کاسهساز [تهیهکننده فیلم] را به عنوان یک انسان و دوست خوب قبول دارم، اما حاصل کار برایش اصلاً مهم نبود. بالاخره تصمیم گرفتند با کم کردن چند نما، در هفته جنگ اکرانش کنند. من خواهش کردم فیلم را اکران نکنند.
او ادامه میدهد: رفتم پیش آقای رضاداد [مدیرعامل وقت بنیاد سینمایی فارابی]. خیلی خواهش کردم. در زندگی اینقدر خواهش نکرده بودم. چون در هفته جنگ مناسبتهای گوناگونی وجود دارد و بحثهای مختلفی درباره دفاع مقدس میشود، دیگر کسی آنچنان راغب نیست که برود پول بدهد و فیلم جنگی ببیند. مزرعه پدری را برده بودند روی میز مونتاژ و یک نفر، صحنهها را متری کم میکرد! با توجه به اینکه صدای فیلم دالبی بود، خواهش کردم دو روز به من وقت بدهند تا خودم آن دو تکه [از جمله لالایی خواندن شخصیت زن] را اصلاح صدا کنم و با اصلاحات تحویلشان بدهم. بالاخره توانستم بخشهایی را میکس کنم. موقع اکران، تیزر فیلم فقط ۷ بار از تلویزیون پخش شد.
در خلاصه داستان که فیلمنامه آن توسط ملاقلیپور نوشته شده، آمده است: محمود شوکتیان برای جلسه نقد و بررسی آخرین کتابش به نام «مزرعه پدری» به اهواز دعوت شده تا در یک همایش ادبی درباره ادبیات جنگ سخنرانی کند. او در زمان جنگ همسر و دو فرزندش را بر اثر بمباران دشمن از دست داده، اما در خیال خود آنها را زنده می پندارد و در این سفر نیز در ذهن خود با آنها همراه است. محمود شوکتیان در طول سفر، خاطرات گذشته و حوادث جنگ را به یاد می آورد؛ این را که چگونه برای خاموش کردن توپخانه دوربرد دشمن به همراه یک گردان عملیات مرگباری را انجام دادهاند و در این حادثه، برخی از دوستان و همرزمان خود را از دست داده، اما سرانجام در مأموریت خود موفق شدهاند. او ضمن به یادآوری این خاطرات همواره با خاطره همسر و فرزندانش نیز کلنجار میرود.
ملاقلیپور پس از این بیمهریها، به قول خودش دچار دلشکستگی شد و در سال ۱۳۸۳ خداحافظی از سینما را اعلام کرد. البته چندسال بعد به سینما بازگشت و فیلم «میم مثل مادر» را ساخت.
او درباره «مزرعه پدری» گفته بود: قصد من در این فیلم نمایش سیروسلوک یک مرد در عالم خیال با همسر و بچههای شهیدش بود.
دیدگاه