ماجرای اولین ترجمه های کتابهای سلمان رشدی به فارسی؛ ما روحمان خبر نداشت | زیباترین ترجمه قرآن به انگلیسی کدام است؟
رحیم پارچهباف دولتی معتقد بود انگلیسیزبانها از ظن خود قرآن را ترجمه کردهاند و به همین دلیل قرآن را به انگلیسی ترجمه کرد.
رحیم پارچهبافدولتی، مترجم قرآن و نهجالبلاغه به زبان انگلیسی، معلم سابق زبان انگلیسی مدرسه نیکان و استاد بازنشسته دانشگاه کالج لندن از دنیا رفت و به این مناسبت بخشهایی از مصاحبههای او را بازنشر میکنیم.
فشارهای بیرون از مدرسه موجب شده بود که آنجا برایم به مثابه محیط ایدهآلی باشد، چراکه قحطی همه جا را فرا گرفته بود، من از اوان کودکی برای گذران زندگی در کارگاه بافندگی کار میکردم، حتی بعد از کلاس پنجم ناگزیر شدم تحصیل را رها کنم و تمام وقت کار کنم، در سن ۱۵ سالگی به قزوین کوچ کردیم. در آنجا هم روزگار خوشی نداشتیم، ولی به لطف خدا موقعیتی فراهم شد که دو سه سال قبل از خدمت سربازی در کلاسهای اکابر شرکت کردم. بعد از سفر به هند با کوله باری از تجربه ها به ایران تلاش کردم که از موقعیتها صددرصد استفاده کنم و درس و کار را به موازات هم پیش ببرم. بعد، از طریق روحانی خوشنامی به مدرسه نیکان رفتم و بهعنوان معلم زبان انگلیسی کارم را شروع کردم، تابستان به کالج لندن میرفتم و در دورههای زبان آموزی شرکت میکردم و به همین ترتیب تدریس و تحصیل در زبان را ادامه دادم.»
دولتی در کالج لندن زیر نظر پرفسور میلر درس خوانده بود و از این دوران اینگونه یاد کرده بود: «وقتی به انگلستان سفر کردم، ثانیهای از وقتم را تلف نکردم. کلاسهاس تربیت معلم در University college لندن در دورههای یکساله و ششماهه فشرده برگزار میشد. من بسیار تلاش کردم که بتوانم دورهام را ششماهه تمام کنم. میگفتند، دوره فشرده، بسیار سخت است، شما خارجی هستید و مشکل زبان پیدا میکنید، به استاد میلر گفتم نمیشود این دوره را فشردهتر کرد و در سه ماه آن را به پایان رساند؟ خندید و گفت: چرا نمیشود اما الان نامهای بنویس که اگر هفته اول مُردی، ما اینجا مسئول نباشیم. علاوه بر این گفتند، تاکنون کسی نتوانسته نمرهای بیشتر از ۸۰ بگیرد، من دفتری آوردم و بالای آن ۴۰۰ بار نوشتم «دولتی تو نمره ۱۰۰ میگیری»، دوره تمام شد، هفته آخر، استاد در میان افراد مختلف که از ۳۲ کشور جهان بودند، گفت: میدانید برنده چه کسی است؟ گفت: Mr. dolati . او از ۱۰۰، ۱۰۰ گرفته است، ما تلاش کردیم یک صدم از او کم کنیم اما دیدیم نشد. پس از یک هفته بزرگداشتی برایم ترتیب دادند، پروفسور میلر در این جشن گفت: ما شاگردی داریم که ۱۰۰ گرفته است. اگر ما ۲۰ نفر مانند او داشته باشیم، زمین را قبضه میکنیم.»
او معتقد بود باید مسلمانان زبان انگلیسی را یاد بگیرند تا بتوانند باورهای دینی خود را برای دیگران بیان کنند و میگفت: «با توجه به بینالمللی شدن زبان انگلیسی، ترجمه قرآن کریم به این زبان به نیاز قشر وسیعی از مردم مسلمان و غیرمسلمان که به زبان عربی یا فارسی آشنایی ندارند ولی جویای علم یا حقیقت هستند پاسخ میدهد.»
همانطور که گفتم، وقتی قرآن داوود خان یهودی را دیدم، تصمیم گرفتم قرآن را ترجمه کنم، بعد حتی بررسی کردم و دیدم این ترجمه را به ایران هم آوردهاند و بقیه مترجمها نشستهاند و از روی دست این مترجم ترجمه کردهاند. بعد از او مارمادوک (محمد مارمادوک ویلیام پیکتال، سیّاح، رماننویس، کارشناس آموزش و پرورش و اهل انگلستان) قرآن را به انگلیسی ترجمه کرد، و بعد از او هم بالنتین ایروینگ قرآن را به انگلیسی آمریکایی ترجمه کرد.
او این ترجمه را برای شمال آمریکا نوشت. اما زیباترین ترجمه قرآن به انگلیسی را آرتور آربری انجام داده است. جالب است که ترجمه ایروینک را بهترین ترجمه قرآن میشناسند، درحالیکه او دو سه تا مغلطه در کارش وجود دارد، مثلا در سطر سوم، چهارم یکی از ترجمهها اینگونه نوشته که «امان از دست این شیعیان!»، بعد هم در داخل پرانتز نوشته «ایرانیانی که برای خدا شریک قایلند». تعجبم از این بود که آن زمان سازمان تبلیغات هم برداشته بود و این ترجمه را افست کرده بود و توزیع میکرد.
ترجمه کامل قرآن(دولتی)، به تعبیری ترجمه با مذاق شیعی ایرانی است. نه اینکه بگویم از الفاظ و کلمات ایرانی و شیعی استفاده کردهام، بلکه با مطالعات و تدبری که روی ۲۶ ترجمه انگلیسی قرآن داشتم، به این نتیجه رسیدم که اغلب مترجمها نگاه درستی به شیعه ندارند و ترجمههای آنان نیز تاییدی بر این مدعاست. ویژگی دیگر این ترجمه این است که انگلیسیدانهای معمولی خارجی هم بتوانند آن را بخوانند.»
او همچنین اولین مترجم کتابهای سلمان رشدی به فارسی بوده و در این بارهگفته بود: «متاسفانه یکی از بزرگترین غفلتهایی که در شیوههای تبلیغ دینی میبینم، ناآشنایی به زبانهای خارجی است، وقتی رمان سلمان رشدی منتشر شد، مردم پاکستان زودتر از ما متوجه شدند و به آن اعتراض کردند، چون آنها به زبان انگلیسی آشنایی دارند اما ما نه، برای همین تا آنها اعتراض نکردند، ما روحمان از این قضیه خبردار نشد. بعد از این اتفاقها این رمان را به وزارت ارشاد وقت سپرده بودند تا ترجمه کند، آنها نیز یک سوم کتاب را به یک خانم بختیاری داده بودند تا ترجمه کند اما گویا از عهده این کار برنیامده بود، برای همین کتاب را پیش من آوردند و گفتند تو ترجمه کن. من هم یک سوم از این کتاب را ترجمه کردم و به آنها دادم و دیگر خبر ندارم که با آن چه کار کردند.»
دولتی که سالها در مقام معلم فعالیت کرده بود، درباره ویژگیهای معلم در مراسم بزرگداشتش گفته بود: «یک معلم نباید اصلا موبایل با خود به همراه داشته باشد، چه رسد به اینکه موبایلش روشن هم باشد. معلم نباید تبعیضی میان بچهها قائل باشد، چرا که ۴۰ مغز مختلف با گرفتاریها و اندیشههای متعدد در کلاس حضور دارند، معلم حتی یک بار هم نباید بعد از بچهها در کلاس باشد. نباید بگوید خب بچهها یک دقیقه تا زنگ فرصت داریم، سوالی نیست؟ بچهها متوجه میشوند که معلم برنامهای ندارد که ارائه دهد.
معلمهای امروز عشق و شور معلمی ندارند و اساتیدی که به این معلم ها درس میدهند، Intonation غلط دارند و نمیتوانند به آنها برسانند. تنها با صحبت کردن، مشکل آموزشی امروز حل نمیشود. معلم باید ابتدا از نظر اخلاقی، خود را بسازد و بداند که تکلیف شرعی بر دوش دارد.»
دیدگاه