نگاهی به تبعات پدیده «قاچاق کتاب» که همچنان ادامه دارد
خیابان در قرق قاچاقچیان کتاب
کتاب قاچاق یعنی کتابی که مقررات قانونی برای انتشار آن زیر پا گذاشته شده است. در واقع معنای لغوی قاچاق که ریشه ترکی دارد، ویژگی کالاهایی محسوب میشود که خرید و فروش و در کل معامله آنها ممنوع است. البته این واژه ترکی معنای فراری و گریزان هم دارد که در ادبیات حقوقی فارسیزبانان هم استفاده میشود و مفهوم آن «قانونگریزی» است؛ از اینرو وقتی چنین واژه دور از دسترسی به گوش مردم عادی میرسد، آدمهایی خطرناک که احتمالا قمهای هم پر شالشان دارند در ذهن تداعی میشود اما قاچاقچیان کتاب چنین نیستند.
آنها سودجویانی هستند که عموما کتابهای پرفروشی را که مجوز نشر و پخش دارند شناسایی و با شمارگان بالا با کیفیتهای نازل کپی و توزیع میکنند و دستفروشانی هم این کتابها را برایشان میفروشند. از آنجا که کتاب تکثیر شده به لحاظ شکل و شمایل ظاهری تفاوت چندانی با کتاب اصلی ندارد مشتریان معمولی کتاب، در نگاه اول پی به کپی و افستی بودن آن نمیبرند. ضمن اینکه دوستان قاچاقچی از گذشته تا هنوز میتوانند کتابهای کپی شده را با تخفیف زیاد بفروشند.
بساطیهای کتاب قاچاق
شاید شما هم در بسیاری از پیادهروها، معابر، ایستگاههای مترو یا کنار ایستگاههای پرتردد اتوبوس و برخی مکانهای عمومی، دستفروشانی را با ظاهرهای متفاوت از هم دیده باشید که کتاب میفروشند. کتابهای معروف و شناختهشدهای که با قیمتهای ارزان با قید تخفیف ویژه فروخته میشوند. عموماً با توجه به قیمت مناسبی که کتابهای قاچاق دارند، بسیاری از افراد به خرید آنها ترغیب میشوند؛ بهویژه آنکه بسیاری از دستفروشان کتاب قاچاق که در واقع کپی همان کتاب موجود در بازار را میفروشند به خریدار میگویند کتابی که آنها میفروشند نسخه اصلی و بدون سانسور است. از اینرو خریداری که مخاطب حرفهای کتاب هم نباشد، دچار نوعی قلقلک میشود که فلان کتاب بدون سانسور را داشته باشد، بلکه شاید روزگاری فرصتی دست دهد و آن را بخواند. غافل از اینکه کتاب، افست یا کپی شده همان کتابی است که ناشر بهصورت قانونی منتشر کرده و سودجویان به سبب پرفروش بودن اثر و اقبال آن، کتاب را کپی و جای جنس اصلی به خریداران غالب میکنند.
انتشار قانونی و غیرقانونی
در موضوع قاچاق کتاب، 2جریان موازی برای کسب درآمد در نشر کتاب شکل گرفته است؛ نخستین جریان، نشر با سر و شکل بهظاهر قانونی و کاملاً ضابطهمند به فعالیت میپردازند. به این شیوه که افرادی که جواز نشر دارند و عموماً جزو ناشران بازاری و دلالمسلک بهحساب میآیند و از دیرباز هم برای رانت کاغذ دولتی و فروش کاغذ و سود مالی جواز نشر دریافت کردهاند، با تغییر نام یک کتاب پرفروش و همچنین تغییر نام مترجم و اندکی پس و پیش کردن جملات کتاب، کتابهای پرفروش بازار را کپی میکنند. نمونه چنین کتابهایی بسیارند. «شازده کوچولو» نوشته«آنتوان دوسنت اگزوپری» را اولبار محمد قاضی ترجمه کرد و پس از آن دو ادیب نامدار دیگر(احمد شاملو و ابوالحسن نجفی) هم این کتاب را ترجمه کردند و از سوی ناشرانی شناخته شده منتشر شد. حال همین کتاب با همان متن را بیش از 42مترجم دیگر که بسیاریشان حتی در جستوجوی ساده گوگل هم نامی از آنها نیست ترجمه کردهاند و کتاب هم از سوی ناشرانی گمنام عرضه شده است. در این میان مخاطبی که کتابشناس نیست، صرفاً به واسطه نام کتاب و جدای از درنظر گرفتن نام مترجم و ناشر، کتاب را تهیه میکند. دومین جریان در شکلگیری قاچاق کتاب هم نشر بهصورت غیرقانونی است. در واقع در جریان دوم، افرادی بدون تخصص در عرصه نشر و کتاب، بیآنکه مجوز نشر و حتی صلاحیت انتشار 2پاراگراف را در قطع جیبی داشته باشند کتابهای پرفروش ناشران را بهصورت غیرقانونی منتشر و توزیع میکنند.
اعتماد و بیاعتمادی؛ دو روی یک سکه
قاچاقچیان کتاب که برای تکثیر غیرقانونی کتابها، هیچ حقالتألیفی به نویسنده، مترجم، طراح جلد، صفحهآرا، ویراستار و نمونهخوان نمیپردازند، بهای تمامشده کتاب برایشان کمتر از ناشر اصلی است و فقط هزینه کپی کردن کتاب و چاپ آن را با نازلترین کیفیت متقبل میشوند. در نتیجه میتوانند کتاب را با بهایی بسیار کمتر از ناشر اصلی اثر بهدست مشتری برسانند؛ مشتریای که از قاچاق کتابی که خریده بیاطلاع است و عموماً کتابهای کنار خیابان را از اینرو تهیه میکند که گمان دارد برابر با نسخه اصلی و بدون حذفیات است و نسخهای که از سوی ناشر قانونی منتشر شده، حذفیاتی دارد که از ارزش کار اصلی میکاهد. شاید اگر بخواهیم یکی از ریشههای شکلگیری پدیده قاچاق کتاب را واکاوی کنیم در نهایت به «اعتماد اجتماعی» برسیم. اعتماد لطمهخوردهای که سبب میشود مخاطب کتاب بر مبنای ممیزی که بر کتابها اعمال میشود، اعتماد و اطمینانش را به کتاب منتشر شده از سوی ناشر حقیقی از دست بدهد و سراغ همان کتاب را با این پیشزمینه شاید غلط که کوتاه نشده از دستفروش بگیرد؛ دستفروشی که برای بازارگرمی مدعی میشود کتابش بدون سانسور است و در اغلب موارد دلیل ارزان بودن کتاب را در مقایسه با کتابفروشیهای معتبر و شناختهشده، نپرداختن هزینه آب، برق، گاز و اجاره مغازه اعلام میکند و خریدار هم غافل از آنکه علت ارزانی کتابهای قاچاق نپرداختن حقوق مؤلف، مترجم، صفحهآرا، ویراستار، طراح جلد و تصویرگر کتاب است و همچنین سرقت سرمایه ناشر حقیقی کتاب. در اینجا میتوان گفت اعتماد و بیاعتمادی دو روی یک سکهاند. اعتماد به فروشنده بهتانگو و بیاعتمادی به کتابی که باکیفیت و البته قانونی منتشر شده است. علاوه بر این، حق و حقوق نویسنده، مترجم و ناشر هم به فنا میرود. آن هم از سوی کسانی که کتاب را قاچاق کردهاند و حق دستاندرکاران چاپ کتاب را بالا کشیده و یک لیوان آب هم لاجرعه روی آن نوشیدهاند.
عناوین پرفروش دستفروشها
مهمترین نکتهای که در بساط دستفروشان کتاب قابلتأمل است وجود کتابهای پرفروش و مطرح در بازار کتاب است. کتابهایی که بهصورت گلچین شده در دسترس عموم قرار گرفتهاند؛ به این عناوین دقت کنید: «صد سال تنهایی، نوشته گابریل گارسیا مارکز»، «قلعه حیوانات، نوشته جورج اورول»، «دوقرن سکوت، نوشته عبدالحسین زرینکوب»، «1984، نوشته جورج اورول»، «شازده کوچولو، نوشته آنتوان دوسنت اگزوپری»، «ایران بین دو انقلاب، نوشته یرواند آبراهامیان» و... کتابهایی که همه را ناشرانی حقیقی منتشر کردهاند و هنوز هم منتشر میکنند و خوشاقبال و پرفروش بودهاند. در واقع قاچاقچیان کتاب، شامهای بس قوی دارند و میدانند کدام کتابها را مخفیانه چاپ و در بازار بساطیها پخش کنند تا پول هنگفتی به جیب بزنند. جز اینها آنچه قضیه را جالبتر میکند، تخفیفهای بیش از ۵۰درصد این کتابهاست. تخفیفهایی که باعث انگیزه خرید میشود؛ چراکه هیچیک از فروشگاههای کتاب یا حتی انتشاراتیها نمیتوانند چنین تخفیفهایی بدهند.
حساب کهنهفروشان جداست
همه بساطیهای کتاب هم در چرخه فروش کتابهای قاچاق سهیم نیستند. در واقع دستفروشان کتاب را میتوان به 2گروه تقسیم کرد. کهنه کتابفروشان و آنهایی که کتابهای کپی شده و به ظاهر نو را با تخفیف میفروشند. تفاوت این 2گروه بهرغم قرابت و شبیه بودنشان از این حیث که هر دو کتابها را روی زمین و در مکانهای پرتردد شهر برای فروش بساط میکنند، در این است که کهنه کتابفروشان علاوه بر اینکه بخشی از هویت شهر و نشر و فروش کتابهای دست دوم محسوب میشوند، کتابهای قدیمی و کهنهای را در معرض فروش میگذارند که از دیگران خریداری کردهاند. کسانی که به دلایل مختلف ازجمله کمبود جا و دهها دلیل دیگر همه یا بخشی از کتابخانه شخصیشان را که شامل کتابهای دستدوم است میفروشند و خریداران چنین کتابخانههایی آنها را از مغازههایی که اغلب بهصورت آپارتمانهای کوچک در اطراف میدان انقلاب است یا از طریق دستفروشان در پیادهراه خریداری میکنند. این در حالی است که فروشندگان کتابهای قاچاق اساساً هیچ ربطی به کهنهفروشان کتاب که بسیاری از آنها چندیندهه کارشان فروش کتابهای دستدوم بوده، ندارند. گرچه گاهی اوقات کهنهفروشان کتاب در کنار فروشندگان کتابهای قاچاق جمعآوری و با یک چوب رانده شدند، اما از دیرباز تا بعدترها حساب آنها از قاچاقچیان کتاب جداست و نباید هر دو آنها را به یک چشم دید.
سودهای کلان
گرچه در موارد متعددی باندهای قاچاق کتاب با هماهنگی و همکاری اتحادیه ناشران و کتابفروشان، وزارت ارشاد و پلیس دستگیر، توقیف و کتابهای کپی آنها ضبط و خمیر شده است اما هنوز هم قاچاقچیان کتاب به فعالیتشان ادامه میدهند. قاچاقچیانی که طبق اعلام اتحادیه ناشران، در مقطعی، سود سالانه برآورد شده آنها حدود ۳۰۰میلیارد تومان بوده است. در واقع کتابهای کپی و افستی، به اسم آثار بیسانسور، همواره طی دهههای اخیر خریدار داشتهاند.
دیدگاه