آیا مرگ فرهنگ و هنر در ایران نزدیک است؟/ وقتی نامزدهای انتخابات برای فرهنگ و هنر شعار هم نمیدهند!
سرنا_هفت کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری بیش از یک هفته است که تبلیغاتشان را در صداوسیما آغاز کردهاند و پیش از آن و همزمان با آن، رقابت فشردهای را هم برای طرح انواع برنامه ها، در فضای مجازی و یا حضوری پشت سر میگذارند.
برنامه هایی که تقریبا تمامشان رنگ و بوی سیاسی و اقتصادی به خود گرفته و گاهی هم گریزی به ورزش و بهداشت و سلامت میزند؛ اما به غیر از موارد معدود و انگشتشمار، خبری از فرهنگ و هنر نیست!
نگاهی گذرا به برنامههای انتخاباتی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۴۰۰، نشان میدهد که همانند چند دوره ی گذشته، حلقهی اصلی مفقوده در این برنامهها، فرهنگ و هنر است و تمرکز اصلی هر یک از نامزدها هم بیشتر بر موضوعات اقتصادی، سیاسی و روابط بینالمللی است.
هرچند در شرایط فعلی و با توجه به مشکلاتی که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند، تاکید بر مباحث اقتصادی و سیاست خارجی چندان هم دور از انتظار نیست، اما تمرکز بیش از اندازه بر این مشکلات، نتیجهای جز ایجاد شائبهی طرح شعارهای بیپایه، با هدف دست گذاشتن روی نقطه ضعفها و کشاندن رأی مردم به سمت خود، چیزی عاید نامزدها نخواهد کرد.
در این میان اما فارغ از برنامههای هر یک از نامزدها برای حل مشکلات سیاسی و اقتصادی، انتظار میرود که تاکنون به گوشهای از دغدغهها و مشکلات عرصه فرهنگ و هنر کشور نیز به صورت جدی اشاره میشد؛ آنهم در شرایطی که فعالان حوزههای فرهنگ و هنر، همچون سینما، تئاتر و موسیقی در دوران کرونا آسیبهای زیادی را متحمل شدند و همچنان هم روزهای دشواری را می گذرانند.
عبدالناصر همتی، یکی از نامزدهایی است در این مدت اشارهای گذرا به موضوع آسیبهای کرونا به بخش هنر داشته است. او در حساب کاربری خود در توییتر عنوان کرده است که «کرونا به اقتصاد فرهنگ و به ویژه سینمای ایران آسیب جدی وارد کرد؛ هرچند با VODها جلوی خسارت بیشتر گرفته شد. در دولت من، با کمک سینماگران و فعالان فرهنگی بستهی جامعی برای رونق اقتصاد سینما در دورهی بعد از واکسیناسیون عمومی تدوین و اجرا میشود. من سینما را در کنار مردم میخواهم.»
ابراهیم رئیسی نیز در این مدت برنامههایش در حوزه گردشگری و توریسم را در رادیو جوان مطرح کرد و امیرحسین قاضیزاده هاشمی نیز آنگونه که در فیلم مستندش دیده میشد، یکی از آخرین برنامههایش را رسیدگی به دغدغههای فرهنگی و هنری عنوان کرده بود.
البته باید این نکته را هم در نظر داشت که هنوز فرصت تبلیغاتی کاندیداها به پایان نرسیده و با آغاز بخش فرهنگی مناظرههای تلویزیونی در چند روز آینده انتظار میرود که بازار تبلیغات در این حوزه هم تا اندازهای گرمتر شود.
اگر ساختار مناظرهها همانند دورههای گذشته باشد، طبیعتا بخشی از پرسشها به حوزه فرهنگ و هنر مرتبط است که کاندیدا در این فرصت باید سیاست و اقتصاد را کنار بگذارد و کمی هم از فرهنگ بگوید.
برنامه «انتخاب و فرهنگ» رادیو فرهنگ نیز از دیگر فرصتهایی است که هر یک از داوطلبانِ حضورِ چهارساله در پاستور، میتوانند از آن برای شرح برنامههایشان در حوزههای فرهنگی و هنری استفاده کنند؛ فرصتی که البته از سوی برخی کاندیداها، از جمله سعید جلیلی و محسن مهرعلیزاده چندان جدی تلقی نشد و خود را به ضبط برنامه نرساندند!
بر این اساس اگرچه در میان صحبتهای پراکنده و فراوان هر یک از کاندیدها در برنامههای رسمی و غیررسمی (شبکههای اجتماعی)، گاهی حرف فرهنگ و هنر هم به میان آورده میشود، اما نه تنها هنوز خبری از بیان برنامههای مشخص و تدوینشده در هر یک از حوزههای مجزای فرهنگی و هنری نیست، بلکه نامزدها حتی زحمت طراحی یک شعار ساده را هم به خود ندادهاند؛ آن هم شعارهایی که تجربه ثابت کرده است در بسیاری از موارد مطرح و بعد از مدتی به فراموشی سپرده میشوند.
در همین راستا فاضل جمشیدی ـ هنرمند موسیقی ـ با نگارش یادداشتی، به این پرسش پاسخ داده است که چرا فرهنگ و هنر در انتخابات ۱۴۰۰ اینچنین مغفول مانده است.
این خواننده عنوان کرده است که «در چهار دهه گذشته آنقدر سهم نانوشته، اندک و ناچیز فرهنگ و هنر یا نادیده گرفته شده یا توسط بخشهای دیگر به ویژه بخش سیاست مصادره شده که دیگر نظریه "فرهنگ و هنر وسیله نیست" و "خود یک هدف اصلی و مهم در راستای توسعه همهجانبه است"، گذشته است! و این باور دارد به ورطه فراموشی میرود. حتی امسال کاندیداها در یک کلام و یا بند، اشارهای هم به فرهنگ و هنر نداشتند و نخواهند هم داشت! و هنر و هنرمند تنها به عنوان یک ابزار و وسیله تعریف و درک شده است و یا به عنوان یک ابزار سرگرمکننده و تفریحی معرفی و حمایت میشود.»
در ادامه یادداشت جمشیدی آمده است: «اساسا بحث فرهنگ و هنر را بسیاری از صاحبان قدرت و دستاندرکاران سیاست در قامت و شهرت و فیزیک هنرمندان خلاصه میکنند! فارغ از اینکه نبود کار فرهنگی عمیق و گسترده و جدی که هنر تنها یک بخش گسترده پهناور آن است، منجر به این وضع شده که به محض بروز یک بیماری سخت در جامعه و آثار و نتایج مخرب آن بر اقشار جامعه، اساسا واژه فرهنگ و هنر از لبان مدعیان رئیسجمهور شدن بر افتاده است! به این مهم و در مجموع و باصطلاح "گلوبال" باید مصلحتاندیشیها، محافظهکاریها و تعارف و تشریفات مسئولین فرهنگی هنری ۴ دهه گذشته بهویژه دهههای ۷۰ و ۸۰ را افزود و همچنین بیانگیزگی و انفعال و سرخوردگی بسیاری از هنرمندان را.»
منبع: ایسنا
دیدگاه