قهرمان ها این بار از کردستان آمده اند
نه! نباید این عکس، وطنی باشد. حتی هیچ جوری نباید واقعی حسابش کرد. حتما متعلق به فیلمی کلاسیک در دهه 70 است که در حافظه تاریخ سینما گم شده است، یا متعلق به صحنه ای حذف شده از فیلمی در دهه 60 و یا حتی سوپراستاری در دهه 50 که خواسته اند فیلمهایش را نشان ندهند.
یکم)
طبق هیچ قواعد بصری و جلوه های تصویری، این عکس نمی تواند حقیقت باشد. شما به شمایل نگاهی بیاندازید، به ترکیب هارمونی رنگ ها، به طراحی لباس و آن چکمه، به دستمال دور گردن، آستین های بالازده، جورِ نشستن، ادبیات دست ها، زخم های روی گونه ها و دور لب، به آن دستمال رنگی بسته شده دور سر، اصلا به آن چشمها... نگاه کنید و مداقه و غور؛ کجا این شمایل می تواند حقیقی باشد؟
چرا حس می کنم همفری بوگارت چند دهه جلوتر ظاهر شده تا کار یک جاسوس آلمانی را تمام کند و بعدش برود با معشوقه جدیدش بساطی بچیند، یا نه! جان وین، دنیای غرب وحشی را رها کرده در جستجوی گنجی فراموش شده و حالا بعد از دوئلی نفس گیر، دارد به مقصد جدیدش فکر می کند، یا نه! این صحنه بخشی از حضور کماندووارآرنولد شوارتزنگر در جنگل و به دنبال گرونگاگیران است که هنوز ندیده ایم یا دارودسته مارلون براندو و رابرت دنیرو و چارلی شین و مارتین شین و ویلم دافو و تام کروز از دل جنگ های ویتنام زده اند بیرون و یکی شده اند و توی یک جامپ کات، نشسته اند روبروی ما!
دوم)
هفته ای که گذشت 200 هکتار از بلوط زارهای کردستان درگیر آتش سوزی شد که بیشتر در منطقه جنگل های مریوان بود. جنگل هایی چندصد و چندهزار ساله که با پیشرفت تمدن بشری، کوچکتر و حقیرتر و بی مصرفتر می شوند و یا در دل گرما و عطش ناشی از توسعه می سوزند و یا تن به تبر مدرنیته می سپارند. بازهم مثل همیشه خبری از دولتی ها نبود و جز اظهار تاسف دیرهنگام و غصه خوردن برای بلوط های هزار ساله و احتمالا عرض تسلیت به درختها، کاری نداشتند که بکنند. این وسط اما غیورمردان کُردستانی، که ارزش درخت را به جان و دل می دانند، بسیج شدند و با دستان خالی و بی هیچ امکاناتی به دل آتش زدند. انجمن چیای سبز مریوان بود و چند ده هکتار بلوط زار و 50 ساعت نبرد رو در رو با آتش. جایی که خطر انفجار مین های باقی مانده از جنگ، کمتر از سوختن و خفگی نبود.
این تصویر یکی از همان قهرمانان است، همان ها که نه منتظر دوربین ماندند، نه استوری و پُست گذاشتند، نه تقاضای دستمزد کردند و نه نیازی به غُر و نِق و ناسزا دیدند. پا شدند و رفتند و بیش از 2شبانه روز با آتش دوئل کردند تا جان درختان کمتری گرفته شود. بعد هم زخم هایشان را بستند و بدن های سوخته شان را شستند و لباس هایشان را عوض کردند و دوباره رفتند سر کارهای خودشان، بی هیچ توقع و خواسته ای. کجای دنیا چنین قهرمان های حقیقی و نابی سراغ دارید؟ توی کدام فیلم هالیوودی سوپرهیروهای دست اولی اینچنین پیدا می کنید؟ کدام ابرقهرمان فرانچایزهای مارول و دی سی یا کدام شمایل مردانه فیلم های کلاسیک به این سطح از قهرمان گونه گی نزدیکند؟
در جستجوی نام این فرد، بسیار گشتم. گویا نامش سالار آذری است، اهل مریوان و فعال محیط زیست. کاش می توانستم به او بگویم همفری بوگارت ادای او را درمی آورده است و تو از بوگارت، بوگارت تری. همین!
وحید ضرابی نسب- روزنامه نگار
دیدگاه