یکی خوب، یکی بد
نگاهی به دو فیلم جنگل پرتقال و استاد
فیلمهای اول همیشه برای منتقدان و علاقهمندان ســینما کنجکاوی برانگیزند. چراکه طبق عادت مألوف از میان این فیلمها میتوان فیلمســازان مســتعد و خوشقریحهای را کشف کرد که به رشد بیشتر آنها در سینمای ایران امیدوار بود.
سعید روستایی،نیما جاویدی محمدحسـین مهدویان، محمد کارت و... از جمله فیلم اولیهایی بودند که عیارشان همان فیلم اول مشخص شــد و توانســتند جای پای خود را در سینما محکم کنند.
برخی از منتقدان سینما حتی بیش از فیلمسازان پیشکسوت روی تماشای فیلمهای اول حساب باز میکنند و امید بیشــتری به آنها نسبت به باسابقهها دارند.
امسال هم جشنواره فیلم فجر میزبان چند فیلم اول است که البته تعدادی از آنها با حضور در باشــگاه فیلم اولیهای بنیاد فارابی، سرمایه ساخت فیلم خود را از این نهاد تامین کردند.
جنگل پرتقال به کارگردانی آرمان خوانساریان و تهیهکنندگی رســول صدرعاملی یکی از فیلمهای این باشگاه است. فیلمی که تا به اینجایجشنواره، آن را میتوان اثر برتر این دوره قلمداد کرد.
خوانساریان که پیش از این با ساخت فیلمهای کوتاه جشنوارههای داخلی و خارجی جوایزی را کسب کرده از فیلمسازان شناخته شده این عرصه است که پیش از این به عنوان نویسنده با مجید برزگر در فیلــم ابر بارانش گرفته همکاری کرده بود.
جنگل پرتقال نوشته خود اوست که از تجربیات دوران دانشجویی برای نوشتن این فیلمنامه استفاده کرده است.
بههمین دلیل کاراکتر اصلی فیلم فارغالتحصیل رشته ادبیات نمایشی است، آنقدر واقعی و ملموس از آب درآمده که بســیاری از نمونههای نظیر او را در میان اهالی تئاتر میبینیم. افرادی که دقیقا واجد خصوصیاتی مانند خودبرتربینی و غرور هستند و خوانساریان هم بهحق و درستی آنها را بهتصویرکشیده است.
داسـتان ســاده بدون پیچ و خم و بیادعای او همراه با شــخصیتپردازی درست و کامل کاراکترها و طنز بـه اندازه و پسزمینهای که برخی از شخصیتهای داستان با خود دارند از نکات برجسته جنگل پرتقال است.
فیلمی که از فرط سادگی، ملموس و قابل باور بودن و بیادعایی به دل مینشیند و بدون اینکه کارگردان بخواهد کار و توانایی خود را به رخ بکشــد، تماشاگر را با خود همراه میکند.
نیمه دوم فیلم همان طور که کاراکتر اصلی متحول میشود، داستان هم دستخوش تغییر شده و از روایت درباره یک فارغالتحصیل مغرور تبدیل به قصهای با چاشنی عشق و عذرخواهی در باره گذشته شده که فیلم را جذابتر از نیمه اول میکند.
جنگل پرتقال فیلمی اسـت که بیش از هر چیز دیگر با تماشاگر خودش صادق و روراست است، مثل خیلی از فیلمها،تماشاگرش را مقهور جذابیتها داشته و نداشته خود نمیکند.
استاد به کارگردانی سیدعماد حســینی و تهیهکنندگی بهروز افخمــی یکی دیگــر از فیلم اولیهای جشـنواره است.
فیلمی که به مدد سوژه ملتهباش میتوانسـت یکـی از مهمترین فیلمهای جشـنواره امسال باشد. اما مشکل اینجاســت که فیلمساز بهجای اینکه حساسیت و جذابیت سوژهاش را در داستان تقویت کرده و از چنین ایدهای نهایت اســتفاده را ببرد بـه دام تقلید از بزرگانی میافتد که استاد ساخت فیلمهای معمایی و اخلاقی درباره قضاوت نکردن هستند.
فیلم درباره استاد نقاشی است که به یک شاگرد خود تعرض میکند. میبینید که همین یکخط چقدر میتواند برای ساخت فیلم ســینمایی جذاب باشد اما فیلمساز همه این حساسیت و جذابیت را به پای ایجاد تعلیق و گذاشتن تماشاگر بر سر دوراهی قضاوت کردن و نکردن، قربانی میکند و با روایت داستانی ناقص و اخته درباره تعرضی که اصلا معلوم نیســت چرا بخشی از آن را تماشاگر نمیبیند، فیلم را تبدیل اثری بهشدت معمولی و حتی ضعیف میکند که تماشــاگرش حتی از میانه فیلم، تمایلی به دنبال کردن داستان ندارد.
همه اینها در حالی اســت که این داستان اگر به شکل سرراست و بدون پنهان کردن بخشی از واقعیت برای تماشاگر روایت میشد، میتوانست اثری جذاب و چالشبرانگیز باشد و تبدیل به یکی از فیلمهای مهم جشنواره امسال شود.
دیدگاه