پژوهشی در فرقهشدگی دین و اسلام اموی منتشر شد
کتاب «فرقهشدگی دین» اثر حجتالاسلام والمسلمین سیدعباس حسینی قائم مقامی در ۲۴۰ صفحه منتشر شد.
فرقههای دینی که همراه با دین متولد شدهاند، بخش مهمی از انشعابات در ادیان را در طول تاریخ شکل دادهاند. در اسلام، فرقهها هم در مذهب تشیع و هم در اهلسنت به تعداد فراوانی پدید آمدهاند و امروزه بسیاری از آنها دیگر وجود ندارند و بسیاری دیگر نیز ممکن است در آینده به وجود آیند. اما مرز میان فرقه و دین چیست؟ آیا میتوان به هر نگرش متفاوتی نسبت به دین، عنوان فرقه داد؟ یا بالعکس حد دریافت و رهیافت از دین و انتساب نظرات اشخاص به دین تا کجاست؟ آیا میتوان برداشتی از دین را صرفاً به این دلیل که با برداشت عموم یا اکثر دینداران رسمی متفاوت است، فرقه نام نهاد؟
کتاب «فرقهشدگی دین» حاصل درسگفتارهای استاد قائم مقامی در محرم سال ۱۳۹۴است که بعدها در چند جلسه دیگر ادامه یافته و تبیین مفهوم فرقه، تفکیک فرقه از دین و ارائه معیارها و سنجههایی برای تشخیص فرقهشدگی در دین و آثار و تبعات زیانبار آن را در بردارد.
برخی از عناوین فصول ۱۷گانهی این کتاب عبارتند از:
زیربناییترین موضوع در تفکر دینی معاصر، مهمترین اتهاماتی که به امام حسین زده شد، مصادیق امروزی فرقهشدگی، تفاوت معنویت رحمانی و معنویت شیطانی؛ استعلا طلبی و کینه جویی موانع معنویت قربی، رابطه بین عقل و معنویت، حقیقت ذکر و عقل ورزی در کلام معصومین، بحثی پیرامون منطق درونی و منطق بیرونی، رابطه مطلق گرایی و فرقهشدگی، مبارزه ائمه با مطلقشدگی در اطاعت از حاکم، لزوم وجود منطق بیرونی برای دین، وجدانِ دینی و دینِ وجدانی، منشاء دین زدایی و دل زدگی از دین، سیاست در راس هرم اسلام اموی، کارکرد اصلی دین ایجاد تفاهم در جامعه انسانی، فرقه و تاثیر آن در تفاهم اجتماعی، حفظ وحدت و انسجام اجتماعی مقدم بر توحید است، شیوۀ بنیامیه برای دستکاری معیارها، اسلام سیاسی و ایدئولوژیزدگی، اسلامیسازی علوم، «اسلام اموی» دگردیسی معرفتشناختی دین بر محور قدرت.
سیدعباس حسینی قائممقامی، مولف این مجموعه بهدلیل حضور در مرکز اسلامی هامبورگ با نگاه برون دینی آشنایی کافی داشته و در این مجموعه نگاه متفاوتی را نسبت به نظرات سنتی به فهم دین به اشتراک گذاشته است.
در بخشی از مقدمه این کتاب آمده است:
«مهمترین تفاوت فرقه با دین الهی، در کلیدواژههای «منطق درونی» و «منطق بیرونی» نهفته است. منطق درونی ناظر بر معیارهای برساختهایست که مورد تفاهم و مبنای گفتوگوی باورمندان و مؤمنان به یک فرقه است. فرقه گروهیست که برای خود هنجارها و معیارهای اختصاصیای دارد که درک و پذیرش این معیارها برای دیگران، خارج از فرقه، دشوار و بعضاً ناممکن است اما در درون فرقه این معیارها بهسادگی پذیرفته میشوند و اعضای فرقه با پذیرش و پایبندی به این هنجارها و معیارها خویش را در باور و رفتار در موقعیت یگانه و مشترک با یکدیگر میبینند؛ اما منطق بیرونی، مجموعه هنجارها و معیارهای پذیرفتهشده از سوی تمام انسانها، فارغ از هنجارها و باورهای خودساخته یا ارزشهایی خاص است.
در منطق بیرونی، گفتوگو و تفاهم بر اساس معیارهای عام انسانی و پایبندی به ارزشهای مشترک فطری همگانی انجام میپذیرد وهرکس تلاش میکند تا ذهنیت خود را برای دیگری تصویرسازی و قابلفهم نماید. منطق بیرونی وابسته به عناصر هویتبخش هیچیک از ادیان، فرقهها، ایدئولوژیها، مذاهب، اعتقادات قومی و نژادی و یا هر مکتب فکری و فرهنگی خاص نیست بلکه بر ارزشهای مشترک انسانی، عقلانیت و قواعد فهم بینالاذهانی استوار است. بنابراین منطق بیرونی زبان گفتوگوی همۀ انسانهاست.
دیدگاه