کارگردان تئاتر: در اجرای من بازیگر سر ندارد/برخی نمایشها با سوپراستار تئاتر به حساب نمیآیند
یکی از نمایشهایی که در سالن قشقایی تئاترشهر اجرا خواهد داشت «دیفن هیدرامین» با متن و کارگردانی علیرضا معروفی است که دو اجرای آخر آن در اولین روز جشنواره فجر خواهد بود.
علیرضا معروفی پیش از این نمایشهای جریان، تلفات، تنها، شکم و عقیم را روی صحنه برده و دیفن هیدرامین جدیدترین کار اوست. این نمایش در باره سیاوش است که پس از هفت سال از جنگ برگشته اما نمیتواند غذا بخورد. چون دهان ندارد وتلاشهای مادرش برای غذا دادن به او، به جنگی پرتنش میان آنها تبدیل میشود. با معروفی در باره این نمایش و اجرا در جشنواره صحبت کرده ایم:
در باره ایده متن و نوشتنش بگویید. در باره جنگی که بین این مادر و پسر برای خوراندن غذا جریان دارد.
ایده اصلی متن یعنی آنچه به ذهن من تلنگر زد را از یک داستان کوتاه به اسم «امروز چیزی ننوشتم» نوشته دانیل خارمس گرفتم. بعدتر هم مستندی دیدم درباه سربازانی که در دهه شصت سرشان توسط یکی از گروهها بریده شد. این دو دست به دست هم داد و ایده اصلی نمایش من شکل گرفت. به این ترتیب داستان سیاوشی را روایت کردم که برگشته و نمیتواند غذا بخورد.
برای شما این غذا نخوردن چه معنایی دارد؟
اول دهن ندارد، جلوتر که میرویم گوش ندارد، بعدتر میفهمیم چشم ندارد. در آخر میفهمیم سر ندارد.
روند و شکل تمرینها چطور بود؟
ما اوایل شهریور تمرینها را شروع کردیم و سه ماه تمرین کردیم و یک ماه اجرا رفتیم. شکل کار من اینطور است که خیلی چیزها در دل تمرین شکل میگیرد. حین پروسه تمرین ۴ یا ۵ بار متن را بازنویسی کردم و در این بازنویسیها فرم در متن و اجرا شکل گرفت و در خدمت محتوا قرار گرفت.
بازی بازیگران از نظر مخاطبانی که در سایت تیوال برای نمایش یادداشت نوشته اند، بسیار تحسین شده است. بخشی از یادداشتها طبیعتا کار دوستان این بازیگران است، ولی تعداد این یادداشتها زیاد است و همه آنها نمی تواند کار دوستان باشد. در باره بازیها بگویید. چطور این بازیها به دست آمد؟
بازی خوب بازیگر نشأت گرفته از یک تمرین خوب است. بازیگران من در خدمت اثر بودند. یک وقت بازیگر خودخواهانه فقط نگاه خودش به نقش را اجرا میکند. اما زمانی هم میبیند کارگردان چه چیزی از او میخواهد و اثر چه توقعی از او دارد و بر اساس فرم کارگردانی بازیاش را طراحی میکند. بازیگران من تمام هوش و حواسشان به این بود که من چه میخواهم و دیدگاه خودشان را هم اضافه میکردند. با توجه به شیوه اجرایی ما که بیشتر مبتنی بر بدن است، رنج زیادی روی صحنه میکشند. این رنج باعث میشود تماشاگر با آنها ارتباط برقرار کند.
تماشاگر با یک صحنه خوالی مواجه میشود که هیچ دکوری در آن نیست. چرا صحنه خالی را انتخاب کردید؟
بیشتر کارهای من دکور ندارد. از همان نمایش «عقیم» به بعد دکور نداشته ام. اساسا نمیتوانم با دکور و ابزار کار کنم.
ابزارتان در واقع بدن بازیگر است.
دقیقا. من از خیال تماشاگر کار میکشم. به او میگویم فرض کن اینجا حیاط است. ولی به جای این که حوض و تخت بگذارم توی صحنه آن را به تخیل تماشاگر واگذار میکنم. بعد هم اصلا مهم نیست مکان نمایش کجاست. مهم آن چیزی است که روی صحنه در حال اتفاق افتادن است.
از تجربه این یک ماه اجرا بگویید. از برخورد با تماشاگر و برخورد خودتان با نمایش.
الان یکی از مهمترین مسائل تئاتر تماشاگر است. در ده سال اخیر ذائقه تماشاگر به این سمت رفته که دوست دارد سلبریتی روی صحنه ببیند. این به نظرم عادت بسیار بدی است که بعضی از کارگردانان و تهیهکنندگان تئاتر در تماشاگر ایجاد کردهاند. یعنی میگویند اگر دوست داری سلبریتی مورد علاقه ات را ببینی بیا بلیت تئاتر ما را بخر. من با حضور سلبریتیها مخالف نیستم. اینجا ارزش تئاتر از بین میرود. سوپراستار میتواند در یک نمایش قوی حضور پیدا کند، اما در تئاتری که فقط قرار است بفروشد بازی نکند. نمایشهای بسیار زیادی هستند که بازیگران شناخته شدهای در آنها بازی میکنند ولی اصلا تئاتر نیستند. واقعا باید مسئولین فکری برای این ماجرا بکنند. توپ هم در این چند سال همیشه در زمین گروهها بوده است. باید خودشان تبلیغ کنند، خودشان مخاطب بیاورند و پول سالن را بدهند.
نتیجه اش هم این می شود که دست به دامان سلبریتی ها میشوند.
بله. سالن هیچ وظیفهای برای خودش نمیبیند که به گروه در تبلیغات و جذب تماشاگر کمک کند. اما به هر حال با وجود نبود بازیگر شناختهشده نمایش ما با استقبال خوبی مواجه شد و این سه شب آخر تمام بلیتها فروش رفته بود و از این نظر خوشحالم.
دیدگاه