نقاشی که «پیکاسو» و «ماتیس» را جا گذاشت
«سوپر ماتیسم» را اگر نشناسیم آن را با سبک «کوبیسم» یا دیگر گونههای انتزاعی اشتباه خواهیم گرفت؛ در صورتی که این سبک به نوعی از کوبیسم منشعب شده یا حتی جدا از آن است.
ما اغلب تصور میکنیم بر گستره هنر غالب هستیم؛ اما در واقع اینطور نیست. کافی است مشاهدات و مطالعات خود را بالا ببریم و نقبی به هنر در طول تاریخ بزنیم تا متوجه شویم اشتباه کردهایم و در اصل هیچ نمیدانیم. این هیچ ندانستن را زمانی درخواهیم یافت که به طور کم و بیش تاریخ هنر و سبکها را مرور کنیم و هنر روز را مدنظر قرار دهیم.
اما سبکها صرفا محدود به یک یا پنجتا و دهتا نیستند. هنرمندان کشورهای مختلف در هر مقطع از تاریخ به نوعی براساس اتفاقات و وقایع و جریانات رخ داده هنری میان هنرمندان، سبکها و شیوههای متفاوتی را رقم زدهاند. برخی از این سبکها در مسیر طی کردن روند تکامل به گونههای دیگری تبدیل شدهاند یا احیانا تغییر نام دادهاند. قاعدتا در این میان سبک و گونههای کمتر جدی هم پس از مقطعی فراموش شدهاند. اما آنچه اهمیت دارد این است که آثار درخوری که توسط هنرمندان (سبکهای جدی و غیرجدی) در دورههای مختلف خلق شدهاند، هنوز وجود دارند و استادان، هنرمندان و مخاطبان جدی هنر همچنان به آنها استناد میکنند. اما آنچه در ایجاد و تکامل سبکها مسیر پرفراز و نشیبتری را طی کرده؛ هنرهای متعدد تجسمی است که طی سالهای اخیر هم بر تعداد آنها افزوده شده است.
«سوپر ماتیسم» چیست و مالهکویچ کیست؟
یکی از سبکهایی که به خلق آثار رنگارنگ و زیبا و البته مفهومی میپردازد «سوپر ماتیسم» است. این سبک به واژههای والاگرایی و «ساختارگری ناب» هم معنا شده است. «والاگرایی» یا «سوپر ماتیسم» جنبشی هنری است که خاستگاه آن روسیه بوده است. این جنبش هنری را «کازیمیر مالهویچ» بین سالهای ۱۹۱۳ تا ۱۹۱۵ پایهگذاری کرده است.
«سوپر ماتیسم» را اگر نشناسیم آن را با سبک «کوبیسم» یا دیگر گونههای انتزاعی اشتباه خواهیم گرفت؛ در صورتی که این سبک به نوعی از کوبیسم منشعب شده یا حتی جدا از آن است. در «والاگرایی» یا «سوپر ماتیسم» عناصر هندسی بیش از از مولفه دیگری مورد توجه هستند. در کل چهارگوش، سهگوش، دایره، مثلث برخی از شکلهایی هستند که هنرمند سبک «سوپر ماتیسم »از آنها برای خلق اثر بهره میبرد. مقوله دیگری که در این سبک اهمیت دارد رنگها هستند که آثاری از این دست را به کوبیسم شبیه میکنند. البته در این سبک رنگها یکدست و تقریبا غیرترکیبی هستند.
سلفی پرتره اثر کازیمیر مالویچ. عکس: ایالت ترتیاکوف، مسکو، روسیه
مبدع «Suprematism» یک روس است
اما سردمدار سبک «سوپر ماتیسم» کازیمیر مالهویچ است. او را یکی از نظریهپردازان، نقاشان و مجسمهسازان مهم عصر خویش میدانند. مالهویچ در زمان حیات و حتی در سالهای پس از مرگ آنطور که باید درک نشد و مورد توجه و اقبال قرار نگرفت. او اهل کیف است و در سال ۱۸۷۹ زاده شده و به سال ۱۹۳۵ بر اثر بیماری سرطان در لنینگراد درگذشت.
رسانههای خارجی طی این سالها به طور کم و بیش «سوپرماتیسم» را مورد بررسی قرار دادهاند. در این میان «گاردین» طی گزارشی که منتشر کرده، ناگفتههایی را درباره کازیمیر مالهویچ بیان کرده است.
«سوپر ماتیسم» و ویژگیهای آثار مالهویچ
مالهویچ در ابتدا به تمرین اشکال ساده هندسی در قالب دو بعدی میپرداخت و برای تکمیل آنها از رنگهای اولیه و غیر ترکیبی استفاده میکرد. در ادامه بود که او تعدادی از اشکال را در یک اثر مدنظر قرار داد و آثار پیچیدهتری را خلق نمود. او با این کار آثار دو بعدی خود را با روی هم قرار دادن سه بعدی کرد.
سبک «سوپر ماتیسم» به طور کلی ویژگیهایی دارد که مهمترین آنها به این قرار هستند: بهرهگیری از اشکال هندسی اعم از مربع، مستطیل، دایره، مثلث و لوزی به صورت شناور، متقاطع و معلق. همچنین رنگهای بهکار رفته در این سبک رنگهایی یکدست با استفاده از سیاه و سفید هستند.
در آثار مالهویچ هیچ خبری از درخت و رودخانه و موجوادت زنده نیست و به ندرت این مضامین را میبینم که اگر هم باشند از ترکیب خط و اشکال هندسی حاصل شدهاند. در آثار کازیمیر مالهویچ آنچه میبینیم صرفا اشکالی هستند که تفکری پشت آنها نهفته است. مالهویچ اعتقاد داشت با وجود آثارش بیننده صرفا آنها را از جانب احساس و با همین منظر میبینید. او در واقع به این درک رسیده بود که هنر آینده جایگین نقاشی سنتی خواهد شد.
اینکه میگویند موجودات زنده و طبیعت در آثار مالهویچ جایی ندارد، مضامین و سوژههایی رئالیستی در ترکیبی رئالیسیتی مدنظر است
درباره «کازیمیر مالهویچ»
به گفته گزارشگر «گاردین»، کازیمیر مالهویچ در مزارع قند اوکراین بزرگ شده و پدرش هم مدیر کارخانههای تصفیه شکر بوده است. در سال 1890 بود که او همراه خانواده به نزدیکی شهر کیف نقل مکان کرد. مالهویچ در این مقطع علاقهای به نقاشی نداشته و به گفته خودش کودکیاش را به تماشای شاهینها و لک لکهایی کرده که در آسمان پرواز میکردهاند. این موضوع را میتوان یکی ازدلایل علاقه مالهویچ به آزادی دانست.
خبرنگار گاردین معتقد است که نقاشیهای سوپرماتینستی مالهویچ و اشکال و طرحهای انتزاعی او با موضوع هواپیما نشات گرفته از مشاهدات کودکی اوست. در نهایت مالهویچ در نوجوانی به سراغ نقاشی رفت و برای ارائه آثارش از هنرهای محلی دهقانی یا عامیانه بهره برد.
شمایل انسان در ترکیبی از اشکال هندسی/ اثر کازیمیر مالهکویچ
مالهویچ تاثیر گرفته از نویسندگان و هنرمندان
مالهویچ کمی که بزرگتر شد (در سال 1907) برای ادامه تحصیل در هنر، به مسکو نقل مکان کرد و به این واسطه با رئالیسم، امپرسیونیسم و نمادگرایی مواجه شد و ادامه راه باعث شد درک خوبی ازتاریخ هنر دنیا داشته باشد. او همچنین حین تحصیل و فعالیت به طور موازی آثار مونه، گوگن، سزان، ماتیس، پیکاسو و دیگر نقاشان نوگرا را مرور میکرد تا از آنها شناخت بهتری پیدا کند. همین ماجرا بوده که مالهویچ را در مسیر تفکرهای نوگرایانه و خلق آثار آوانگارد قرار داد.
«گاردین» نوشته است: مالهویچ در سال 1913 با نویسندگانی مانند نویسندگان الکسی کروچنیخ و ولیمیر خلبنیکوف و آهنگسازی میخائیل ماتیوشین همکاریهایی داشته است.
«گاردین» نوع تفکر و جهانبینی کازیمیر مالهویچ را حساب شده دانسته و نوشته است: نوشتههای مالهویچ حاکی از یک پشتوانه نظری پیچیده برای استفاده او از چنین زبان انتزاعی و جسورانه است.
مالهویچ به مثابه یک فرهیخته
خبرنگار «گاردین» پا را فراتر نهاده و از مالهویچ این نقاش نوگرا به عنوان فردی فرهیخته و عارف نام برده است. «گاردین» دلیل این پیچیدگی فکری را مطالعه جدی و گسترده ادبیات فلسفی و نظری میداند. او همچنین مجذوب ایدههای مربوط به بعد چهارم بوده، اما تفکر او در مورد هنر به طور اساسی تحت تأثیر ارتباط او با رومن یاکوبسون (فرمالیست روسی) و نوآوریهای شاعرانه کروچنیخ و خلبنیکوف بوده است. به طور واضح او با این شاعران تجربهگرا تمایل داشته است و این تجربهگرایی در آثار خودش نیز به شدت نمود دارد.
یک اثر دیگر از مالهویچ در سبک «سوپر ماتیسم»
هنرمندی که قصد داشت ریشههای آرمانی رنسانس را بخشکاند
مالهویچ تحت تاثیر هنر و هنرمندان هم عصر خویش بوده است. او با تاثیر گرفتن از ناتالیا گونچاروا و میخائیل لاریونوف هنر عامیانه اصطلاحا دهقانی را مدنظر قرار داد. در پس سادگی آشکار آثار مالهویچ صراحت بیان در هنر عامیانه یا دهقانی به وضوح مشخص است. او در واقع میخواسته با روحیه معلمی و انقلابی نگاه بورژوازی در هنر را تغییر دهد و حتی این نوع نگاه را از بین ببرد. بر اساس شواهد موجود تا به امروز هیچکس برای واژگونی و تغییر آثاری با ریشههای آرمانی دوران رنسانس، تلاش نکرده است. حتی برخی معتقدند که او از هنرمندان مطرح و جریانسازی چون ماتیس و پیکاسو فراتر رفته است.
یک اثر دیگر از کازیمیر مالهویچ که به آثار کوبیسم پیکاسو شباهت بسیار دارد
سبکی که فقط متعلق به یک نفر است
به طور دقیقتر مالهویچ در سال 1915 پس از سالها تلاش به سبک خودش دست یافت که حال از آن به عنوان «سوپر ماتیسم» یاد میکنیم. البته باید گفت برخی تاریخ این ابداع و اعلام را سال 1913 میدانند. به هر روی اگر دقت کنیم در نقاشیهای مالهویچ هیچ نشانهای از جهان واقعی (اعم از طبیعت و موجودات زنده) وجود ندارد.
مالهویچ طی سالهای فعالیتش به دنبال ابراز ایدههای متعالی و معنوی حاصل از نگرش متعالی خود به زندگی بود. بر همین اساس میتوان سبک سوپرماتیسم را در تضاد با سبک ساختارگرایی دانست.
میدان سیاه ۱۹۲۹ اثر کازیمیر مالویچ. عکس: ایالت ترتیاکوف، مسکو، روسیه
مالهویچ در کتابش که پس از رسمیت یافتن سبک «سوپرماتیسم» منتشر شد و به نظریههایش اختصاص دارد، درباره یکی از آثارش که مربع شکل است نوشته است؛ «این یک مربع تهی نیست؛ بلکه تجربهای غیر عینی و سرشار از احساس محض است. با این حساب میتوان گفت «سوپر ماتیسم» جریانی آوانگارد در دوره خویش است.
یکی دیگر از از طرح های کوتاه مالویچ مربعی را نشان میدهد که با یک خط مورب به دو قسمت تقسیم شده است. او در سال 1915 اعلام کرد: این طراحی اهمیت زیادی برای نقاشی خواهد داشت. آنچه که ناخودآگاه انجام شد اکنون ثمره خارق العادهای دارد.
مالهویچ معتقد بود که تنها در صورتی که عادت آگاهی برای دیدن تصویر، گوشههای طبیعت و زهرههای بیشرمانه در تصاویر از بین برود ما صرفا اثری تصویری خواهیم داشت.
از ترکیب سوپرماتیستی ۱۹۱۶ توسط کازیمیر مالویچ. عکس: مجموعه خصوصی
دو سال زندگی هنری مخفیانه مالهویچ
گاردین هم درباره اثر مربع سیاه مالهویچ نوشته است: «این نقاشی نسبتاً کوچک با مربع بزرگ سیاه موزه، مانند یک سکوت ناگهانی عمل میکند. گزارشگر گاردین این مربع سیاه را اثری اعتراضی میداند و به بیننده یادآوری میکند که در سال ۱۹۳۴ ، زمانی که رئالیسم سوسیالیستی دکترین هنری رسمی اتحاد جماهیر شوروی اعلام شد، این نقاشی و بسیاری از آثار دیگر مالویچ به طور ناگهانی حذف و از دید عموم پنهان شد. این اثر موسون به «میدان سیاه» در 1915 مجددا در معرض دید عموم قرار گرفت.
«گاردین» نوشته است مالهویچ در دومین رونمایی نقاشیاش را اثری برتر و تکمیل میداند. مالهویچ در واقع قصد داشته با ایجاد سبک انتزاعی و غیر رئالیسیتی خود از قید تقلید و بازنمایی و کپیکاری دور شود. به طور واضح او میخواسته نقاشی را از قید چهارچوبهای مرسوم آزاد کند.
اما موضوع این بوده که در مقابل مالهویچ و سبک و سیاقش مخالفتها و مقاومتهایی وجود داشته تا آنجا که باعث میشود و او دو سال به صورت مخفیانه روی رویکردهای جدید خود در ارائه ساخت آثار هنری کار کند. در این میان باید یادآور شد مالهویچ در روسیه طرفداران بسیار کمی داشت، اما جنبش او بر هنر غرب تاثیر به سزایی گذاشته است.
سخن پایانی
سخن پایانی اینکه باید پذیرفت آثار هنری که با تفکر و اندیشه خلق شدهاند از تاریخ هنر پاک نخواهند شد. حتی اگر وجود هنرمند به چند اثر محدود شود اما وقتی آن آثار به مضامین مهم و بر اساس اندیشهای قاعدهمند بپردازند به هرحال آن فرد در مقطعی از تاریخ مورد توجه قرار خواهد گرفت. در مقابل این آثار دم دستی و البته سفارشی هستند که در زمانی بسیار کوتاه تاریخ مصرفشان به پایان میرسد و فراموش خواهند شد. مورد دیگر اینکه وفاداری به سبکها و جریانهای کلاسیک بدون شک مسیر کوتاهتری را تا ارائه آثار آوانگارد پیش روی هنرمندان قرار خواهد داد.
دیدگاه