فرجام خوش «آقازاده»

حالا که پخش سریال «آقازاده» به پایان رسیده، دیگر می‌توان با افق دید کامل‌تری درباره آن نوشت.

درباره اینکه چطور می‌توان در آشفته بازار ساخت سریال‌های پرزرق و برق و تو خالی که تمامی فاکتورهای جذب مخاطبش در چهره چند بازیگر و لوکیشن‌های لوکس خلاصه می‌شود؛ سریالی ساخت که در هر قسمت بخشی از دغدغه‌های جامعه امروز را پاسخ داد. صحبت از داشتن دغدغه است. تصویر «آقازاده» تصویر امروز جامعه آشفته و سرگردانی است که در جستجوی میان معنویت و آرمانهای خود به یکباره با چند اتفاق تلخ مثل یک آوار سهمگین روی سرش خراب می‌شود. «آقازاده» به ما یادآوری می‌کند که گویا هنوز هم ریا و دروغ و تزویر در برخی جاهای این کشور آنچنان رسوخ و رسوب کرده که نمی‌توان به راحتی آن را از کالبد جامعه امروز جدا کرد. شاید تنها چاره برای رسیدن به یک شهر ایده‌آل تاوان افرادی همچون نیما بحری است که نه تنها قربانی یک سیستم فاسد شدند بلکه کوشیدند جهان را به دنیای پوچ و ظاهر بین خود نزدیک کنند اما قدرت معنویت؛ این میوه دست نیافتنی در روزگار امروز؛ به تمامی آنها می‌چربد. خون شاید بتواند رد بسیاری از اتفاق‌ها را پاک کند اما «آقازاده» ثابت کرد گاهی تاوان خون‌هایی که ریخته می‌شود رسوایی یک فساد سیستماتیک است. فیلمساز و فیلمنامه‌نویس از آرمانشهری حرف می‌زنند که باید در لابلای کوی و برزن‌های همین سرزمین با چراغ به دنبالش رفت تا بلکه ردی از آن را پیدا کرد. حتی اگر کاراکتری همچون «حاج رضا» مثل یک جواهر در گوشه‌ای از این شهر مشغول زندگی روزمره‌اش باشد و به ناگهان در لحظه آخر منجی تمامی رخدادهای دلخواه باشد. نشانه‌شناسی در «آقازاده» به مثابه دانه‌های یک تسبیح ترتیبی ریاضی‌گون دارد که باید هر کدام را به جای خودش تحلیل و بررسی کرد. نشانه‌هایی که ما به ازای بیرونی آن باعث شده است روند ساخت اثر یک سیر منطقی به خود بگیرد و در تمامی لحظات شاهد رخدادهایی باشیم که گویی روزگاری خارج از قاب تصویر آنها را تماشا کردیم. به گمانم در این رهگذر تقابل‌های بسیاری را در «آقازاده» شاهد بودیم که برگرفته از واقعیات درون جامعه است. راضیه یا مانلی نماینده نسلی است که دوست دارد سبک زندگی اش را تغییر دهد و نیما بحری نماینده نسلی است که همان دغدغه‌های راضیه را دارد اما بستر رشد نامتوازن برایش فراهم بوده است. در واقع راضیه و نیما دو روی یک سکه هستند و شباهت‌های شخصیتی آنها و حتی نحوه سرانجام‌شان که جاه‌طلبی بی‌جا و سپس پشیمان شدن از گذشته پر وسوسه‌ای که داشتند آنها را به کام مرگ کشاند نشان دهنده آن است که فیلمساز به خوبی جهان پیرامون خود را رصد کرده است. نقد بخشی از جریان قدرت که به ظهور پدیده آقازادگی منجر شده است و شناخت دقیق از مختصات رفتارهای فرزندان مسئولان کشور نشان می‌دهد باید فضای تصویری کشور و محصولات ساخته شده در سینما و تلویزیون بیش از گذشته به سمت واقعیات و دور شدن از کلیشه‌ها قدم بردارند. «آقازاده» نخستین گام جدی در این عرصه است که سعی کرده است مفهوم «آقازادگی» را عریان‌تر از همیشه نشان دهد. فسادهای اخلاقی و اقتصادی این طیف از جامعه که منجر به شکاف بیش از حد در جامعه ایرانی شده است موضوعی است که باید سالها تاوان آن را مردمان طبقه متوسط و فرودست جامعه بدهند. رشد نقدینگی و گسترش فسادهای سیستماتیک و جلوگیری از رسیدگی قضایی به بسیاری از پرونده‌های مسئولان و فرزندانشان باعث شد جامعه ایرانی در یک دهه گذشته بیش از هر زمان دیگری نسبت به بسیاری از رخدادهای پیرامون خود با دیده تردید نگاه کند. گسترش عدالت این کلمه پنج حرفی که گویی حلقه مفقوده آرمانشهر هر ایرانی است موضوعی است که با به تصویر کشیدن ناعدالتی‌ها در مدیوم تصویری از یک سو و اجرای آن در جامعه امروز از دیگر سو باعث می‌شود بار دیگر آب رفته به جوی بازگردد. هیچ اثر هنری به ذات نمی‌تواند ادعا کند که کامل است و «آقازاده» هم همچون دیگر آثار تصویری خالی از اشکال و نقد نیست. اما آنچه که توانسته است این اثر را تا سالها در عرصه سریال‌سازی به عنوان یک الگوی موفق ثابت نگه دارد تبدیل کردن ناممکن‌ها به یک امر بدیهی و صحبت کردن از موضوعاتی است که جامعه امروز دوست دارد بیشتر از آن و فرجامش بداند. این امتیاز کمی برای ساخت یک سریال نیست.

کد مطلب: ۱۸۸۸۲۲
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت