۷۹ سالگی سعدیِ سینمای ایران/ علی حاتمی فیلم میساخت، قصه میگفت یا دُرّ میسُفت؟
علی حاتمی اگر بود لیلای نازنین و دوستان و همکاران او شمع کیک ۷۹ سالگی او را خاموش میکردند اما شمع وجود خود باباعلی خاموش شده است.
با این که ۲۷ سال از مرگ علی حاتمی میگذرد او تازه ۷۹ ساله شده و همین نشان میدهد چقدر زود از دست رفت و چه بسا اگر میماند و میپایید در این ۲۷ سال چه اثرها میتوانست بر جای گذارد. هر چند که هم یادگار او – لیلا- نام پدر را زنده نگاه داشته و هم آثار او باقی است.
نخست، گفتوگوی سکانس پایانی فیلم سوتهدلان . میان حبیب (با بازی جمشید مشایخی) و مجید (با بازی بهروز وثوقی ):
«حبیب: برق رفت. به دلت بد نیار. وضع ما روشنه. زنک عشرتی، نسخه ی دواچی بود، می گفت واسه ی حالت خوبه.
حبیب: شبونه؟ تو این فصل سرما؟ باشه فردا که عروسا رو به تخت نشوندیم.
مجید: نه، تو رو خاک آقام. نمی خوام جلو زنم لو برم. بفهمه من دعایی ام. اگه خواستی صبح راهی شی، من شب تو دکون می خوابم. بلا روزگاریه عاشقیّت »
در فاخرترین مجموعه ساخت او (هزار دستان) نیز از زبان شخصیتهای مختلف درّ و گوهر میریخت. به یاد آوریم صحنهای را که مفتش شیشانگشتی با بازی باز هم زندهیادی دیگر -داوود رشیدی - وارد خانه رضا خوشنویس میشود و میان رضا و همسرش این گفت وگو در میگیرد:
قمر بانو (با بازی شهلا میر بختیار): به جن بیشتر می مونه تا آدم شیش انگشتیه.
خوشنویس: این چه جنی بود که با بسم الله ظاهر شد؟ تازه در بای بسمالله دفتر بودم. این دفتر، دفتر آخر شد. نکنه سیگار رو از طرف تاجش آتیش زدم. نکنه خط نوشتن هم موقوفه؟ آخر، موقوف کردن در این ولایت رسمه... اگر جان ، جانِ من بود پیشکش می کردم به آن پزشکِ شاگردِ شیطان تا با یک آمپول هوا فاتحهاش رو بخونه. حقیقتا چه نخبگاناند این جانی ها که از هوای مایهی زندگی، مرگِ بیصدا میسازند. اینان از آن دسته کیمیا گران اند که طلا، مس میکنند...»
یا به یاد آوریم پایان فیلم کمالالملک را. جایی که هنر قالیبافی ایرانی را به نیکو ترین وجه میستاید و از نقاشی، برتر میداند:
کمالالملک اما پاسخ میدهد: «استاد تویی! هنر این فرشه شاهکار، این تابلوست. دریغ، همهی عمر یک نظر به زیر پا نینداختم. هنر، این ذوق گسترده است. شاهکار، کار توست یار محمد نه کار من.».
یا همان جمله آخر در فیلم مادر که ضربالمثل شده است. از زبان غلامرضا (با بازی اکبر عبدی ) : «مادر مُرد. از بس که جان ندارد!»
اینها تنها مشتی است نمونه خروار و کاش «نشر مرکز» بار دیگر مجموعه دو جلدی آثار علی حاتمی را چاپ کند. چه، اگر آثار سینماگران دیگر را باید دید، آثار علی حاتمی را «هم باید دید و هم می توان خواند».
چون او بیش و پیش از سینما، دلباخته هنر و ادبیات ایران بود و در غالب فیلمهای خود هنرهای ایرانی را می ستود: در هزاردستان، خط و خوشنویسی را. در دلشدگان، موسیقی را. در کمالالملک نقاشی و قالیبافی را و اگر بیشتر می زیست میتوانست هنرهای دیگر را و جهانپهلوان را وقتی شروع کرد که چنگار به جان او چنگ انداخته بود و نیمه تمام گذاشت و خاموش شد.
دیدگاه