سیمین دانشور و پرسش بیپاسخ!/ شنیده بودم كه گاهی سیمین از جلال بد میگفت و همین...
اما همیشه یك سوال و یك دغدغه كوچك ذهن نگارنده و بسیاری از علاقهمندان داستان را مشغول میكرد. شنیده بودم كه گاهی سیمین از جلال بد میگفت و همین....
میگویند وقتی هنرمندی از دنیا میرود، بخشی از تاریخ را برای همیشه با خود میبرد. سیمین دانشور هم كه از دنیا رفت، از آن دسته هنرمندانی است كه كلی حرف ناگفته داشت و همه را با خود برد و حالا بعد از درگذشت شمس آلاحمد و سیمین دانشور، بخشی از تاریخ كه مربوط به زندگی و مرگ آنها و جلال است، بیجواب خواهد ماند. جلال آل احمد، نویسندهای دوستداشتنی است و حتی آنها كه اهل ادبیات نیستند، او را به واسطه آثار و موضعگیریهای صادقانه و جسورانهاش دوست دارند. سیمین دانشور هم نویسندهای است كه هم آثارش نزد علاقهمندان داستان زبانزد است و هم رابطه عاشقانهاش با جلال در زمان حیات او. اما همیشه یك سوال و یك دغدغه كوچك ذهن نگارنده و بسیاری از علاقهمندان داستان را مشغول میكرد. شنیده بودم كه گاهی سیمین از جلال بد میگفت و همین رویه مرحوم دانشور آزارم میداد.
تا این كه دوستی گذرش به خانه سیمین افتاد و به توصیه من دلیل ناراحتی سیمین از جلال را از او پرسید.
بیشتر بخوانید: تصاویر منتشر نشده از «سیمین دانشور»
بیشتر بخوانید: بیوگرافی سیمین دانشور از کودکی تا مرگ، به روایت خواهرش
سیمین اگرچه مثل خیلی از موضوعات دیگر، از پاسخ دادن طفره رفته بود، اما در نهایت از حرفهایش عاید این دوست شده بود كه: كاش جلال آنقدر پاپیچ شاه و حكومتش نمیشد که توی اسالم نفسهای آخر را بكشد كه اگر جلال زنده میماند، حالا با هم شاد بودند و شاید فرزندی میداشتند و نوهای. عصبانیت و ناراحتی سیمین از جلال از جنس دوست داشتن بوده. آنقدر دوستش داشت كه نمیتوانست باور كند جلال تنهایش گذاشته بود. پاسخ سیمین اگرچه او را و عشق پاكش را دوستداشتنیتر میكرد، اما سوالی دیگر به سوالهایم اضافه كرد. مگر سیمین در كتاب «غروب جلال» نگفته بود كه جلال به مرگ طبیعی از دنیا رفته؟ مگر نمیگفت شكهای «شمس» بیمورد بوده است؟ پس دلیل شكستگی پشت سر جلال چه بود؟ چرا ساواك در آن زمان از همه خواسته بود به مرگ جلال نپردازند چرا؟... و حالا سیمین دانشور، بانوی بزرگ ادبیات داستانی كشور و همسر جلال درگذشته است و ما ماندهایم و این سوال بیپاسخ....
منبع: جام جم آنلاین
دیدگاه