در جستجوی جهان از دست رفته / درباره کتاب «وصلههای ناجور»
مهزاد شیخالاسلامی در کتاب ادبیات مهاجرت ایتالیا باعنوان « وصله های ناجور » هفت روایت از چهار نویسنده زن مهاجر در ایتالیا را ترجمه کرده است که همگی ویژگیهایی مشترک و مهم دارند و درست به همین دلیل میتوانند تجربه حسی مشترکی میان ما و راویانشان بیافرینند.
برای 64 سال در سراسر دنیا، ده درصد از مردم جهان در حال مهاجرت بودهاند. آمارهای جهانی میگویند بزرگترین مهاجرت داوطلبانه سالهای اخیر بین سالهای 1850 تا 1914 یعنی دقیقا پیش از آغاز جنگ جهانی اول اتفاق افتاده است. موج دوم اما برمیگردد به بعد از پایان جنگ جهانی دوم. مهاجرتایی که یا به اجبار و تحت تاثیر نتایج جنگ اتفاق میافتاد و یا داوطلبانه و از سمت کشورهای مستعمره به سوی اروپا، در آرزوی زندگی و خوشبختی. با این وجود اما مهاجرت ابدی، برای مهاجر همواره معجونی است از دوگانگیها و گسستها و تلاش برای بازیافتن هویت خود در دل جامعهای متفاوت. این جنگ درونی به خصوص برای مهاجرانی متعلق به جهان شرق که اروپا و دنیای غرب را برای تجربهی متفاوتی از زندگی انتخاب میکنند اغلب پیچیدهتر و عجیبتر است و هرچه رنگ تفاوتهای ظاهری پررنگتر باشد، آتش جنگ هم شعلهورتر خواهد بود.
ادبیات مهاجرت از دل همین جنگ درونی و شعلههای خاموشنشدنی و سرکشش سربرآورده است. ادبیاتی که آغازش، با شکل و شمایل امروزی و به معنای آنچه ما امروز ادبیات مهاجرت مینامیم، به سالهای پس از جنگ جهانی دوم برمیگردد. داستانها یا جستارهایی که اغلب به قلم مهاجرین در کشورهای مختلف یا حول زندگی یک مهاجر خلق شده است و از دهه 1980 میلادی در بین اهالی ادبیات فراگیر و محبوب شده است. از آنجا که مهاجرت حد و مرزی مشخص شده ندارد و از روی اختیار یا اجبار از هرنقطه جهان به نقطه دیگری به وقوع پیوسته است، در اغلب کشورهای صاحب ادبیات میتوان آثاری امروزین یافت که در چهارچوب ادبیات مهاجرت دسته بندی شوند. «وصلههای ناجور» کتاب تازه انتشارات امیرکبیر، بخشی از ادبیات مهاجرت در ایتالیا است.
مهزاد شیخالاسلامی در کتاب ادبیات مهاجرت ایتالیا باعنوان « وصله های ناجور » -نشر امیرکبیر -هفت روایت از چهار نویسنده زن مهاجر در ایتالیا را ترجمه کرده است که همگی ویژگیهایی مشترک و مهم دارند و درست به همین دلیل میتوانند تجربه حسی مشترکی میان ما و راویانشان بیافرینند. ما در این کتاب، هفت روایت از زندگی زنانی را میخوانیم که همگی اصالتی شرقی دارند. زن بودن و تعلق آنها به جهان سوم شاید مهمترین ویژگیهایی است که کتاب را به تجربهای متفاوت برای خواننده بدل میکند. «وصلههای ناجور» به خوبی میتواند دوپارگیها و گمگشتگیهای زنی متولد شده یا ساکن در غرب اما اصالتا شرقی را از پس جریان زندگی روزمره و درگیریهایی غالبا طبیعی روشن کند. زنان شرقی اساسا با یافتن هویت درونی و آنچه در واقعیت میتوانند و باید بروز دهند در جنگاند و این موضوع جایی عمیقتر و پیچیدهتر گریبانگیر زن میشود که نسل اول یا دوم یک خانواده مهاجر شرقی در یک کشور غربی باشد. در یکی از روایتها، همین بحران هویت جدی و درونی، به موقعیتی مثل مادر شدن میرسد، اوج میگیرد و چندان پیچیده میشود که مادر را تا سرحد شک پیش میبرد و ترسها و احساساتی منحصر به فرد میآفریند که شاید تنها توسط مادرانی مهاجر تجربه شوند. «وصلههای ناجور» اما ما را در تجربه همه این احساسات متناقض و منحصر به فرد سهیم میکند.
روایتها اغلب عریان و صریحاند و از آنجا که روایتگری احتمالا شیوهای برای التیام گسستها، خلاها و بیگانگیهای روای بوده است، تجربههای حسی واقعی و تازهای برای خواننده میسازد. از طرف دیگر، درست به همین دلیل، به غالب موضوعاتی که یک زن مهاجر اصالتا شرقی با آنها سر و کار دارد نزدیک میشود و درباره تفاوتها و تنشهای فرهنگی عمیق سرزمین مادری و میزبان، تنشها و تفاوتها رفتاری و فکری و حتی ظاهری بین فرزندان و والدین درباره پوشش، آداب و رسوم، غذا و… یا درگیری درونی مهاجر برای پذیرفته شدن در سرزمین مادری و میان مردم کشور میزبان و حتی نژادپرستی صحبت میکند. بهتر از همه اینکه این تجربهها، همگی از پس اتفاقات ساده روزمره به تجربه خواننده تبدیل میشوند و میتوانند این زندگی نازیسته را به حسی ملموس بدل کنند.
دیدگاه