پای حرف بازیگران کودک «دشمن خدا»؛هدفم این است اسکار بگیرم/ آرزوی هم‌بازی شدن با شهاب حسینی

نفس جافری و ضحا رجایی‌فر بازیگران کودک نمایش «دشمن خدا» از تجربه بازی در تئاتر، بازخورد مخاطبان و آرزوهایشان در دنیای بازیگری گفتند.

پای حرف بازیگران کودک «دشمن خدا»؛هدفم این است اسکار بگیرم/ آرزوی هم‌بازی شدن با شهاب حسینی

نمایش «دُشمنِ خدا» به نویسندگی عمادالدین رجبلو و کارگردانی مجید عراقی، پس از اجرا در عمارت نوفل‌لوشاتو اکنون با تعداد اجرای محدودی در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است.

 

علی غریب، مجید عراقی، سیده‌اسوه صادقی، امیرمحمد درویش و حامد ‌فعال در این اثر نمایشی ایفای نقش می‌کنند. همچنین نفس جافری و ضحا رجایی‌فر، بازیگران هشت‌ساله نمایش «دُشمنِ خدا» هستند که این روزها توجه منتقدان و هنرمندان را با بازی خوبشان به خود جلب کرده‌اند.

 

به همین بهانه سراغ این ۲ بازیگر خردسال رفتیم و با آن‌ها گفت‌وگویی کوتاه ترتیب دادیم که در ادامه می‌خوانید.

 

نفس جافری یکی از بازیگران خردسال نمایش درباره تجربه بازی در نمایش «دشمن خدا» به خبرنگار مهر گفت: این روزها خیلی خیلی خوشحالم که در نمایش «دشمن خدا» بازی می‌کنم. هرشب مهمانان و مخاطبانی که برای دیدن نمایشمان به تئاتر شهر آمده‌اند قربان صدقه من و ضحا می‌روند و می‌گویند خیلی قشنگ بازی کردید.

 

این بازیگر هشت ساله درباره واکنش مخاطبان به بازی‌هایشان و تمرین‌هایی که برای نمایش انجام داده است، بیان کرد: در نمایشِ ما قسمت‌هایی وجود دارد که همه می‌خندند اما ما نمی‌خندیم و همه به ما می‌گویند چقدر خوب بازی کردید و خنده‌هایتان را کنترل کردید. ما چهار ماه است که برای اجرای نمایش تمرین می‌کنیم و خیلی این مدت به من خوش گذشته است چون همه را دوست دارم. مثلاً عمو مجید عراقی کارگردان نمایش ما است و همه چیز را با مهربانی و صبوری به من و ضحا می‌گوید. او اولین کارگردان خیلی مهربانی است که من دیدم.

وی ادامه داد: ما بعضی جاها ممکن است تپق بزنیم و آقای عراقی اصلاً ما را دعوا نمی‌کنند و می‌گویند اشکال ندارد، تلاش کن که شب بعدی بهتر باشی.

 

جافری در ادامه این گفت‌وگو از علاقه‌اش به بازیگری گفت و در این باره بیان کرد: من با بازی کردن در نمایش «دشمن خدا» بیشتر و بیشتر به بازیگری علاقه‌مند شدم و خیلی دوست دارم این کار را ادامه بدهم، با اینکه مسیر خانه ما خیلی دور است، ولی من سعی می‌کنم خیلی زود مشق‌هایم را بنویسم و درسم را بخوانم تا شب به اجرا برسم.

 

این بازیگر کودک ادامه داد: «وقتی در سالن نوفل‌لوشاتو اجرا داشتیم، هرشب از بغل ساختمان بزرگ تئاتر شهر رد می‌شدیم و من هرشب به مامانم می‌گفتم آرزویم این است که داخل این ساختمان بروم و نمایش اجرا کنم.

 

نفس در ادامه درباره دیگر آرزوی خود گفت: یکی دیگر از آرزوهایی که دارم این است که با آقای شهاب حسینی کار کنم و ببینمشان.

 

نفس جافری در پایان حرف‌های خود با اشاره به خاطره‌ای از شب پایانی نمایش در سالن قبلی، گفت: شب آخر نمایشمان من خیلی گلو درد داشتم و همه‌اش به خودم می‌گفتم که باید بروم و اجرایم را انجام دهم؛ نمایش که تمام شد دل درد هم گرفتم و اصلاً حالم خوب نبود. مامان و بابایم من را به بیمارستان بردند و به من سرم زدند. همان شب همه گروه نمایش به رستورانی رفتند برای شام و چون من نتوانستم بروم دائم عمو مجید و عمو علی به گوشی مامانم زنگ می‌زدند تا من هم بروم. بعد از اینکه سرم من تمام شد ما هم به رستوران رفتیم و آن شب از بهترین شب‌های زندگی من بود.

 

ضحا رجایی‌فر دیگر بازیگر خردسال نمایش «دشمن خدا» است که درباره حضورش در این نمایش به خبرنگار مهر گفت: آخرین نمایشی که من در آن بازی کردم نمایش «جریان» بود و چون مسیر خانه ما دور بود برای مادر و پدرم رفت و آمد سخت بود. وقتی هم که عمو مجید و عمو علی از من دعوت کردند که در این نمایش بازی کنم کلی خوشحال شدم و از مامانم خواهش کردم که من را همراهی کند.

 

وی ادامه داد: من از رفتار مهربانانه عمو مجید و عمو علی خیلی خوشم آمد و به تمرین‌ها آمدم و کار ما شروع شد. من حتی در خانه دیالوگ‌های بقیه بازیگران نمایش را در ذهنم مرور می‌کنم چون واقعاً این نمایش را دوست دارم.

 

ضحا در ادامه بیان کرد: من بعضی شب‌ها به خودم می‌گویم ضحا خیلی بد بازی کردی ولی وقتی نمایش تمام می‌شود کسانی که به تماشای اجرای ما نشسته بودند همه از من و نفس تعریف می‌کنند و بازی ما را دوست داشتند.

 

این بازیگر کودک گفت: عمو مجید عراقی کارگردان ما است و هر نکته‌ای می‌خواهد به ما بگوید خیلی خوب می‌گوید و کاملاً برایم آسان است فهم آن حرف.

 

وی درباره بازی همزمان در تئاتر و سریال عنوان کرد: من چون همزمان با این نمایش در سریال «بدل» نیز بازی می‌کردم همیشه این استرس و ترس را داشتم که به نمایش نرسم چون هر دوی این کارها را دوست داشتم و همیشه از خدا می‌خواستم که مواظب و همراهم باشد و استرس را از من دور کند؛ هرشب هم قبل از اجرا به خودم می‌گویم ضحا باید بهترین باشی تا نمایش خوب جلو برود.

 

رجایی‌فر در پایان با زبان و لحن شیرین کودکانه‌اش گفت: من هیچ‌وقت نمی‌گویم بازیگر حرفه‌ای هستم و خیلی راه دارم تا به جای خوبی از بازیگری برسم. تمرین‌های زیادی برای دیالوگ خوانی و نرمش می‌کنم چون بازیگری را دوست دارم و هدف اصلی‌ام این است که اسکار را بگیرم. همیشه هم در دفتر نقاشی‌هایم فرش قرمز و اسکار را کشیده ام و سعی می‌کنم دست از تلاشم برندارم.

 

 

 

5965480

کد مطلب: ۳۷۲۵۳۵
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت