ادامه حملات لشگر سلبریتی های مرفه به درد به مردم/ این بار نوبت نمک پاشیدن رامبد جوان به زخم مردم است
رامبد جوان از پاردوکسیکالترین موجودات حاضر کره زمین است، وجودش اصلا و اساسا پر از تناقض است، مثلا از یک طرف برنامهای میسازد با محتوایی به اصطلاح «شادیآور»، «دو و دو» میکند و از حضار میخواهد قهقهه بزنند و از طرف دیگر برای فرزندآوری به کانادا میرود!
یعنی برخلاف آن چه که در برنامهاش تبلیغ میکند، شادی با قهقهه و خشک خشک و هردمبیلی ایجاد نمیشود، شادی با اقامت در یک کشور درست و حسابی با سطح رفاه مناسب، با بستر اقتصادی قابل پیشبینی و با درصد قابل توجهی از حق حیات اجتماعی ایجاد میشود، شادی با زور زدن در استودیو خندوانه و چهار تا توصیه فزرتی به اصطلاح روانشناسانه که نه! با توسعه متوازن، با شرایط زیستمحیطی پایدار و ایجاد این زیربناها ایجاد میشود.
حالا رامبد در عنفوان گرانی کشنده این روزها و در شدیدترین تورم دوران، جلوی دوربین رفته و با «رژیم»، «لاغری» و «گرانی» نمک ریخته و از گرانی به این رسیده که خب رژیم بگیرید. به عبارتی گفته که خب چه اشکالی دارد که گران است، اتفاقا خوب هم هست، کمتر میخورید و لاغر هم میمانید! البته اینها را در توجیه و تبلیغ یک موسسه لاغری گفته! اما خب رامبد عزیز اگر دو کلام از حرفهای همان مهمانانش در خندوانه را اگر در گوش داشت، میدانست که با هر چیزی و هر پدیدهای آن هم در این دوران نمک نریزد و اساسا چرا باید پول را از واژههای دردناک درآورد؟
همین دو هفته پیش بود که بهاره که رهنما هم نیست، در نکوهش آدمهای ناکام، نسخهای تجویز کرد که هنوز جایش درد میکند، حالا رامبد هم نمکدان را از دست بهاره گرفته و نمک به زخم مردمی میپاشد که این روزها تند و تند زخم برمیدارند و هی عمیقتر و امان از آنها که تا نوک بینی را میبینند! رامبدک نوجوان، این روزها میگذرد و... مراقبت کن برادر.
این روزها با تمام روزهای قبل فرق میکند، شما یک دقیقه افاضات میکنی و ملت از دیروز عصر تا همین حالا تند و تند در رد شما مینویسند، این خشم انباشته شده دائم راهش را پیدا میکند و هر چه و هر که «خودی» نباشد را نوازش میکند. این ساعات متعلق به شماست که زیر فریاد خشمگین جماعت بهتزده باشی، تا ساعات و روز بعد که نوبت دیگری شود.
اصلا بیا منفعتطلبانه تفسیر کنیم ماجرا را، یعنی همانطور که احتمالا میپسندید؛ به پیر، به پیغمبر، این مردم با تکرار چنین افاضاتی حتی «جناب خان» را هم پس میزنند، هر چیزی که نام و نشان تو را داشته باشد، انکار میکنند، اصلا این مردم و این «ما» در این سالها یک چیز را خوب یاد گرفته؛ «بایکوت» کردن، اینها حواسشان را جمع کردهاند، دیگر نه فیلمهایت خواهد فروخت و نه برنامههایت دیده میشود و دلار هم روز به روز بالا میرود، زندگی در کانادا سخت اگر شود؟
والا که ما راضی نیستیم، پس عجالتا زبان به کام بگیر،بیخیال این خرده پول تبلیغات شو و کمی محبوبیت حفظ کن و محض رضای جیبت دو تا هشتگ بزن، که مثلا حواست به مردمت هست، که گر چه زمانه دلبری با هشتگ هم گذشته، نه! همان زبان در کام گرفتن هم به نفع اعصاب ماست و هم به نفع جیب شما، دوسر برد فعلا!
دیدگاه