کنت برانا، بلفاست با طعم سینما پارادیزو
گفتوگو با کنت برانا، بازیگری که کارگردانی میکند و می گویند با فیلم جدیدش بلفاست اسکار به خانه می برد.
«بلفاست» به کارگردانی کنت برانا از شخصیترین فیلمهای سال2021 و از بختهای اصلی کسب جایزه اسکار در سال2022 محسوب میشود.
کسب جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه اوریژینال(غیراقتباسی) میتواند دوباره خاطره شگفتانگیز فیلم شخصی «رما» به کارگردانی آلفونسو کالدرون در مراسم اسکار را تکرار کند.
کنت برانا در بلفاست به کودکیهای خود بازگشته و خاطرات خود از دوران پرمخاطره سال1969 را در فیلم بلفاست دوباره زنده کرده است؛ ازجمله آثار مهم سینمایی الهامبخش او برای ساخت فیلم بلفاست، فیلم خاطرهبرانگیز شخصی دیگری، به نام «سینما پارادیزو»(1988) به کارگردانی جوزپه تورناتوره بوده است.
کنت برانا اذعان میدارد که قصد داشت در فیلم بلفاست ساختار فیلم «سینما پارادیزو» را پیاده کند و بر همین اساس شخصیت اصلی فیلم را برای مرور خاطرات گذشته به دوران کودکی و زادگاهش بازگرداند. بلفاست فیلم نیمهزندگینامهای است که بر مبنای دوران زندگی کنت برنا در دوران کودکی خود در بلفاست ساخته شده است. در این فیلم به داستان خانوادهای از طبقه کارگری پرداخته شده است که خود را یکباره در میانه جدال و خشونتهای تابستان سال1969 در بلفاست میبینند.
این فیلم بهطور زیبایی بهصورت سیاه و سفید فیلمبرداری شده و موسیقی آن را نیز وان موریسون، آهنگساز مشهور اهل بلفاست ساخته است. در این فیلم جیمی دورنان، کایترونا بالفه، سیاران هیندز، جود هیل و جودی دنچ، نقشآفرینی کردهاند. این مطلب نگاهی دارد به مجموعهای از گفتوگوهای کنت برانا با واشنگتنپست، کولایدر، پلیلیست و برنامه مورنینگ شو، درباره فیلم بلفاست.
اگر پاندمی رخ نمیداد آیا همچنان به ساخت فیلم بلفاست مبادرت میکردید؟
سؤال جالبی است، سکوت ناشی از قرنطینه و عدمارتباط با فضاهای بیرونی به من اجازه داد تا صداها و تجربیات دوران کودکی بهطور خیلی بهتر و زندهتری در ذهنم دوباره حک شود، در هرصورت بعد از گذشت 50سال از آن دوران و آن روزگار، صداها و تصاویری از اشخاص و رویدادهای سال1969 در ذهنم شکل گرفته بود و ناگزیر بودم زمانی را به تحقیق و مکاشفه درباره آنها اختصاص دهم. بهویژه آنکه وضعیت قرنطینه ناشی از شیوع ویروس کرونا مرا در وضعیت مشابه وضعیت سال1969 قرار داده بود.
از نقدهای مثبت درباره این فیلم و از استقبال در خورتوجه تماشاگران از بلفاست چه حسی دارید؟
نکته جالب و خیلی خوب در اینباره این است که شما افرادی از نقاط مختلف دنیا را میبینید که از بلفاست استقبال کردهاند و به شما میگویند، این داستان من است؛ این بهترین دستاوردی است که توانستهام بعد از ساخت بلفاست به آن دست پیدا کنم؛ چرا که من با نگاهی قلبی درباره یک داستان خاص و درباره یک مکان خاص فیلمنامه بلفاست را نوشتم. اینکه این داستان توانسته باشد احساسات مردمی را در سراسر دنیا به وجد بیاورد، خیلی اتفاق مهمی است. زمانی که مردم با من صحبت میکنند درباره داستان خود فیلم صحبت نمیکنند و آنها سخن خود را از خاطرات دوران کودکی خود آغاز میکنند. انفجار کوچکی که فیلم بلفاست در اذهان ایجاد کرده بر فکر و اندیشه مخاطبان این فیلم چنان اثرگذار بوده که آنان در مواجهه با من یا هر فرد دیگری میخواهند از دوران کودکی خود بگویند و داستانهای این دوران را با دیگران نیز به اشتراک بگذارند.
آیا در اتاق تدوین با موانعی در جهت تدوین فیلم بلفاست مواجه شدید؟
مهمترین مانع در تولید این فیلم یا شاید بزرگترین دشواری در زمینه ساخت فیلم بلفاست این بود که تدوینگر ما در اتاق تدوین حاضر نبود و ما از راه دور ارتباط میگرفتیم. اونا نی دوهو نگالی، تدوینگر فیلم در دابلین بود و من در حومه لندن بودم اما کاملا مشخص بود که هر دوی ما مشتاق بهکار جدی روی تدوین این فیلم هستیم. در تدوین فیلم بلفاست بسیار موشکافانه و دقیق عمل کردیم و حتی تمام حالات صورت چهره و احساسات بازیگران را موردبررسی جزئی قرار دادیم. درصورت بروز مشکلاتی در بازیگری دوباره فیلمبرداری میکردیم و تلاش داشتیم که در لحظهای که بازیگر تمام توجهش معطوف به بازیگری است و واکنشها و بروز احساساتش کاملا زنده و طبیعی است فیلمبرداری کنیم. همچنین برای تدوین بهتر و ساخت نسخهای کاملتر از فیلم، پیش از شروع پروژه، من به صدها ساعت برنامه خبری از آن دوران تاریخ ایرلند گوش دادم. همچنین تصاویر زیادی از وقایع سال1969 در ایرلند را بررسی کردم.
کاملا مشخص است که بلفاست یک فیلم شخصی است. چه مدت در ذهن خود برای تبدیل داستانی اینچنین شخصی به یک فیلمنامه کلنجار رفتید؟
با فیلم بلفاست میخواستم به گذشته بازگردم و با نسخه دیگر خود در 9سالگی دست بدهم و با خاطراتش در زمان حال برای مدتی به سر ببرم. در نتیجه درباره ساخت فیلمی درباره حوادث و وقایع دوران کودکی خود برای مدت طولانی فکر کردم. در تصوراتم میخواستم فیلمی بسازم و در آن روایتی از آنچه تجربه کردهام و روایتی از داستانهای خانوادگی قدیمی در محیطی پر از بحران ارائه دهم. همین فکر مبدا کارم شد و شروع به یادداشتبرداری کردم. هر زمان که تصویروصدا و خاطرهای از گذشته به ذهنم میآمد، این تصویر را بهصورت نوشته روی کارتهایی جداگانه میآوردم. من فهرست بلندبالایی از کارتها درباره حوادث، رویدادها و لحظات گردآوری کردم. در زمان شروع پاندمی کرونا و زمانی که فرصت بیشتری برای فکر کردن در اینباره پیدا کرده بودم، شروع به بررسی این مسئله کردم که آیا میتوان این حوادث و رویدادها را به هم ربط داد یا نه. بهطور ناخودآگاه با گذاشتن این کارتها کنار هم یک روایت داستانی برای فیلمی که میخواستم بسازم پدید آمد. بنابراین زمان زیادی را به فکر کردن به این مسئله که آیا براساس این یادداشتها فیلمی خواهم ساخت یا نه، سپری کرده بودم.
بهنظر میرسد که فیلمنامه اولیه از نظر حجم و موضوعات متفاوتتر با فیلمنامه نهایی بود. قدری درباره فیلمنامه اولیه توضیح میدهید؟
من نسخه طولانیتری از فیلمنامه داشتم و براساس آن من داستان زندگی شخصیتی را در زمان حال روایت میکردم که نسخه قدیمیاش در زمان گذشته حوادث زیادی را از سر گذرانده بود. او میبایست برای پیدا کردن گذشته خود و بازشناسی شخصیت قبلی خویش به بلفاست بازمیگشت. بر مبنای فیلمنامه اولیه باید کارهای خیلی بیشتری برای تبدیل این فیلمنامه به داستانی تاریخی انجام میگرفت. یکی از ساختارهای سینمایی الهامبخش من برای ساخت فیلم بلفاست،«سینما پارادیزو» بود. اگر به یاد داشته باشید این فیلم با داستان زندگی مرد بزرگسالی آغاز میشود که خبر مرگ آپاراتچی سینما در شهر زادگاه خود در ایتالیا را میشنود و همین مسئله باعث میشود تا او دوباره به کشورش ایتالیا بازگردد و از همینجاست که داستان فیلم با فلشبک به گذشته و دوران کودکی این مرد آغاز میشود اما بهدلیل اینکه فیلم مدت زمان مشخصی دارد و نمیتوان به تمام موضوعات حاضر در یک فیلمنامه در فیلمی سینمایی پرداخت و خود فیلم بلفاست نیز فیلمی با درونمایه تاریخی بود، ناگزیر شدم فیلمنامه را تا جایی که میشود خلاصهتر کنم و در نسخه سینمایی به مهمترین وقایع و موضوعات مطرح شده در فیلمنامه بپردازم. همچنین تعداد زیادی از صحنهها و تصاویری از این فیلم وجود دارد که در زمان تدوین حذف شدهاند.
آیا تصاویر حذف شده در دسترس هستند و میتوان آنها را دید یا کلا آن تصاویر نیز از بین رفتهاند؟
برخی از تصاویر حذف شده از فیلم را میتوانید در نسخه خانگی فیلم مشاهده کنید. ازجمله صحنه بازگشت شخصیت اصلی فیلم و تعدادی از صحنههای دیگر که میتواند شما را شگفتزده کند.
شما کار روی بخشهایی از فیلمنامه بلفاست را در مراحل اول قرنطینه شروع کردید. در چه زمانی به این نتیجه رسیدید که در زمان قرنطینه شدن در خانه باید کاری انجام بدهید و الا در قرنطینه خانگی دیوانه میشوید؟
روز 23مارس 2020به خوبی یادم میآید که در ابتدای دوران شیوع کرونا هنوز نمیدانستیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است. من یک هفته مرخصی گرفته بودم. یک مشکل فنی پیش آمده بود و ما باید برای فیلم «مرگ در نیل»(به کارگردانی کنت برانا با اقتباس از رمانی به همین نام اثر آگاتا کریستی ساخته شده و قرار است در 2022اکران شود)، مقداری محتوای دیجیتال فراهم میکردیم تا بتوانیم فیلم را به پایان برسانیم؛ بنابراین من صرفا یک هفته مرخصی گرفته بودم و تصور میکردم که در این زمان مراحل اولیه پروژه ساخت فیلم بلفاست را کلید بزنم اما تنها یک روز از نگارش فیلمنامه نگذشته بود که بوریس جانسون بر مانیتور تلویزیون ظاهر شد و خبر از قرنطینه خانگی داد. تصور میکردم خب مدتی ناگزیر خواهم بود که بهدلیل قرنطینه در خانه بمانم و بعدا همهچیز به حالت اولش باز خواهد گشت، در آن زمان برایمان خیلی دشوار بود بفهمیم چه اتفاقی در حال رخ دادن است اما واقعا قرار بود برای مدت بسیار طولانی نتوانیم خیلی از کارهای زندگی روزمره خود را انجام دهیم. بهنظر میرسید که مانند شمعی در حال سوختن و آب شدن تدریجی هستیم. برای اجتناب از اینکه این حس وضعیتی منفی را در ذهنم ایجاد کند، نوشتن را شروع کردم و طی 2ماه بعدی هر 7روز هفته را مشغول نگارش بودم.
چقدر زود بهدنبال انتخاب تیم بازیگران فیلم رفتید؟
من 4ماه بعد از نگارش فیلمنامه با جیمی دورنان صحبت و شروع به انتخاب بازیگران فیلم کردم. بهدلیل فرصتی که برای نگارش برایم ایجاد شده بود، فیلمنامه را زودتر از زمانی که فکر میکردم به پایان رساندم. سپس به این فکر افتادم که ما نمیدانیم کی از قرنطینه خارج میشویم. ما در آن مقطع زمانی درحالیکه تمام سالنهای نمایش فیلم و تئاتر بسته شده بودند، نمیدانستیم چه سر سینما و تئاتر پس از قرنطینه خواهد آمد. بنابراین در آن مقطع هدفم این بود که فیلمنامه را به خواهر و برادرانم نشان دهم که خود شاهدانی از آن روزگار پرحادثه بودند و از آنها تأییدیه بگیرم اما با تداوم قرنطینه ما نمیدانستیم که آیا میتوان برای ساخت فیلم سرمایهگذاری کرد و آیا میتوانیم تیم بازیگرانی برای آن انتخاب کنیم؟ در نتیجه تصمیم گرفتم در آن موقع تیم بازیگران فیلم را انتخاب کنم؛ چرا که نمیدانستم بعدا چه اتفاقی خواهد افتاد. ما در این مسیر خیلی خوششانسی آوردیم اما با وجود این میدانستم که باید از فرصتی که در اختیارمان قرار گرفته استفاده کنم.
نگاه
تجربیات شخصی مبنای ساخت« بلفاست»
کنت برانا:خودم متولد ایرلندشمالی و شهر بلفاست هستم و تا 9سالگی در این شهر زندگی کردم. داستان این فیلم هم واقعا درباره اتفاقاتی است که برای خودم در 9سالگی رخ داده است. ما در یک خیابان شلوغ زندگی میکردیم. خانواده من بسیار پرجمعیت بود و من خیلی دخترعمو، پسرعمو، دخترخاله، پسرخاله، پسردایی و دختردایی داشتم. من به نوعی با نیمی از بلفاست ارتباط نسبی و سببی داشتم و فردی که تقریبا با نیمی از بلفاست ارتباط خانوادگی یا دوستانه دارد، بهطور طبیعی نیمی دیگر از جمعیت این شهر را میشناسد. این شناخت باعث میشد شما بدانید دقیقا کجا دارید زندگی میکنید. در چنین فضای آشنایی بود که تابستان داغ 1969خشونت در خیابانهای شهر جاری شد. در میان این همه خشونت لحظهای بود که من حس کردم تعدادی از زنبورهای مهاجم از دور در حال حمله کردن هستند. اما با نزدیکتر شدن صدا متوجه شدم، صدای زنبور نیست بلکه این صدا از جمعیت بزرگ معترضانی میآید که در حال حرکت به سمت خیابان محل سکونت ما هستند. این جمعیت معترض که کاتولیک بودند وارد خیابان محل سکونت ما- که عمدتا پروتستان مذهب بودیم- شدند و شروع به شکستن شیشه پنجره خانهها کردند. ما آن زمان با همسایگان کاتولیک خود زندگی بسیار مسالمتآمیزی داشتیم اما به یکباره وضعیت خیابان محل سکونت ما دگرگون شد و مردم سنگهای پیادهرو خیابان را کندند و از آنها برای سنگربندی استفاده کردند و از آن زمان خشونتها بهطوری اوج گرفت که ما ناگزیر تا آرام شدن اوضاع دوران طولانی خود را در خانه محبوس کردیم. از آن زمان به بعد نیز زندگی من دگرگون شد و زندگی من از مسیر طبیعی و قابلانتظار خود خارج شد. رفتار من دیگر تغییر کرده بود و من به جای دیگری رفتم و زندگی من شکل دیگری بهخود گرفت. در زمان قرنطینه ناشی از شیوع کرونا دوباره خاطرات گذشته و زمانی که ما بهدلیل بروز خشونت در خیابان محل سکونتمان نمیتوانستیم از خانه خارج شویم، دوباره در ذهنم تداعی شد؛ تجربه خشونت در سن 9سالگی و گیر افتادن در منزل شخصی خودمان باعث شد تا نتوانم دوران کودکی خود را آنگونه که باید و شاید تجربه کنم و یکباره وارد دوران بزرگسالی شدم؛ درست مانند قرنطینه کنونی که خیلی از زندگیها را با وضعیت متفاوتی روبهرو کرده و کودکان را از کودکیکردن محروم کرده است. زمان بروز خشونتها در بلفاست و در منطقهای که زندگی میکردم یکباره وارد دنیای جدیدی شدم و برای نخستین بار به آینده نامطمئنی که میتوانست در انتظارم باشد فکر کردم. یکباره افکاری نظیر اینکه آیا در همین جایی که اکنون زندگی میکنم در آینده هم زندگی خواهم کرد؟ به ذهنم هجوم آوردند، مدتی پس از فرو کاستن از خشونتها من برای ایجاد تغییر در زندگی خود به سرگرمیهایی نظیر فوتبال و سینما روی آوردم. در آن زمان دوستی نیز به نام کاترین داشتم. در واقع با رویآوردن به کارهای سرگرمکننده تلاش داشتم ذهن خود را از خطرات مشوش دوران گذشته پاک کنم و بهمعنای دیگری از زندگی در آن دنیای پریشان برسم.
دیدگاه