فیلمساز سرشناس ایرانی در تنگنا
چالش مواجهه صداقت و اخلاق با آبرو و تنگنا مضمون اصلی اغلب فیلمهای اصغر فرهادی است؛ موضوعی که اینبار دامن خود کارگردان را گرفته و به جنجالی سریالی تبدیل شده است.
در ماههای اخیر ماجرای شکایت آزاده مسیحزاده از این کارگردان و ادعای سرقت فیلمنامه «قهرمان» توسط فرهادی حرف و حدیثهای فراوانی را به وجود آورد. چند روز قبل از اکران فیلم سینمایی «قهرمان» در سال۱۴۰۰ زمزمه مساله سرقتی بودن این اثر در محافل هنری مطرح شد. حکایت از این قرار است که یکی از شاگران کارگاه اصغر فرهادی در موسسه کارنامه مدعی شد که این کارگردان ایده فیلم مستند او را سرقت کرده و فیلم سینمایی«قهرمان» چیزی نیست جز کپی از اثری با عنوان «دو سر برد، دو سر باخت.» همزان با اکران این فیلم در تهران این شاگرد سابق فرهادی مدعیشد که استادش با اثرپذیری جدی از فیلم مستند او، «قهرمان» را ساخته است و در این مسیر نهتنها حق و حقوق مادی و معنوی او هیچگاه تامین نشده بلکه شاهد برخوردهایی از گونهای دیگر بوده است.
از آن پس مدعی و متهم دلایل خود را بر حقانیت خود بارها در دادگاه و رسانهها اعلام کردهاند و مرتب جای شاکی و متشاکی با هم عوض شده است. فرهادی از مسیحزاده به دلیل افترا شکایت کرد؛ مسیحزاده هم با ادعای اینکه فرهادی اثر اصلی او را سرقت ادبی کرده از فرهادی شکایت کرد. علاوه بر آن مسیحزاده در شکایت دیگری خواستار دریافت حقوق مادی حاصل از ساخت فیلم «قهرمان» نیز شده است. این اما پایان شکایتها نبود. در نهایت یک زندانی شیرازی که قصه او در فیلم روایت شده هم به دادگاه مراجعه کرد و به دلیل اینکه اسرارش افشا شده و آبرویش رفته به مراجع قضایی شکایت کرد.
وکیل فرهادی در واکنش به رای اعلام شده نوشت: «به دنبال طرح سه شکایت علیه فیلم «قهرمان» با عنوان نقض حقوق مؤلف و ادعای سهیمشدن در کلیه درآمدهای داخلی و خارجی فیلم از سوی خانم مسیحزاده و همچنین شکایت زندانی شیرازی با این ادعا که داستان فیلم قهرمان به حیثیت ایشان لطمه وارد کرده است، بازپرس محترم پرونده در قرار صادره مورخ ۲۳ اسفند سال ۱۴۰۰ شکایت خانم مسیحزاده در خصوص سهیمشدن در درآمدهای فیلم و همچنین شکایت زندانی شیرازی را نپذیرفته و در این خصوص قرار منع تعقیب صادر و هر دو شکایت را رد کرده است.»
در ادامه توضیح وکیل فرهادی آمده است: «در خصوص اتهام «نقض حقوق مولف»، همچنان که در لوایح دفاعیه و با ذکر مستندات و ارائه نظرات اساتید برجسته دانشگاه در حوزه حقوق مؤلف و نظر کارشناسی کانون کارگردانان در مورد این پرونده و نمونههای پرشمار مشابه داخلی و خارجی مطرح گردید، آن میزان از ابعاد زندگی زندانی شیرازی که در فیلم «قهرمان» با برداشتی آزاد مورد استفاده قرار گرفته، دارای وصف «افشاشدگی» بوده و به دلیل انتشار اخبار آن در رسانههای جمعی در مالکیت عمومی (Public Domain) قرار داشته و هیچکس نمیتواند مدعی مالکیت آن باشد. اما بهرغم تاکید ماده ۱۵۵ قانون آیین دادرسی کیفری و رویه قضایی دادسرای فرهنگ و رسانه در پروندههای مشابه، که به جهت رسیدگیهای فنی، دعاوی تخصصی حوزه فرهنگ و سینما به کارشناسان متخصص این حوزه ارجاع میگردد، بازپرس محترم، با تلقیِ سینما به عنوان موضوعی «عرفی» و نه تخصصی، پرونده را به کارشناسی ارجاع نداده و بدون جلب نظر کارشناسان حوزه سینما و حقوق مولف، راسا اقدام به صدور قرار نمودهاند.»
کاوه راد در ادامه نوشته است: «با توجه به آنکه قرار صادره به منزله حکم نهایی دادگاه نیست و بخشی از روند رسیدگی محسوب و در ادامه پرونده ابتدا در دادگاه کیفری دو و سپس در دادگاه تجدیدنظر مورد رسیدگی مجدد قرار میگیرد، امید است در طول رسیدگی پرونده در مراحل بالاتر، با ارجاع موضوع به کارشناسی و جلب نظر تخصصی اساتید و خبرگان حوزه حقوق مولف، قرار موصوف نیز نقض گردد.»
فرهادی پیش از این گفته بود که فیلمش که در آن مردی در مرخصی از زندان، کیسه سکههای طلا را پیدا میکند و تصمیم میگیرد آنها را به صاحب واقعیشان برگرداند، بر اساس همان داستان واقعی ساخته شده که مستند «دوسر برد، دوسر باخت» ساخته آزاده مسیحزاده نیز برگرفته از آن است. مستندی که مسیحزاده به عنوان دانشجو در کارگاه مستندسازی فرهادی ساخته بود اما فرهادی این ایده را متعلق به مسیحزاده نمیداند و مدعی است که مستقلا در مورد داستان تحقیق کرده است.
اصغر فرهادی البته اولین بار نیست که به چنین موضوعی متهم شده است. پیشتر نیز درباره متن سریال «روزگار جوانی» به کارگردانی «شاپور قریب» که فرهادی نویسندهاش بود هم حرف و حدیثهایی مطرح شد. حمید نعمتالله در گفتوگو با فریدون جیرانی گفته است: «من و هادی مقدمدوست طرح سریالی بهنام روزگار جوانی را برای تلویزیون نوشتیم و تحویل دادیم. بعدها متوجه شدیم که اصغر فرهادینامی هم درحال نوشتن فیلمنامه این سریال است. دقیقا از طرح ما برای اجرا استفاده کرده بودند. بسیار ناراحت شدیم، چون طرح برای ما و از خاطرات دانشجویی من بود. با مدیران شبکه و او جلسهای گذاشتیم که درنهایت نیز نتوانستیم ثابت کنیم که کار برای ماست، اما سالها بعد با مدیر شبکه دوست شدیم و از او درباره این کار پرسیدم، که موضوع را به تهیهکننده کار ارتباط داد و گفت تهیهکننده شما ضعیف بود، برای همین ما کار را به یک تهیهکننده دیگر سفارش دادیم که از همان طرح برای ساخت سریال استفاده کردند و پولی هم به ما ندادند!»
دیدگاه