شادمهر راستین: باید مسیر کیارستمی، فرهادی و پناهی را ادامه دهیم/سود سینمای ایران در تولید است نه در اکران

شادمهر راستین، معتقد است، سینمای ایران کیفیت خود را از دست داده و همه چیز را باهم می‌خواهد درصورتی که ما باید در سینما یک تفکری را دنبال کنیم و همان مسیر عباس کیارستمی، اصغر فرهادی و جعفر پناهی یعنی پرداختن به دغدغه‌های انسانی را ادامه دهیم.

شادمهر راستین: باید مسیر کیارستمی، فرهادی و پناهی را ادامه دهیم/سود سینمای ایران در تولید است نه در اکران

 الان دیگر تنها ویرانه‌ای به نام سینما باقی مانده است، چیزی که الان با آن روبه‌رو هستیم، شبحی از سینماست، سینمایی که در ایران و در میان ۸۵ میلیون انسان، تنها ۲ تا ۳ میلیون مخاطب ثابت دارد، سینمایی که در دو سال کرونا چراغ‌هایش یکی در میان روشن بود و حالا بیش از ۳۰۰ فیلم اکران نشده را روی دست خودش نگه داشته، سینمایی که طبق نظر منتقدان و برخی از مخاطبان روز به روز از کیفیت آن کاسته می‌شود و فقط به سمت کسب درآمد حرکت می‌کند، برای بررسی این موضوع، به گفت‌وگو با شادمهر راستین، منتقد سینما پرداختیم که در ادامه می‌خوانید:

ما با دوران کرونا و تعطیلی سینماها مواجه شدیم و این وضعیت تا یک سال ادامه داشت و به تازگی سینماها در حال بهبود هستند، نکته اصلی این‌جا است که ما کماکان حدود ۳۰۰ فیلم پشت نوبت اکران داریم، آن هم در شرایطی که هم شبکه نمایش خانگی در حال تولید است، هم سینما، با این تفاسیر فکر می‌کنید ما در حال حرکت به سمت نابودی تولید هستیم؟

اینکه ما همچنان پس از چهل سال در سینمای ایران، فیلم تولید کرده و دعا می‌کنیم که به امید خدا پخش شود، یکی از نگرانی‌های بزرگ سینمای ما است. این یعنی سینماگران ما به تایید مخاطب و سودآوری فکر نمی‌کنند و تمام توجهشان به این است که آیا فیلم پخش می‌شود یا خیر؟

همانطور که در حوزه‌های دیگر منابع طبیعی را حق خودمان می‌دانستیم و گفتیم که ما بهترین ایرانیان در شش هزار سال تمدن هستیم، از اعتبار سینمای ایران هم هزینه کردیم که هرکاری دوست داریم با آن انجام دهیم. این یک پرسش اساسی است که آیا واقعا کیفیت سینمای ایران، توانایی تولید سالانه صد فیلم را دارد؟

خب شما فکر می‌کنید این کیفیت را دارد؟

این یک پرسش است، ضمن اینکه این مسئله هم مطرح می‌شود که چرا نزدیک به بیست سال است، سود اصلی سینما در تولید است، نه در پخش آن؟ در واقع محصولی تولید می‌شود که با ساختن آن سود به دست می‌آید و مهم نیست مخاطبی داشته باشد یا نه.

منیژه حکمت درباره این موضوع معتقد است، که این ماجرا به وجود آمده چون پول‌های کثیف وارد سینما شده است. شما هم بر این باورید، یا علت را یک چیز دیگر می‌دانید؟

اگر خیلی واقع‌بین باشیم، پول‌های کثیف را چه کسانی می‌توانند بگیرند؟ بگذارید این طور بگویم ما تلاش داریم تا توقع مخاطبان از کیفیت فیلم‌های سینمایی کاهش دهیم. وقتی یک فیلم کوتاه با بودجه ۱۰۰ میلیون تومان کیفیت خود را از دست می‌دهد، دیگر از چه چیزی می‌توان انتظار داشت؟ در واقع این‌گونه است که به جای اینکه هنر سینما مبنا باشد، سینمای بدنه خواسته‌هایش را به هنر سینما دیکته می‌کند، در واقع ما الان چیزی به نام هنر در سینما نداریم و تمام چیزی که از سینما به عنوان هنر در ذهن داشتیم از بین رفته است.

چرا از بین رفته است؟

چون ما در حال حاضر هنرمندی نداریم که برای یافتن استانداردهای سینما فیلم را به صورت تجربی بسازد و بعد در سینمای بدنه از آن استفاده کند. این‌گونه بگویم که نگاه سینمایی و دانشجویی در سینما از بین رفته و به همین خاطر است که اولین فیلمی که یک نفر می‌سازد، فکر می‌کند که می‌تواند مانند اصغر فرهادی اسکار بگیرد، درصورتی که فرهادی، به اندازه ساعات عمرش در تلویزیون کار کرده است.

البته این را هم بگویم که تلویزیون معیار تصویری را پایین آورده و مناسبات اقتصادی را تخریب کرده و به بهانه ساخت سریال‌های تاریخی مذهبی، حرفه‌ای ساختِ آثار را از بین برده و البته از این موضوع هم غافل نشویم که هدفش دقیقا همین بود.

شادمهر راستین: سود سینمای ایران در تولید است نه در اکران/ باید مسیر کیارستمی، فرهادی و پناهی را ادامه دهیم

 

کدام اتفاق؛ یعنی تلویزیون هنرمندان را متوقع کرده، یا سطح کیفیت آثار تولیدی و سطح توقع مخاطبان را کاهش داده؟

هدف تلویزیون این بود که مخاطب به جای توجه به هنر سینما، کاری کند که سازندگان به فروش محصول توجه کنند و این اتفاق هم رخ داد. اما حالا، شما کدام دانشجو را می‌شناسید که نگاه سهراب شهید ثالث را داشته باشد؟ ویژگی سینمای ایران شبیه هالیوود بودن نیست. از روزی که سینمای دفاع مقدس به وجود آمد، معیارش مقایسه شدن با فیلم‌های هالیوودی بود و دوست داشت که با آن سبک از فیلم‌های جنگی مقایسه شود. اما به مرور زمان دیدیم که وقتی نگاه برای تولید یک فیلم هالیوودی باشد اما زیر ساخت‌های لازم برای آن فراهم نشده باشد، نتیجه‌اش می‌شود این آشوبی که با آن مواجه هستیم.

در واقع اینکه ۳۰۰ فیلم پشت پرده اکران مانده به ماجرای زیرساخت مرتبط می‌شود؟

بله و نکته بعدی اینکه واقع‌بینی در سینما از بین رفته است.

کدام واقع‌بینی را می‌گویید؟ واقع بینی نسبت به اینکه مخاطب ما چه می‌خواهد یا نسبت به مقایسه سینمای خودمان با سینمای هالیوود؟

واقع بینی درباره اینکه ما یک توان محدودی داریم و آن چیزی که سینمای ایران را از سینمای جهان متفاوت می‌کند، تفکر خوب است، نه اجرای خوب و درست، درصورتی که یک‌نفر فیلم اکشن کار می‌کند، انتظار دریافت سیمرغ دارد، اما اگر کسی در آمریکا فیلم اکشن می‌سازد، انتظار دریافت جایزه ندارد، چون می‌داند که این نوع از فیلم برای سرگرمی است.

مشکل این است که سازندگان ما نمی‌دانند چه چیزی می‌خواهند، شما فروش می‌خواهید؟ جایزه می‌خواهید؟ رابطه می‌خواهید؟ تفریح می‌خواهید؟ دنبال چه چیزی هستید؟ نمی‌توان همه این موارد را با هم به دست‌آورد. این را در نظر داشته باشیم که کل مخاطبان فارسی زبان در دنیا ۱۳۰ میلیون نفر است، ما باید وارد دغدغه‌های انسانی آدم‌ها شویم، مسیری که آقای کیارستمی، آقای فرهادی و آقای پناهی رفتند.

شما به ترکیب شدن همه مسائل باهم اشاره کردید، می‌توانیم این‌گونه به ماجرا نگاه کنیم که تعدد بیش از اندازه جشنواره‌ها با نگاه‌های متفاوت این فکر را در ذهن سازندگان ایجاد کرده است؟

این که ندانیم چه چیزی درست است و می‌تواند سینمای ایران را متمایز کند، اگر بخواهم دقیق‌تر مثال بزنم، رقابت فرش با موکت است. این رقابت در ایران در نهایت به کجا رسید؟ مردم رفتند سمت فرش ماشینی که نه اصالت فرش دست‌بافت را دارد و نه ارزانی موکت را و کسی که فرش ماشینی در خانه‌اش استفاده می‌کند، نه معنی فرش را می‌داند و نه موکت را. فرش ماشینی نیت نسل جدید را نشان می‌دهد، زیبایی فرش را می‌خواهد، با قیمت پایین و نمی‌داند که فرش با خودش اصالت دارد و حالا اگر کسی فرق بین فرش ماشینی با فرش دست‌بافت را نمی‌داند، فرق بین سینمایی که مدیران بابت آن بودجه می‌گذارند و سینمایی که کیارستمی می‌ساخت را هم نمی‌داند.

منبع: خبر آنلاین
کد مطلب: ۳۶۲۲۳۱
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت