بازخوانی روایتی قدیمی از فروش آرشیو مهروموم شده
«من و تو» با آرشیو محرمانه صداوسیما سالهاست برنامه میسازد؛ سازمان چه میکند؟
این شبها باری دیگر شبکه ماهوارهای«من و تو» مستندهایی را بازپخش میکند که بر پایه آرشیو صداوسیما ساخته شده است. آرشیوی محرمانه و مهروموم شده که این روزها خوراک بخش بزرگی از شبکههای آنسوی آبها را تأمین کرده و ساخته است و تمامی آنان برای روایتهای خود دستی بر آتش این آرشیو دارند، درحالیکه صداوسیما کمترین بهره را از این امکان بالقوه خود میبرد و آنچه میسازد بیشتر مناسبتی است، درحالیکه میتوان بسیار خلاقانه با آن برخورد کرد و برنامههای هفتگی ساخت و بهغیراز ایجاد سرگرمی و جذابیت، تاریخ معاصر را از منظرهای مختلف با محققان مورد پژوهش و بررسی قرار داد.
آرشیوی که اخبار لو رفتن آن با تنش میان دولت و صداوسیمای وقت کلید خورد و روزها و بلکه ماهها در صدر اخبار بود. همان روزهایی که در تهران کسی نمیدانست یا نمیخواست بداند یا نمیخواست بگوید که ماجرا از چه قرار است و چه کسانی کپی آرشیو غنی صداوسیما را به حراج گذاشتهاند و چه کسانی خریدهاند و کجا این اتفاقات افتاده است، شبکههای تلویزیونی آنسوی آب با آن آرشیو روایتهای خودشان را ساختند و منتشر کردند و آنچه میخواستند حاصل شد و به دست آمد.
روایت وقایع مک فارلین سال ۶۵ و سورپرایز رئیسجمهور وقت در سال ۹۲
سرآغاز تمام این رویدادها از وقتی شروع شد که جریانی سیاسی میخواست دولت وقت یعنی دولت یازدهم و سیاست خارجی آن را به چالش کشیده و حسن روحانی و محمدجواد ظریف، رئیسجمهور و وزیر امور خارجه که با دادن شعار احیای روابط بینالمللی و گفتگو با آمریکا برای حل مسائل هستهای، سرکار آمده بود را تحتفشار قرار دهد. این جریان با تصاویری که در آرشیو محرمانه سازمان صداوسیما بود روایتی از دیدار حسن روحانی و مک فارلین مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا در سال ۶۵ را ساخته و با مرور آن تصاویر سعی داشتند سابقهای را روشن کنند. تصاویری که تا قبل از آن محرمانه بود بهیکباره دست گروهی جوان افتاد که هیچ ردی و اثری از آنان تا پیش از ساخت آن مستند نبود؛ ولی آنان آمدند، فیلم مستندی با نام «من حسن روحانی هستم» را ساختند و بعد هم در لابهلای جمعیت گم شدند، نه کارگردانش «معصومه نبوی» دیگر اثری را ساخت و نه آن شرکت فیلمسازی و توزیع، کاری کرد.
این مستند روابط دولت تازه بر سر کار آمده و عزتالله ضرغامی رئیس سازمان صداوسیما را تیره کرد چه اینکه حواشی زیادی به پا شد و تقریباً کسی از مقامات نبود که واکنشی نسبت به ساخت و انتشار عجیبوغریب این مستند نداشت. از طرفداران دولت تا مخالفان آن.
همان سال ۹۲ که حسین محمدیان بهیکباره و بدون آشنایی با این حوزه به مدیریت آرشیو صداوسیما رسید و خروجی این مدیریت موفق، ساخت مستندی بود که رئیسجمهور مستقر کشور را در روز تولدش غافلگیر کرد و احتمالاً از طرف دوستان تشویق شد اما فاجعهای دیگر در آن پشت رقم خورد و آن سرقت آرشیو سازمان و فروش آن بود.
هرچند که بسیاری از ما از این تنش بیخبر بوده و آگاه نشدیم مگر وقتیکه امیر تاجیک یکی از مدیران دوره محمد سرافراز بر صداوسیما در نامهای سرگشاده به عزتالله ضرغامی نوشت: «علاوه بر همه اینها، جنابعالی درخصوص آرشیو سازمان و پخش تصاویر محرمانه از شبکههای معاند اظهار نظر کرده بودید که هیچ تصویری از آرشیو خارج نشده است. سؤال اینجاست که چرا مدیرکل اسبق آرشیو تا سر حد بازداشت پیش رفت و تنها به دلیل واسطهگری شما بازداشت نشد؟ و چرا دو نفر از کارشناسان زیرمجموعه ایشان بازداشت شده، در دادگاه حضور یافتند و محکوم به حبس شدند؟ اینکه اظهر من الشمس است که تصاویر تلویزیون در شبکههای معاند و در قالب برنامههای مختلف به نمایش درمیآید و شما تنها به تکذیب بسنده میکنید.» و خب آن مدیر اسبق کسی نبود جز حسین محمدیان.
بماند که در نامه امیر تاجیک مدیر وقت شبکه مستند صداوسیما در آن نامه سرگشاده چیزهای بسیاری گفته شد، از جمله کمک بلاعوض یک میلیارد دلاری محمود احمدینژاد رئیسجمهور وقت به سازمان صداوسیما و بدهیها و معوقات سازمان به سایر نهادهای دولتی و ... اما نکته جالب آنجا بود که تاجیک نوشت: «مرکز دیتابیس سازمان بهرغم هزینه کرد بیش از پانصد میلیارد ریال در دوره مدیریت شما ناتمام است و ماحصل این هزینه کرد تنها یک ساختمان بدون استفاده است؟» و البته با آن هزینه و تبدیل سیستم آنالوگ به دیجیتال حداقل اتفاقی که افتاد این بود، آرشیو صداوسیما سُر خورد و از آب گذشته و به آنسوی آبها رسید.
عزتمندان آشنا
سال ۹۵ وقتیکه خروجی فروش آرشیو در شبکههای آنسوی آب حسابی رونق پیدا کرده بود و شبکه ماهوارهای من و تو بر اساس آن برنامه تونل زمان را ساخته و هر هفته با چند نوبت تکرار پخش میکرد فرصتی بود تا دولتیها یادی از آن ماجرا کنند. حسامالدین آشنا مشاور رئیسجمهور که نماینده او در شورای نظارت بر صداوسیما بود با توئیت کنایهآمیزی پرده از فروش گرانقیمت آرشیو برداشت و نوشت: «در این روزها یادی کنیم از عزتمندانی که آرشیو تلویزیون ملی ایران را با بودجهای درخور ولی حفاظتی اندک دیجیتال کردند؛ اجنه هم آرشیو آماده را چون ورق زر ربودند و فروختند؛ نه به من و نه به تو بلکه به از ما برترانی که در تونل زمان اسطوره ساختند از عوامل دردهای بیدرمان ملت ایران.» این شیوه آشنای حسامالدین آشنا بود که با کلمات بازی کند و اسم و مشخصات افراد را بدهد و همه دانستند منظور او از «عزتمندانی» عزتالله ضرغامی است و مابقی ماجرا. روزی نگذشت که عزتالله ضرغامی نسبت به این توئیت و دیگر حواشی واکنش نشان داد. او به خبرگزاری ایسنا گفت: «این مطلب را برای اولین بار در توئیت دوست عزیزمان آقای حسامالدین آشنا دیدم و به ایشان گفتم وزارت اطلاعات دولت فعلی را قبول دارم و از آنها درخواست میکنم با همه وجود درباره شایعاتی که مطرح میشود تحقیق و تعقیب کنند.»
ضرغامی تأکید کرد: «روشن کنند اصلاً درباره چه چیزی حرف میزنند. هر نظری که دستگاه اطلاعاتی درباره بنده و حتی مدیر قبل آرشیو بدهد همه را میپذیریم. به اینطور شایعات بیاساس نباید توجه کرد، چون بیاساس است و ارزش خبری ندارد. ضرغامی با تأکید بر اینکه در طول این مدت هیچگونه برگه، اطلاعات، تماس تلفنی و اطلاعرسانی در ارتباط با مسئله آرشیو و مسائلی که مطرح میکنند، به وی ارائه نشده است، گفت: نهتنها این مسائلی که مطرح میکنند با من مطرح نشده است، بلکه با رئیس وقت آرشیو هم مطرح نشده است؛ به نظرم این بحث خوب است توسط دستگاههای اطلاعاتی روشن شود. وی با بیان اینکه وزارت اطلاعات وظیفه دارد این موارد را بررسی کند، اظهار کرد: اصلاً چنین چیزی معلوم نیست اتفاق افتاده یا نه که در دوره ما هم باشد.»
آنان از آن آب ریخته کره گرفتند؛ شما چطور؟
بعد پایان مأموریت عزتالله ضرغامی، محمد سرافراز بر کرسی سازمان صداوسیما نشست. او در کتاب الکترونیک «روایت یک استعفا» در خصوص آرشیو و ماجراهای آن در پاسخ یکی از پرسشها چنین گفت: «در همان زمان به ما گزارش دادند که بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ شوهای خوانندگان زن قبل از انقلاب را از سازمان خارج کردند تا معدوم کنند! اما اینها به شبکههای خارجی فروخته شد. مورد دیگر هم خروج غیرقانونی آرشیو توسط یکی - دو کارمند آرشیو مرکزی بود. در جلسهای که من با مدیرکل وزارت اطلاعات در سال ۱۳۹۴ داشتم به من اعلام کرد مدتها روی بحث خروج تصاویر آرشیوی به خارج کشور کار کرده و در نهایت یک نفر دستیار تهیهکننده را هنگام خروج نوارها همراه هارد دیسکهایی که شمارهٔ اموال صداوسیما داشتند، در فرودگاه بازداشت کرده بودند! به هرحال این تصاویر در شبکههای خارج از کشور منتشرشده و به شکلهای گوناگون قابل پیگرد هستند. در زمان ریاست آقای ضرغامی اقدام خوبی صورت گرفت و بخشی از آرشیو که محرمانه تلقّی میشد مورد استفاده قرار گرفت و بخشی از نوارهای قدیمی به تدریج به سیستم دیجیتال تبدیل شد. مدیر آرشیو باید دقت میکرد تا این منابع در اختیار افراد بیصلاحیت قرار نگیرد»
حالا که تقریباً دههای از آن ماجراها گذشته است، آنان با بارها تکرار آن تصاویر آرشیوی به بخشی از آنچه میخواستند رسیدند و کماکان در حال برنامهسازی هستند، شبکه من و تو کماکان برنامه تونل زمان را دارد و ازآنجاییکه تصاویر آرشیوی همیشه جذاب است، قطعاً بخشی از مردم مخاطبان ثابت آن برنامهها هستند. بماند که چند مستند دیگر همچون «انقلاب ۵۷» «رضاشاه» و... در این شبکه و همچنین برنامههای متعددی در بیبیسی فارسی و دیگر شبکهها ساخته شد.
همان سالها که این مستندها برای اولین بار پخش شد خبرنگار رسانه اصولگرای تسنیم پرسید: «سؤال مهمی که با دیدن «انقلاب ۵۷» به ذهن هر فیلمسازی میرسد، این است که این آرشیو قوی چگونه جمعآوری شده است؟ فیلمهایی که اکثراً در صداوسیما با عنوان محرمانه آرشیو شدهاند و هر مستندساز داخلی (حتی از نوع انقلابی) هم نمیتواند به آن دسترسی پیدا کند، به یکباره سر از شبکههای ماهوارهای درمیآورد.» پرسشی که محوری بود اما خود خبرنگار در همان پاراگراف پاسخی داد تا خودش را قانع کند و نوشت: «البته این سؤال با دستگیری چند نفر از افرادی که این آرشیو را در اختیار شبکههای خارجی قرار داده بودند، پاسخ داده شد.»
اما پرسش مهمتر از مسئولان صداوسیما این است که شما چه میکنید، آیا در آرشیو را به روی محققان و مستندسازان گشودهاید تا بتوانند مستندها و روایتهای خود را بسازند یا کماکان آن آرشیو مهروموم است و ما باید از شبکههای آنسوی آب آرشیو اینسوی آب را ببینیم.
دیدگاه