گزارش کنسرت حسین علیزاده در مادرید اسپانیا ؛ حین اجرای برنامه نفس از کسی برنمی‌آمد

حسین علیزاده در این شب‌ها، نماینده فرهنگ ایران بود. ایشان و گروه‌شان، با موسیقی به راستی فاخر و رفتار بسیار خاضعانه و مودبانه‌‌شان آینه تمام‌نمای ملتی بودند که رسانه‌های جهان اغلب، آنها را متهم به خشونت و جنگ‌خواهی و آتش‌افروزی می‌کنند.

گزارش کنسرت حسین علیزاده در مادرید اسپانیا ؛ حین اجرای برنامه نفس از کسی برنمی‌آمد

نیوشا طبیبی در روزنامه اعتماد نوشت:

۱- دوشنبه ۵ آذر ۱۴۰۳، استاد حسین علیزاده به همراه گروه‌ هم‌آوایان در مادرید کنسرتی برگزار کردند. این کنسرت در ادامه تور اروپایی آقای علیزاده و گروه بود و از مادرید عازم لندن و منچستر بودند. برنامه طبق روال و سبک و شیوه ایشان، برنامه موسیقی ایرانی، مرکب از قطعات ساز و آواز ردیفی و اجرای چند قطعه و تصنیف گروهی بود. اینکه چه نواختند و چه خواندند مهم است، چرا؟ چون بیش از هشتاد درصد جمعیت داخل سالن کنسرت غیرایرانی بودند. غیرهمزبانان ما مدتی طولانی نشستند و به موسیقی ناآشنا و اشعاری که معانی‌اش را نمی‌فهمیدند در کمال سکوت و توجه گوش کردند. در طول اجرای برنامه نفس از کسی برنمی‌آمد، همه گوش بودند و می‌شنیدند و نگاه می‌کردند و در جای مناسب تشویق‌های ممتد و طولانی می‌کردند. بعد از اجرای برنامه استقبال و ادای احترام این تماشاگران به استاد و اعضای گروه دیدنی‌تر بود. چندین نفر را دیدم که در برابر ایشان به نشانه احترامی عمیق سر خم کردند و مهربانانه‌ترین کلمات را بر زبان آوردند.

حسین علیزاده در این شب‌ها، نماینده فرهنگ ایران بود. ایشان و گروه‌شان، با موسیقی به راستی فاخر و رفتار بسیار خاضعانه و مودبانه‌‌شان آینه تمام‌نمای ملتی بودند که رسانه‌های جهان اغلب، آنها را متهم به خشونت و جنگ‌خواهی و آتش‌افروزی می‌کنند. آقای علیزاده و گروه‌شان بدون هیچ کمکی از سوی نهادی فرهنگی دولتی یا رایزنی‌ها – که علی‌القاعده در این امور وظایفی دارند – به اروپا آمده بودند. لابد برای تهیه بلیت و ویزا و امور دیگر سختی‌هایی هم متحمل شده‌اند. اما بدون تردید بذر پرسشی در ذهن بینندگان و شنوندگان غیرایرانی‌‌شان پاشیدند: «آیا ممکن است ملتی که آراسته به چنین موسیقی و چنین ادبیاتی است، بدخواه عالمیان باشد؟» دریغم آمد که شنوندگان آن شب، معانی اشعار را نمی‌فهمیدند و بروشور و ترجمه‌ای هم در دسترس نبود. اما معجزه فرهنگ و هنر و موسیقی این است که دل‌های غریبه‌ها را به هم آشنا می‌کند.

۲- عرض کردم بروشوری در دسترس نبود و غیرایرانی‌ها لاجرم از درک معانی اشعار محروم ماندند. این البته کوچک‌ترین مضیقه بود. برنامه در مادرید با کمک چند نفر از ایرانیان محترم مقیم اسپانیا و یاری و پشتیبانی خودجوش آنها پا گرفته بود. مرکز غیر دولتی‌ای به نام «پرسپولیس» سالیانی است که در این امور پیشقدم است و جای خالی و کم‌کاری رایزنی‌های فرهنگی و نهادهای مسوول دیگر را پر می‌کند. اگر قرار بود که حق این استاد و هنرمند بزرگ و جهانی ما – حسین علیزاده – به جا آورده شود، باید او را بر سر دست می‌گرفتیم و به چهار گوشه جهان می‌بردیم تا نام و فرهنگ متعالی ایرانی و هنرهای برآمده از آن را به مردم دیگر نشان بدهیم. مبارزه فرهنگی یعنی همین. اینکه آنها علیه ما دروغ می‌بافند، ما را از اطلس‌های تاریخی و جغرافیایی جهان حذف کرده‌اند و روایتگری تاریخ ما را به شیوه‌ای وارونه به دست گرفته‌اند، خبرهایی غافلگیر‌کننده نیستند. کار رقبا و دشمنان، تخفیف ما و بالا بردن خود است. اما اینکه ما با شمایل‌های فرهنگی خود چنین می‌کنیم جای شگفتی دارد.
برای قرن‌ها ایران با ابزار فرهنگی بر دشمنانش فائق آمده. ما خشن‌ترین اشغالگران‌مان را با فرهنگ‌مان به زانو در‌آورده‌ایم. به زانو که هیچ، لباس بیگانگی را هم از تن‌شان به در آورده‌ و جامه‌ای به کل ایرانی بر آنها پوشانده‌ایم.
موسیقی علیزاده، موسیقی مهربانی و نرم‌خویی و انسانیت است. اصلا طبیعت موسیقی ایرانی همین است. موسیقی ایرانی آوای برآمده از ژرفای فرهنگ ملی ما و نماینده تمام زیبایی‌های آن است. موسیقی ایران و ادبیات فارسی دو بال فرهنگ ملی ایران هستند که می‌توانند چهره واقعی ایران را به جهانیان نشان بدهند و رشته‌های بدخواهان ایران را پنبه کنند.

۳- جدای از این عرایضی که کردم، حضور چند ساعته آقای علیزاده و اعضای گروه در مادرید و مراوده و گفت‌وگوی کوتاه‌شان با ایرانی‌های دور مانده از وطن، برای من گرمابخش بود. رنگ و رویی از میهن داشت و چند ساعتی غم غربت را فراموش کردم، می‌دانم که برای بسیاری از ایرانی‌هایی که در سراسر اروپا به دیدن ایشان و برنامه‌شان رفتند هم چنین بوده است. اما حسرت اینکه ‌ای کاش این برنامه توسط نهادی با امکانات بیشتر برگزار می‌شد و شکوه و بزرگی درخور و شایسته فرهنگ ایران و حسین علیزاده را داشت، رهایم نمی‌کند. حسین علیزاده از شمایل‌های فرهنگ و هنر ایران است. او فقط یک موسیقیدان نیست، شخصیتی روشنفکر و میهن‌دوست و متفکر است. او چنان متواضعانه به میهن مهر می‌ورزد که نشان شوالیه دولت فرانسه را نمی‌پذیرد و در نامه‌ای خواندنی می‌نویسد: «به احترام مردم هنرپرور و هنردوست ایران، به نام حسین علیزاده قناعت کرده تا آخر عمر به آن پیشوند یا پسوندی نخواهم افزود…».

 
کد مطلب: ۳۷۸۳۳۰
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت