گفت وگو با یک جامعه شناس
خشونت هایی از جنس سریال های صداوسیما
یک جامعه شناس درباره پررنگ شدن خشونت در سریال های شبکه نمایش خانگی می گوید: اساسا خشونت خوب نیست اما باید پذیرفت که در جامعه ما هست و نباید آن را از آثار نمایشی حذف کرد بلکه علل آن را ریشه یابی کرد.
دکتر سمیه فریدونی با اعتقاد بر اینکه منکر این حجم خشونت در جامعه نیست که بازنمایی آن در سریال ها نمایش داده میشود، می گوید: فیلمسازانی که به خشونت می پردازند، دستشان درد نکند؛ چراکه مردم را از اتفاقات جامعه آگاه می کنند. ما باید قبول کنیم که خشونت در جامعه وجود دارد و علل آن را ریشهیابی کنیم.
وی که عضو هیات علمی موسسه پژوهش و برنامه ریزی آموزش عالی است در گفت و گو با ایسنا درباره این سوال که آیا این روزها خشونت حرف اول را در سریال های شبکه نمایش خانگی می زند، و آیا این اتفاق آموزنده است یا بار منفی برای مخاطب دارد؟ دیدگاهش را اینگونه بیان کرد: بازنمایی خشونت در سریال های حال حاضر شبکه نمایش خانگی و همین طور فیلمهای سینمایی مان، مدتی است صدر اخبار شده و همه آدم ها درباره اش حرف می زنند و ابراز نگرانیهای شدیدی میکنند، ولی من دوست دارم از این منظر به آن نگاه کنیم که آیا خشونتهایی که در فیلم و سریالهای ایرانی شاهد آنها هستیم غیرواقعی هستند؟ آیا ساخته و پرداخته ذهن کارگردان و نویسندهاند یا ما برای همه آنها مشاهده عینی داریم؟ شاید هم ما گزینه های فجیعتر از این ها را روزانه در جامعه میبینیم.
آیا تنها رسالت هنر نشان دادن خوبیهاست؟
او ادامه داد: میخواهم این را بگویم که مواجهه ما با این موضوع، مواجهه ای از سبک سیاستگذاریمان است که غالباً صورت مشکل را حذف میکنیم و فکر میکنیم این حذف کردن، راهحلی برای ماجراست. آیا تنها وظیفه و رسالت هنر این است که به ما حال خوب بدهد و قشنگی ها و آدمهای خوب را نشان بدهد؟ همان کاری که صداوسیمای ما میکند، در واقع صداوسیما ممکن است خشونت را نشان ندهد اما حجمی از غم را نشان میدهد که به نظرم روی دیگری از خشونت است. و شاید شبکه نمایش خانگی تنها جایی است که آدم ها امکان این را پیدا می کنند که واقعیت آنچه که در جامعه رخ میدهد را به نمایش بگذارند.
کلیشه، شعار و رویاپردازی در صداوسیما تا کی؟
وی همچنین نمونههایی از سریال های تلویزیون که بار غم را برای مخاطب داشتند، یادآور شد و گفت: به عنوان مثال سریال «ستایش» یا سریال «افرا» که اخیرا از تلویزیون پخش شد، گونه های دیگری از خشونت را نشان دادند و غم را در شدیدترین حالت آن در رسانه ملی بازنمایی کردند و جنس این دسته از کارها این طور است که می گویند همه آدم ها بد هستند و فقط کسی که ناگهان وارد داستان میشود، چیزی از خوبی و مهربانی را با خود میآورد. مخاطبان ببینید فلان کاراکتر چقدر آدم خوبی است، چقدر صبور است که توانست از سختی ها عبور کند! متاسفانه مدام کلیشه، شعار و رویاپردازی در کارها میبینیم کما اینکه بسیاری از همین عزیزانی که در رسانه ملی فیلم و سریال می سازند اگر پای صحبتهایشان بنشینیم خودشان هم خوشحال نیستند از اینکه پایان کارهایشان اینگونه باشد بلکه ناگزیرند که داستان ها را اینگونه به پایان برسانند.
فریدونی سپس به سریال «زیر پای مادر» اشاره کرد و توضیح داد: به عنوان مثال سریال «زیر پای مادر» که چند سال پیش از تلویزیون پخش شد، دو کاراکتر پدر و مادر در این فیلم دیده شدند که به هم علاقهمند شده بودند اما انتهای داستان پدر برای حفظ بنیان خانواده اش و حال خوب پسرش به سمت همسر سابقش برگشت و به نظرم قصه پایان خیلی لوسی داشت و حتی بازیگران هم اعتراض کردند. درواقع این سبک از نگرش ها، از جمله نگرش هایی هستند که مردم با آنها مرتبط نمیشوند، چون واقعیتهای جاری زندگی ما نیست و حتی با اصول نوشتن درام و فیلمنامه هم گاه مطابقت ندارند.
مالک «زخم کاری» را با آن همه خشونت، همه دوست داشتند
این جامعه شناس در بخشی دیگر از این گفت و گو به خشونت شخصیت مالک در سریال «زخم کاری» اشاره کرد و گفت: وقتی این مجموعه از شبکه نمایش خانگی پخش می شد، آدم ها مدام میپرسیدند چطور شخصیت مالک توانست انقدر محبوب شود و جالب است که همه مخاطبان دلشان میخواست این کاراکتر با وجود خشونت هایی که داشت موفق شود با اینکه دروغ میگفت، خیانت می کرد و حتی آدم می کشت! در واقع چیزی از خشونت نمانده بود که مالک به آن تن نداده باشد اما چه اتفاقی میافتد که مخاطب دلش می خواهد او برنده شود؟ به نظرم ما با حذف کردن جلوه های خشونت نمیتوانیم گرایشی که در جامعه ایجاد میشود را از بین ببریم. به نظر من مالک بازنمایی بسیاری از ما آدمها در زندگی بود. تجربههایی که تماشاگران سریال در زندگی واقعی خود داشتند که یک قدرت بیرونی که زورش بیشتر است فشار میآورد، تحقیر و سرکوب میکند و به نوعی توانمندیهایمان نادیده گرفته شده است. حالا آدمهایی که سریال را میدیدند، مالک را نمادی از آن قدرتی میدیدند که باید انتقام میگرفت، بنابراین به مالک حق می دادند و دوست داشتند هر طور شده انتقام تمام توهینها و تحقیرها و فشارها و نادیده گرفته شدنها را بگیرد.
زخم کاری
او در عین حال بر این مسئله تاکید کرد که نباید خشونت را از آثار نمایشی حذف کرد.
وی اظهار کرد: به نظرم خیلی سوال درستی است که ما بگوییم چه اتفاقی افتاده که مردم انقدر به تماشای سریال هایی چون قورباغه، زخمکاری و ... و همچنین فیلم هایی مثل ابد و یک روز، متری شش و نیم و خیلی آثار دیگر که خشونت بار هستند رغبت نشان می دهند. درواقع در همه این آثار گرایشی از آدمی است که همواره برای حفظ خانواده اش تلاش می کند و در ازای این ماجرا هزینه میدهد که شاید این، جریان واقعی بسیاری از آدم های زندگی ما باشد که از دیدنشان لذت می برند.
خشونت را باید دید و دلایلش را پیدا کرد
این جامعهشناس سپس خاطرنشان کرد: به نظرم خشونت را باید دید و دلایلش را پیدا کرد. حذف کردن خشونت به معنی حذف کردن ظواهر ناشی از خشونت نیست، ما ظواهر خشونت را حذف میکنیم اما به اینکه چه چیزی به این خشونت ها دامن می زند توجه نمیکنیم؛ در حالی که که به نظرم این سطح فقر و نابرابری، این همه گرایش به طبقه بندی، اهمیت سرمایه داری، نادیده گرفتن آدم ها و ... افراد را به این سمت می برد که وقتی می بیند آدمی پیدا شده که فیلمی میسازد که انگار می فهمد چه چیزی مخاطب را آزار میدهد، اثرش برای مخاطب جذاب می شود. انگار آدمها در این فیلمها شنیده میشوند و این شنیده شدن برایشان لذت دارد، بنابراین آثاری که با خشونت همراه است را دنبال میکنند.
در رسانه ملی ما تک صدایی است
فریدونی درباره انتقاد از فضای سازمان صداوسیما این رسانه را دارای ویژگی های یک رسانه ملی ندانست و گفت: به عنوان مثال رسانه ملی ما کارشناسانی می آورد که وقتی به آنها میگوییم گوشت و مرغ گران شده، میگویند کمتر بخورید! یا به عنوان مثال میگوید اگر حالتان خوب نیست از این کشور بروید؛ البته ممکن است تلویزیون در برابر این مسائل موضع بگیرد ولی رواج این نگرش آنقدر در رسانه ملی زیاد شده است. رسانه ملی باید محل بازنمایی همه صداهای کشور باشد؛ در صورتی که در رسانه ملی ما تک صدایی است و این بسیار شرایط را دشوار میکند.
وی همچنین تصریح کرد: اکنون دست کم من در جایگاهی نیستم که بگویم تمام این فیلم و سریال ها را پاک کنید و هیچ کدام نباشند چون همه آنها بد هستند. ما باید ریشههای خشونت را پیدا کنیم و قوانین و چارچوبهای تربیتیمان را بررسی کنیم که چه چیزی باعث این همه خشونت شده است. فرض مثال اگر ما این فیلم و سریال ها را نسازیم آیا خشونت از بین میرود؟ خدا را شکر که ما الان میتوانیم این خشونت ها را در فیلم و سریال هایمان ببینیم. متاسفانه خشونت در کتاب درسی، فرهنگ، رسانه ملی، قوانین، خانواده و مدارس ما به شدت جریان دارد و بازنمایی اش در لحظه به لحظه این اجتماع دیده میشود. چرا برای آنها کسی فریاد نمیزند. ما باید قبول کنیم که خشونت در جامعه ما وجود دارد. با این همه بالاخره آیا جزو وظایف سینما و تلویزیون هست که این معضلات را نشان بدهد یا خیر؟ یا اینکه ما همیشه باید فیلم و سریال های زرد و سرگرم کننده بسازیم که البته قطعا هر تم، طرفداران و ارزشمندیهای خودش را دارد.
سریال قورباغه
دستشان درد نکند خشونت را در کارهایشان نشان میدهند
فریدونی سپس تاکید کرد: من واقعاً منکر خشونت نیستم و با خودم میگویم ای کاش این کارها باعث شود برخی آدم ها کمی به خودشان بیایند. اتفاقاً دستشان درد نکند کسانی که راجع به خشونت، فیلم و سریال می سازند و نشان می دهند. ما اگر از افرادی باشیم که آگاه به موضوع باشیم و بتوانیم به عنوان سرنخ از این آثار استفاده کنیم، می فهمیم که در جامعه چه اتفاقاتی می افتد. از دیدگاه من جای این نگرانی هست که تنها نقطهای هم که میتوانیم کمی مشکلات جامعه را در حوزه خشونت نشان بدهیم و آن هم شبکه نمایش خانگی و سینماست، هم گرفته شود. من شخصا به این فیلم و سریال ها احترام می گذارم و خوشحالم که آدمهایی آمدند که آثاری میسازند که فقط حول جریان عشق و مسائل عشقی نمی چرخند و سوژه های ارزشمند و واقعی را در جامعه پیدا میکنند.
مشکل جدی در دسترس بودن این آثار برای همه گروه های سنی است
این جامعهشناس در عین حال به فرهنگ سازی گروه های سنی در جامعه برای تماشای آثار نمایشی خشونت بار تاکید کرد و گفت: مشکل جدی که وجود دارد در دسترس بودن این آثار برای همه گروه های سنی است که به نظرم خیلی اشتباه است و باید فرهنگ سازی شود که گروههای خاص سنی چطور به این آثار دسترسی نداشته باشند. به عنوان مثال در سریال زخم کاری نوشته شده بود که زیر ۱۵ سال کار را نبینند اما من نمیدانم در خانواده ها چقدر فرهنگ سازی شده بود.
زیر پای مادر
شبکه نمایش خانگی فرصت انتخاب می دهد
فریدونی در پایان گفت و گوی خود با ایسنا درباره این دیدگاه که چقدر مردم این روزها خشونت می طلبند که باعث شده فیلمسازان شبکه نمایش خانگی به سمت این تم بروند و اینکه چقدر خود فیلمسازان، ذائقه مردم را تغییر داده اند معتقد است: بعد از مدت ها شبکه نمایش خانگی فرصت انتخاب برای آدم ها آورده است و اگر این فرصت ها بیش از این هم وجود داشت، مردم بازنمایی های زندگی واقعی شان را انتخاب میکردند و این اتفاق به این معنی نیست که گونه های دیگری از فیلم و سریال ها دیده نمی شوند، کما اینکه آثار طنز نیز فروش های میلیاردی دارند. درواقع آدم ها در موقعیتهای مختلف انتخاب های متفاوتی دارند که همین شبکه ها این فرصت را فراهم کرده اند.
او گفت: در همین شبکه ها آثار طنزی هم دیده میشود که مخاطبان خودش را دارد، بنابراین من فکر نمی کنم فیلمساز ذائقه مردم را تغییر داده باشد بلکه در اینجا یک امکان بروز و ظهور انتخاب ها را می بینیم به همین خاطر معتقد به این موضوع نیستم. در واقع فیلمسازان ما دایره انتخاب های گسترده تری برای مردم می آورند و آدم ها هم انتخاب میکنند.
دیدگاه