چمدان نوشته بزرگ علوی

چمدان نوشته بزرگ علوی

کتاب: چمدان نوشته: بزرگ علوی گوینده: پگاه ماسوری امروز بیش از روزهاى دیگر به پدرم توهین شد، براى آن که پدر باوقارم خود را کوچک کرده و در منزل من آمده بود، مگر من آن پسرى نیستم که پس از مدت‌ها زد و خورد از خانه او بیرون آمده بودم، چون که میل نداشتم هر روز ساعت یک بعد از ظهر غذا بخورم و هر شب ساعت یازده در خانه باشم و بخوابم و صبح ساعت هفت سر میز چایى حاضر باشم. لذتی که برای شما طبیعی است، برای من زجر است. من محکوم بودم به این که نتوانم دوست داشته باشم. هزار زجر و شکنجه در دنیا هست. این مصیبت را کسی نتوانسته است تصوّر بکند که ممکن است اشخاصی باشند که نتوانند اصلاً دوست داشته باشند.

کد مطلب: ۳۵۲۵۹۶
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت