داستان صوتی در این شهر دزد وجود ندارد قسمت آخر
سحرگاهان که سپیده می زد، «داماسو» به اتاق داخل شد. زنش آنا که فرزندی ۶ ماهه در شکم داشت، روی تخت نشسته بود. داماسو متوجه شد که همسرش تمام شب را در انتظار بازگشت او بیدار مانده است...
سحرگاهان که سپیده می زد، «داماسو» به اتاق داخل شد. زنش آنا که فرزندی ۶ ماهه در شکم داشت، روی تخت نشسته بود. داماسو متوجه شد که همسرش تمام شب را در انتظار بازگشت او بیدار مانده است...
دیدگاه