رمز موفقیت «ستایش» از نگاه بازیگر نقش مهدی مظفری

سرنا_ بازیگر سریال «ستایش۳» گفت: در این سال‌ها همیشه سعی کردم تا شغل دومی هم داشته باشم و در کنار بازیگری به آن مشغول باشم و به اجبار به هر فیلمی پاسخ مثبت ندهم.

رمز موفقیت «ستایش» از نگاه بازیگر نقش مهدی مظفری

به گزارش سرنا به نقل از فارس، این شب‌ها سریال «ستایش» به کارگردانی سعید سلطانی و تهیه کنندگی آرمان زرین کوب از شبکه سه سیما پخش می‌شود. شاید یکی از کارهای جالب توجه سعید سلطانی در این سریال حضور و استفاده از بازیگرانی است که سال‌ها در این حیطه حضور نداشتند و یادی از هنرمندانی که مدتی است چشم از جهان فرو بستند. از آتش تقی پور گرفته تا مهدی میامی و یادی از کاظم افرندنیا و مهران دوستی و ...

یکی دیگر از این بازیگران که این روزها پس از مدتی دوری از قاب تلویزیون با ستایش به این فضا بازگشته، شهرام پور اسد بازیگر نقش مهدی مظفری است.

آقای پوراسد قطعا و با حساسیتی که شما دارید، از قبل با قصه سریال «ستایش» آشنا بودید و با آگاهی بازی در این سریال را پذیرفتید.

-چند قسمت از فصل اول ستایش را دیده بودم اما متاسفانه فصل دو را ندیده بودم. وقتی نقش مهدی به من پیشنهاد شد با توجه به اینکه از فصل دو شناختی نداشتم با آقای سعید مطبی (نویسنده)، سعید سلطانی (کارگردان)، و آرمان زرین کوب (تهیه کننده) درباره فیلم‌نامه صحبت کردم. آقای مطلبی بسیار قاطعانه ‌گفتند که فصل سوم بسیار پر چالش تر و جذاب‌تر از دو فصل قبل نگاشته شده و معتقد بودند حتی از فصل یک پربیننده‌تر خواهد بود. آن زمان که من دعوت شدم فیلم‌نامه به طور کامل آماده نشده بود و سیناپس را خواندم. بعد که فیلمنامه آماده شد و شروع به خواندن کردم متوجه این جذابیتها شدم و نقش را پذیرفتم. با توجه به اینکه در دنیا سریال‌ها به سمت ساخت فصل‌های بعدی ‌پیش می‌روند به این جهت که در واقع بیننده‌های بالفعل خود را دارند و به طور معمول در فصل‌های بعدی می‌توانند مخاطبین خود را حفظ کنند. گمان می‌کنم ستایش هم از این قانون بی بهره نباشد و مورد اقبال عمومی قرار گیرد.

فکر می‌کنید ساخت سریال‌های دنباله‌دار در ایران هم جواب می‌دهد؟

خب کمی فرق دارد و از طرفی هم مقایسه، مقایسه درستی نیست که بیاییم صنعت سریال‌سازی در ایران را با کشورهای دیگر مقایسه کنیم. اما نباید سطح سلیقه مخاطب را تنزل داد. یعنی اگر ما سریال‌های خوب و پرمخاطب گذشته‌مان را که همچنان مردم سراغ ساخت ادامه آن را از من می‌گیرند، مثل سریال گمشده که در سال ۷۶ پخش شد و هنوز و با وجود گذشت ۲۳ سال هنوز مردم سراغ ساخت ادامه این سریال را از من می‌گیرند. در این سریال من،خانم رویا تیموریان، خانم مهناز افشار و آقای دانیال حکیمی بازی می‌کردیم.

فکر می‌کنید چرا سطح کیفی سریال‌های ما پایین آمده است؟

برایم سوال است چرا نباید ادامه چنین کاری که پرمخاطب بود ساخته شود؟ یا اینکه چرا سریال‌های مشابه آن سریال‌ها تولید نمی‌شود؟ همه سعی می‌کنند فقط کار کنند و متاسفانه ذات هنر در نظر گرفته نمی‌شود، همان چیزی که در اصل کارهای هنری باید به آن توجه شود.

اما اغلب سازنده‌های سریال‌های تلویزیونی دلیل این مشکل را عدم بودجه می‌دانند. شما فکر می‌کنید مسائل مالی تا این اندازه می‌تواند در تولید یک سریال موفق تاثیرگذار باشد یا نه؟ پرداختن به اصل ماجرا این نیست.

یک وقت‌هایی هنر برای هنر بود و سعی می‌کردند با حداقل بودجه تمام تاثیر هنری کل افراد گروه را در کل کار منتقل کنند و در نهایت اگر برای تهیه کننده منفعت مالی داشت باقی می‌ماند. الان متاسفانه فکر می‌کنم بیشتر به فکر این هستند که بخش اقتصادی و انتفاعی هنر در راس باشد. به نظرم بودجه‌ای که برای یک کار هنری در نظر گرفته می‌شود باید تا ریال آخرش صرف همان کار هنری شود و اگر همه همینطور رفتار کنند قطعا می‌توانند کارهای خوبی بسازند. پول خوب داده شود، فیلم‌نامه خوب نوشته خواهد شد. به عوامل پول خوب بدهند تا با جان و دل کار کنند و در نهایت یک کار خوب تولید شود. با غم نان نمی‌توان انتظار کار خوب و شاخص داشت.

وقتی فیلم‌نامه را خواندید منهای صحبت با عوامل و تهیه کننده و نویسنده چقدر شخصیت مهدی برایتان پررنگ‌تر بود و چقدر قصه سریال شما را جذب کرد؟

طبیعتا کاراکتری که قرار بود بازی کنم بخشی از اولویت‌هایم است. قصه برای من خیلی مهم است اما به هر حال آن شخصیتی که قرار است بازی کنم باید برایم جای کار داشته باشد. احساس کردم شخصیت متفاوتی است و شاید بعد از سی چهل سال برای اولین بار باشد که در تلویزیون یک جورهایی به صراحت شخصیت خانم دلبسته شخصیت مرد سریال می‌شود و این عشق اول از سمت زن قصه ما که «ستایش» باشد شروع می‌شود. اتفاقا یکی از جذابیت‌های قصه ستایش هم همین بود که آقای مطلبی خیلی ظریف و زیرپوستی به آن پرداخته بود. باز هم می‌گویم بعد از مدت طولانی در تلویزیون ما در یک سریال می‌بینیم که یک خانم از احساساتش به مردی که مورد توجهش قرار گرفته حرف می‌زند و این انتقال احساسات است که باعث پیشرفت داستان و انتقال عشق به طرف مقابلش می‌شود.

خیلی‌ها بر این باورند که تاریخ مصرف قصه ستایش گذشته است و اتفاق‌هایی که در این داستان می‌افتند زیاد به واقعیت امروز جامعه ما نزدیک نیست. شما فکر می‌کنید قصه ستایش در عصر حاضر چقدر ممکن است ما به ازای بیرونی داشته باشد و چند درصد از مردم با زندگی شبیه به این داستان مواجه باشند؟

به نظر من در جامعه‌مان ما به ازا دارد. چراکه نه؟ ما با نشان دادن این ارتباطات اخلاقی و درست و به جا می‌توانیم یکسری تابوهایمان را برداریم. چرا اگر خانمی نسبت به مردی به دلیل درست و منطقی و اخلاقی علاقه‌ای دارد، باید منتظر بنشیند و اگر اتفاقی از سمت مرد نیفتاد این ارتباط برای همیشه از بین برود؟! آدم‌ها می‌توانند ابراز کنند و معتقدم این قصه می‌تواند در شهر و کشور ما ما به ازای بیرونی داشته باشد.

کد مطلب: ۱۱۴۶۳۶
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت