واکنش کامران عدل به ادعاها علیه کیارستمی: مهمل است

کامران عدل معتقد است مانیا اکبری از مرده‌ی کیارستمی استفاده می‌کند که دوباره معروف شود.

واکنش کامران عدل به ادعاها علیه کیارستمی: مهمل است

ماجرا از یک توییت پاک شده و توییت بعدی مانیا اکبری آغاز شد و او ضمن اینکه در ابتدا مدعی شده بود «کیارستمی یک انسان زن‌ستیز بود و بی‌شمار زن قربانی تعرضات جنسی او بودند»؛ اما پس از پاک کردن این توییت، در پست بعدی خود ماجرا را به فیلم «ده» کیارستمی کشید و مدعی شد که فیلم «ده» از ویدئوهایی ساخته شده است که او از خودش برای یک پروسه‌ی روان‌کاوی ضبط کرده. او اعلام می‌کند که کیارستمی در این میان تنها، تدوین‌گر فیلم بوده و نه کارگردان آن، قضیه‌ای که حدود هجده سال مسکوت مانده بوده است. او همچنین ادعاهایی دیگر را نیر طرح می‌کند که واکنش فرزندان کیارستمی و همچنین اظهار نظرهایی از سوی فرزندش، امینا ماهر را هم -که شروع این مباحث با مسئله‌ی تجاوز به او در کودکی از سوی یکی از اقوام نزدیکش بوده است- در پی داشت. در این میان کامران عدل، عکاس صاحب‌نامی که در آن دوران رابطه‌ای نزدیک با کیارستمی داشته و در یکی از سکانس‌ها «ده» نیز به ایفای نقش می‌پردازد، این ادعاها را مهملات می‌خواند و با اشاره به جزییاتی درمورد فیلمبرداری آن روز می‌گوید که «مانیا اکبری به من گفت به عباس گفتم که کامران [عدل] چه خوب بازی می‌کند». و با روایت خاطرات دیگری می‌گوید که فکر می‌کند کیارستمی پیش از آن به آن سکانس و وضعیت او در آن سکانس فکر کرده بوده است.

کامران عدل: از مرده‌ی کیارستمی استفاده می‌کند که دوباره معروف شود

کامران عدل

نام کامران عدل در مجادله‌ی میان مانیا اکبری و فرزندش امینا ماهر، با فرزندان کیارستمی حول فیلم ده مطرح شده بود، در مورد مسائل اخیر و تجربه و خاطرات خود از آن فیلم به انصاف نیوز گفت: «عباس کیارستمی به من گفت بیا و در این فیلم بازی کن! روز فیلمبرداری ماشین من خراب شد و چون عجله داشتم جیپ برادرم شهریار را برداشتم و سر صحنه رفتم. وقتی رسیدم عباس کیارستمی گفت: «پس ماشینت کو؟» گفتم خراب شد و نتوانستم بیاورم؛ «من و مونی» کرد و گفت «بسیار خب، با همین فیلمبرداری می‌کنیم». این یعنی اینکه در نظر من عباس کیارستمی من را با آن ماشین می‌دیده است. آنچه مربوط به من می‌شود این است که می‌دانم عباس کیارستمی من را در آن فیلم با اتومبیلم تصور کرده بوده است و چون آن ماشین را نداشتم کمی گیج شد و گفت با همین کار می‌کنیم.

پس این ادعا بنظر من درست نیست. نکته‌ی بعدی اینکه عباس کیارستمی آدم بسیار درجه یکی بود. من آن زمان زیاد مهمانی‌های بزرگ می‌دادم؛ عباس کیارستمی با من بسیار دوست بود و در این میهمانی‌ها هم اکثرا حضور داشت. یک شبی اریک فورنیه، وابسته‌ی فرهنگی سفارت فرانسه که بسیار آدم درجه یکی بود، با عباس کیارستمی مواجه می‌شود و باهم صحبت می‌کنند. تا اینکه این دوست فرانسوی من زمانی که می‌خواست از ایران برود و ما برای خداحافظی به جلوی خانه‌اش رفته بودیم، در آخرین لحظه که می‌خواست سوار ماشین شود، به من گفت به عباس کیارستمی بگو که مقاله‌ای که من درمورد تو در "Cahier du cinema" نوشتم این هفته چاپ می‌شود. وقتی آن مقاله‌ی فورنیه چاپ شد سینمای فرانسه و فستیوال کن، کیارستمی برای‌شان مطرح شد و آن سال عباس کیارستمی را دعوت کردند و فیلمش هم برد. به عقیده‌ی من عباس کیارستمی احتیاجی نداشت از کسی بدزدد.

کیارستمی یک شب یادداشت‌هایش را در این میهمانی‌ها در خانه‌ی من جاگذاشت، صبح به منیژه میرعمادی تلفن کردم و گفتم تعدادی یادداشت اینجا جامانده، گفت «آره، آره! اینها مال عباس کیارستمی است و من می‌خواهم کتابش را چاپ کنم.» من آن شعرها را خوانده بودم و حیرت کرده بودم که چه کسی اینها را نوشته. عباس کیارستمی آدم بزرگی بود و این وصله‌ها به او نمی‌چسبد.

من در آن فیلم همان یک سکانس را بازی کردم. تنها چیزی که مانیا اکبری به من می‌گوید این است که به عباس گفتم «کامران چه خوب بازی می‌کند» عباس هم گفته بوده «برای اینکه دیگر بازی نیست، این عادتش است و هرروز دارد این کارها را می‌کند». چون من در زندگی واقعی‌ام وضعیتی مشابه آنچه در فیلم اتفاق می‌افتاد داشتم.

عباس کیارستمی زنده نیست که از خود دفاع کند اما از نظر من این ادعاها مهمل است؛ این مهملات را تمام کنند و لطفا دیگر دنبال شخصی که اسم ایران را خیلی خوب مطرح کرد حرف‌های اضافی نزنند. ایشان این حرف‌ها را می‌زند که خودش را مطرح کند. از مرده‌ی کیارستمی استفاده می‌کند که خود را دوباره معروف کند. کیارستمی آدمی حسابی و باسواد بود و نیازی نداشت که از کسی بدزدد. من اجازه نمی‌دهم که کسی بیاید و اسم کیارستمی را کثیف کند.

ادعای مانیا اکبری چه بود؟

اکبری ضمن اینکه مدعی است کیارستمی تنها تدوین‌گر این فیلم بوده است و رنج کودک مورد تجاوز قرار گرفته‌ی او را مستمسکی برای حضور بر روی فرش قرمز جشنواره قرار داده است. اکبری در این متن می‌نویسد: «عباس جان يادت هست هر شب منزل ما بودى و مى نشستى با ذوق صحنه هاى ضبط شده از زندگى خصوصى من را با پسر خودم و پسر همسرم تماشا مى كردى؟

همان فيلمهايى كه به دليل آشفتگى ها و علامت سوالهاى بيشمار به درخواست و آگاهى آن فكر مدرن يعنى روانكاوم، فيلمبردارى مى كردم. عباس جان چرا نفهميديم چرا امين در فيلم ها پر از خشم است؟ پر از فرياد است ؟ پر از درد است ؟ و به مادرش مى گويد "من كودكم نمى توانم از خودم نگهدارى كنم" چرا نفهميديم وقتى در فيلم ده شما، به خاله اش مى گويد : امين به بزرگترش توهين مى كند و مى گويد: خيلى نامردى عمو بهرام ! اين عمو بهرام همان متجاوز به بدن و جان و روان اوست كه او را با تهديد وادار به سكوت كرده بود او نامردى را آن زمان فهميده بود اما چرا من و تو نفهميديم ؟
در فيلم مستندى كه ساخته است به اين نكات در فيلم تو اشاره مى كند . شرم بر ما باد ! چرا من و تو از ديدن آن صدها ساعت فيلم خانوادگى پيامها و درد يك كودك تحت فشار تجاوز را نديديم ؟!
عباس جان بعد هم درد آن كودك را كالا كرديم رفتيم روى فرش سرخ و تو ليوان شراب در دستت و من هم حيران در پرس كنفرانس كن و تازه پشت آن ميز مقابل صدها خبرنگار جهانى فهميدم بايد بگويم دردها و رنج و فرياد كودكم را تو نوشتى و از بيست كودك تست بازيگرى گرفتى تا به امين من رسيدى و بعد از كنفرانس دستم را فشار دادى و گفتى: بهتر است كسى نداند اين دعواها واقعى بوده است به نفع تو نيست! من از هر سمت محكوم بودم! من مقصرم، من مادر متهم هستم كه چرا قدرت نداشتم؟ چرا توان نداشتم؟ چرا شجاعت اكنون را نداشتم؟
تا كه در همان پرس كنفرانس كن بگويم آن كودك، كودك من است! اين رنج و فريادى كه با مراسم و تاج و تخت و باديگارد و دوربين و فيلم و عكس و مردم راه انداختيد، آن پسر زيباى چشم درشت كه بر روى پرده عظيم فرياد مى كرد، درد تجاوزش را فرياد مى كرده پسر واقعى من است و نمى دانست دوربين روشن است و دردهاى واقعى يك كودك است و اما مثل اينكه بايد باور كنيم و باور كند آن فريادها يك فيلم بود؟ عباس فيلم نبودددد ! درد واقعى يك كودك بود !
درد واقعى يك انسان بود ! بايد باور كنيم آن رنج را تو كارگردانى كردى ؟ رنج و درد تجاوز آن جان و بدن را تو مصادره كردى حتى حق واقعى بودن هم به آن كودك ندادى! محصول آن رنج ستارههايى است كه جدول تهيه كننده امكاتو و تو را پر مى كرد و عكس آن كودك هم با نام "مارلون براندويى جديد توسط كيارستمى ظاهر شد" روى جلد مجله ها پخش مى شد . آن درد تجاوز يك كودك بود كه در دست مردم روى كاغذها در شهر كن مى چرخيد

عباس جان! آقاى كارميتس چقدر خوشحال بود درد كودكى پول مى شود! رابطه قدرت و نيروى فرداست با فرو دست همواره چنين بوده عباس جان! و روزى كه شمشير را از رو بستم كه به اين دروغ ادامه ندهيم من با احساس گناه تاريخى با پسرم و مردم و نسل آينده ويران خواهم شد مانند "رودن" كه اعلام كرد "كملكلود" بيمار روانى است و قابل باور و اعتماد نيست با اين برچسب مادر او را هم از جامعه طرد و تنها كردى. همچنان كارميتس متصور است من دوره اى در تيمارستان به زنجير بودم، آخر مى دانى حرف شما خدايان هنر و نوابغى ناياب حجت است. اول داستان هستيم عباس جان، اميدوارم روزى جرات سارا امتى را پيدا كنم و از چشمان مخفى شده پشت عينك بنويسم. حيف كه نيستى!»

احمد کیارستمی از ایرادات این ادعا می‌گوید

احمد کیارستمی در ارتباط با این موارد پاسخی داد که در ادامه واکنش مانیا اکبری و فرزندش امینا ماهر را در پی داشت:

«عباس عزيز و نازنين» این شروع متن ایمیلی‌ست از مانیا اکبری به عباس کیارستمی، همراه با عکسی که در آن اکبری از روی تخت بیمارستان (هنگامی که در حال گذراندن دوره‌ی بازسازی سینه‌هایش بوده) سلامی مخصوص خطاب به کیارستمی می‌فرستد. تاریخ ایمیل مربوط است به ژوئن ۲۰۱۶، یک ماه پیش از مرگ عباس کیارستمی و تنها یکی از ده‌ها ایمیل دوستانه‌ای‌ست که او در طول سال‌ها برای کیارستمی فرستاده است. این‌که در این فاصله‌ای چهار ساله، چه اتفاقی افتاده که موضع خانم فیلم‌ساز دچار تغییر ۱۸۰ درجه‌ای شده، به‌طوری‌که کیارستمی را در زمره‌ی آزارگران و متجاوزان جنسی قرار می‌دهد، بر ما پوشیده‌ است، اما اظهارات ضد و نقیص او چیز جدیدی نیست. مانیا اکبری با بازی در فیلم «ده»ِ کیارستمی (محصول ۲۰۰۲) به شهرت رسید، فیلمی که بر اساس شخصیت‌ واقعی اکبری شکل گرفته است. او که همان سال با «ده» و به همراه کارگردان فیلم در بخش مسابقه‌ی جشنواره‌ی فیلم کن حضور داشت، چند سال بعد مدعی شد که ایده‌ی این فیلم از او بوده است. بعد از درگذشت کیارستمی، خانم اکبری در یک برنامه‌ی تلویزیونی به‌عنوان میهمان حضور پیدا می‌کند و درحالی‌که در فقدان کیارستمی اشک می‌ریزد، از او به نیکی یاد می‌کند.

اکبری در این چند ماه اخیر عنوان می‌کند که فیلم «ده» از ویدئوهایی که او از خودش برای یک پروسه‌ی روان‌کاوی می‌گرفته (۱۲۰ ساعت تصویر ضبط‌شده) ساخته شده است. او اعلام می‌کند که کیارستمی در این میان تنها، تدوین‌گر فیلم بوده و نه کارگردان آن، قضیه‌ای که حدود هجده سال مسکوت مانده بوده است. این‌جا این سوال به ذهن خطور پیدا می‌کند که چطور این قضایا را در همان بدو امر و در جشنواره‌ی کن که در آن حاضر بود و یا بعد از آن مطرح ننموده؟ این ادعا ضمنا اشکالات فنی دارد؛ تمامی نماهای فیلم با دو دوربین گرفته شده، یک دوربین که روی مانیا فیکس بوده و دوربین دیگری با زاویه‌ی مخالف که نماهای شخصیت بغل دستی مانیا را می‌گرفته است. چرا ضبط ویدئوهایی با کارکرد روانکاوانه، باید با دو دوربین انجام بشود؟ کاری که برای فیلم‌سازی صورت می‌گیرد.

یا اساسا چرا خانم اکبری از خودش و کسانی که سوار ماشینش می‌شده‌اند، فیلم می‌گرفته‌ است؟ اگر اشخاصی که در فیلم حضور دارند بازیگر نیستند، چرا وقتی سوار ماشین می‌شوند متوجه دو دوربین‌ فیلمبرداری موجود نمی‌شوند و کنجکاو نمی‌شوند که این دوربین‌ها در آن‌جا چه می‌کنند؟ درحالی‌که این دوربین‌ها آن‌قدر بزرگ هستند که در بعضی صحنه‌ها، توجه سرنشینان موتور یا ماشینی که از کنار ماشین مانیا می‌گذرند را به خود جلب می‌کنند. در مورد کامران عدل، عکاس شناخته‌شده (بازیگر نقش شوهر مانیا) چطور؟ او که قطعا به‌عنوان بازیگر و برای ایفای نقش، جلوی دوربین حاضر شده است. و یا دختری که دو بار سوار ماشین می‌شود و بار دوم سرش را تراشیده و از روابط شخصی‌اش سخن می‌گوید. و یا فاحشه‌ای که شب سوار ماشین می‌شود. آیا خانم اکبری ادعا دارد که این حضورها اتفاقی بوده و یا او در حال فیلم‌ گرفتن برای روانکاوش، هم‌زمان در حال ساخت فیلم هم بوده‌ است؟

اکبری به تازگی و با داغ شدن بحث تجاوز و آزار جنسی در فضای مجازی، ابتدا در صفحه‌ی خود نوشت: «کیارستمی یک انسان زن‌ستیز بود و بی‌شمار زن قربانی تعرضات جنسی او بودند» - ادعایی که چند ماه قبل نیز در جاهای مختلفی مطرح کرده بود - البته بعد از مدت کوتاهی پستش را برداشت، ولی باز به سراغ کیارستمی رفته و این‌‌بار وی را مورد نکوهش قرار داده که چرا او در زمان ساخت فیلم «ده» متوجه نشده که رفتارهای نابه‌هنجار پسرش، امین ماهر، ناشی از قربانی تجاوز بودن اوست. بر اساس گفته‌ی اکبری، پسرش که در زمان فیلم‌برداری حدود ۱۰ سال داشته، ‌از سن ۱۰ تا ۱۴ سالگی مکررا توسط شوهر خواهر مانیا مورد تجاوز قرار می‌گرفته، قضیه‌ای که خود مانیا ده سال بعد، از آن مطلع می‌شود. اکبری در ضمن با طرح موضوع جدید دیگری، کیارستمی را به انجام کاری غیر اخلاقی متهم می‌کند؛ این‌که او از همین رفتارهای نابه‌هنجار پسرش، برای رسیدن به فضای مورد نظر خود در فیلم استفاده‌ کرده و در جشنواره‌ی کن او را به سکوت در این مورد واداشته، سکوت درباره‌ی موضوعی که طبق گقته‌ی خود او،‌ تا سال‌ها بعد از آن بی‌خبر بوده‌ است. چیزی که در بیش‌تر صحبت‌ها و ادعاهای «مانیا»، پای ثابت ماجراست - حتی در آن متن نکوهش‌آمیز - علاقه‌اش به بیانِ داشتن رابطه‌ای بسیار نزدیک و صمیمی با کیارستمی‌ست.

این یادداشت را با بخش آخر پاسخ عباس کیارستمی به ایمیل مانیا اکبری به پایان می‌بریم:

«مانیا، طی طریق چنین ماجراهای پر پیچ‌و‌خم و هیجان‌انگیزی، به نظرم فقط از تو ساخته است. با آرزوی موفقیت.

عباس»

پاسخ مانیا اکبری به احمد كيارستمى

مانیا اکبری در پاسخ به این یادداشت، در اینستاگرام خود نوشت:

شواهد در مورد ساخت فيلم ده بحث پيچيده‌اى است که در فضاى مجازى نمى گنجد آنرا موكول كرده‌ام به كتابى كه در حال نوشتن هستم. عكسها متعلق به پشت صحنه‌های است که بعد از نمايش فيلم در فستيوال كن آقای عباس کیارستمی به دلیل نداشتن هیچ پشت صحنه ای از فیلم تصمیم به بازسازی پشت صحنه را داشت و اتفاقآ براى ساخت آن پشت صحنه‌ی غيرواقعى برادر شما بهمن کیارستمی به عنوان فيلمبردار حضور داشت و بعد از دو جلسه به دليل عدم موافقتِ رويا اکبری خواهر بنده متوقف شد. شواهد دقيق و معتبر در كتاب خواهد بود. رابطه بنده با عباس كيارستمى به دليل قدرت ايشان در اذهان عمومى به همان شيوه سيستماتيك فوكووار كه همچنان شاهد آن هستيم عامل همراهى بنده با او بود. حقيقت هم زمانمند نيست و مخاطب حق دارد بداند يك فيلم مستند و بداهه بوده است و يا نوشته شده و كارگردانى شده. مسئله بنده در كتاب گشايش حقايقی است که برای نسل اینده به دروغ ثبت شده. علت نامه من در صفحه مجازى در مورد تجاوز پسرم به ترومايى باز مى‌گردد كه تنها شاهد درد آن كودك، دوربينى بود كه متريال آن تحت عنوان فيلم و سينما به جهان عرضه شد در صورتيکه درد ورنج تجاوز يك كودك بود. در مورد اندوه مرگ او و بيمارى اش بسيار متاثر شدم چرا که مرگ و بیماری دشمنت هم ناراحت کننده است چه برسد به آن شخصى كه روزگارى تلخ وشيرين با او داشتى و شناسايى اولين حقوق خودت و كودكت هم نامرئى بوده است. بخصوص که بنده جدال با مرگ و بیماری را تجربه کرده بودم در نهايت سلام من را به برادر بهمن برسان و بگو آن دو حلقه فیلم پشت صحنه‌ی‌ قلابی را به اضافه کلیه فیلمهای خانوادگی بنده را پس دهید. تا کنون تصميم نداشتم به این شیوه مطرح کنم اما همچون پدرتان که در زمان حیاتش برای تهدید بنده و سکوتم به رویا خواهرم انگشت بیلاخش را نشان داد و گفت: قدرت دارم و جنگ امریکا و افغانستان است و در این جنگ مانیا بازنده است! و با استفاده از قدرتش بنده را به عنوان شخصی بیمار و غیر قابل اعتماد در جامعه هنری ترور هويت کرد و وادار به سکوت و پسر هم همان مسیر را پیشه کرده اما نه این مانیا، مانیای ده است و نه امینا، امین ده و نه در ایران مرد سالار و قدرت پرست زندگی می کنیم که زن و کودک بی‌حقوق باشند. پرونده بسته‌ی دیگری را هم در مورد ایشان خواهم گشود تا که شاید زمان تغییر در نیروهای پر قدرت فرادست بر فرو دست فرارسیده باشد.

واکنش فرزند مانیا اکبری به احمد کیارستمی

امینا ماهر، فرزند مانیا اکبری نیز به یادداشت احمد کیارستمی در پستی اینستاگرامی با عنوان «یک پاسخ کوتاه برای احمد کیارستمی» واکنش نشان داد: فکر می‌کردم نسل جدید باید چند قدم جلوتر از نسل قبلی بردارد و همان نقاب‌ها را بر چهره نداشته باشد. نقاب را پدر بر چهره ی پسر می‌زند اما نقاب از چهره‌ی پسر می‌افتد. چه صحنه‌ی عجیبی! ده‌ها ویدئو همانند این،‌ که می‌تواند حقایق ده را افشا کند آماده در اختیار دارم که سر فرصت آنها را منتشر خواهم کرد. اما نه در فضای مجازی که حقایق و وقایع سطحی بررسی می‌شود و عمقِ فجایع هویدا نیست و نقاب‌ها به راحتی بر چهره‌ها می‌ماند و اگر بحث فقط در فضای مجازی ادامه پیدا کند حقیقت بر هیچ کسی روشن نخواهد شد.

من تنها به یک دلیل وارد فضای مجازی شدم و پیش از آن اکانت خصوصی داشتم و تنها دلیل حضور عمومی من غلبه بر شرم از تجاوز و عمومی کردن آن است که شاید کمکی باشد بر کسان دیگری که تجربه‌های مشابه داشتند. به هیچ وجه قصد حرف زدن درباره ی فیلم ده و عباس کیارستمی را نداشته و ندارم. متاسفانه پُست صفحه‌ی عباس کیارستمی که با مشارکت احمد کیارستمی منتشر شده است مرا وادار به واکنش می‌کند. اگر من دنبال شهرت بودم کیارستمی را متجاوز می‌نامیدم (هیچ کس، هیچ وقت هیچ جا نگفته که کیارستمی به من تجاوز کرده. من توسط فردی از خانواده، امیر بهرام شاهنده راد مورد تجاوز جنسی قرار گرفتم.) مقداری فکر کنید. آیا راه‌های بهتری برای دیده شدن از این که یک نفر بیاید و به شما بگوید که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته نیست؟ به دور و اطراف خود یک نگاه بیاندازید. اگر من دنبال دیده شدن بودم باید کیارستمی را حامی خودم می‌کردم. گفتن حقیقت هیچ کمکی به من نمی‌کند. من صدها کار دارم که وقتی برای فضای مجازی به این شکل و حالت نداشته باشم و اگر الان بیش از گذشته اکتیو هستم به خاطر مسئله‌ی تجاوزه و ضرورت عمومی شدن و اجتماعی شدنِ این مسئله. بگذارید روی یک موضوع متمرکز بمانیم. پُست‌های آتی من همه درباره ی همین موضوع خواهند بود، هرکه هرچه می‌خواهد پاسُخ دهد و هرچه می‌خواهد بنویسد.

منبع: انصاف نیوز

کد مطلب: ۱۶۶۷۸۸
لینک کوتاه کپی شد

پیوندها

دیدگاه

تازه ها

یادداشت