دستور حمله به «اصغر فرهادی» از «ریاض»؛ از توییت مشکوک و حسادتبار یک «کارگردان» تا هجمهی هماهنگ کارمندان «بنسلمان»!
مصطفی فقیهی در یک یادداشت تحلیلش را از جریان منفی که بر ضد اصغر فرهادی شکل گرفته است توضیح داد.
یکم. برنامهریزی و دستور حملهی سیستماتیک، ناگهانی و هتاکانه به اصغر_فرهادی در رسانههای آنسوی آبی صادر شده؛ کار اما بالا گرفته و کارمندان غیرایرانی نیز، به کارزار فحاشی به این کارگردان شهیر و فخر اینروزهای هنر و سینمای ایران، پیوستهاند.
مثالش هجمهی عجیب مجری خانم شبکهی خارجنشین! اگرچه مُراد این بانوی «افغان» و مُشوّقِ «جدایی طلبی در ایران» از اظهارفضل پیرامونِ مسئلهی «اعتراض» و دخالت در امور داخلی ایران، ترور است! تا «کارفرمای سعودی» چه خواهد!
گاه در گونهی داعش! و گاه در قالب رسانهی اینتل!
کاش اما این خانم، بجای هتک و توهین به اصغرفرهادی، بیشتر به امورات افغانستان و حکومت قریبالوقوع طالبان بپردازد که همه را از شنیدن صدای پای ترور، نگرانتر کرده است.
(نکته: من خطهی افغانستان را در شمار «خراسان بزرگ» و عقبهی هویتی ایران میدانم و مردمانش را از دسته مظلومترینها، اما ندیدم یک ایرانی، فخر فرهنگی افغانستان را بدلیل مسائل سیاسی همان کشور مورد حمله قرار دهد.)
جالبتر آنکه، «کارفرمایان انتحاری»، در اقدامی کمسابقه، سطح این «دستور حمله» را از کارمندان سیاسی نیز گستردهتر کرده و دیگر خبرنگاران، مجریان حوزهی هنر و حتی ظرفیت «تلخکهای نمکینِ» خود را نیز به میدان آوردهاند. علیالیقین این رفتار نشان میدهد، ابعاد ماجرا وسیعتر از چیزیست که تصور میکنیم.
دوم. کیست که منکر افتضاح و ناکارآمدیهای مدیریتی ایران در تمامی شئون و سطوح و وجوه باشد؟! کسی هست که از این اوضاع شرمآور، دفاع کند؟ البته که هست؛ اما در شُمارِ آدمیان نیست!
اما به اصغر فرهادی چه؟! به جایزهاش چه؟! مگر چه گفته که باید، مزدوران سعودی او را به باد فحش و ناسزا بگیرند؟!
نکند توقع داشتند پس از دریافت جایزهی کن، جنبشِ فتحِ حکومت راهاندازی کند؟! مگر سلوک سیاسی کیارستمی جز همین منشِ فرهادی بود؟! پس چه میشود که آن مرحوم را بر سر مینهند و این یکی را - لابد چون هنوز زنده است! - لگدمال میکنند؟! چگونه است که جایزهی پیشین فرهادی از کن و اسکار را مدح کردند و این یکی را قدح و مذمت میکنند؟!
و شاید اگر نبود هجمه و حملات سنگین رسانهایِ این جماعت، جایزهی بهترین بازیگر مرد نیز به امیر جدیدی تعلق میگرفت! و سوگمندانه با این فشار رسانهای، باید احتمال کسب اسکار برای قهرمانِ فرهادی را «تمام شده» تلقی کرد؛ چندانکه این قبیل جشنوارهها به شدت تحت تاثیر پروپاگاندای رسانهای، تصمیمات خود را تغییر میدهند.
سوم: حیرتانگیز اما عقبهی این دعوای خجالتآور است؛ کارگردانی به نام رسول اف که پس از بلاهتِ توقیف آثار متوسطش توسط دستگاههای فرهنگی کشور، از «بغض معاویه»، «ردای گشاد اپوزیسیون» به تن آویخت، از فرط حسد و تشبث به خصایص و خصائلِ رذل و دونِ درون صنفی، برای نخستینبار، در توییتی مشکوک، اصغر فرهادی را به باد متلک گرفت! و این تازه، آغاز ماجرا بود...
دیدگاه