کمدیهای طنز جنسیتی پرفروش، یک جامعه خسته و سینماگران عصا به دست/ پارادوکس این روزهای فیلم دیدن مردم
با سلیقه مردم نباید مبارزه کرد و باید به ارتقای آن کمک کرد اما مشخص است که این فیلمها از منظر دیگر یعنی نقد و تحلیل آنقدر ضعف دارند که هیچ جوره نمیشود پای آنها ایستاد و دفاع کرد.
مقوله فرهنگ امری متناقض است. همه ما دوست داریم چراغ سالنهای سینما روشن باشد و چرخه اقتصاد گردش طبیعی داشته باشد؛ رونق به سینما برگردد و فرصت فیلم دیدن برای مردم فراهم باشد بنابراین از این که فیلمی بفروشد و هدف اولیه را تأمین کند خوشحال هستیم.
وقتی راجع به فروش سینما حرف میزنیم از دیده صنعتی به موضوع نگاه میکنیم و گیشههای شلوغ و رفت و آمد به سالنهای سینما را لازمه حیات طبیعی این سینما میدانیم. پس در همین نگاه اول، پرفروش شدن فیلمهای روی پرده مایه خوشحالی است و از مردمی که در این شرایط به سینما میروند و فیلم میبینند باید تقدیر کرد.
از سوی دیگر اما جدول پرفروشهای سینما جای نگرانی هم دارد چون فیلمهایی پرفروش هستند که تأمین کننده سطح سلیقه عمومی مردم هم نیستند. تناقض جمله آغازین بحث همینجا ظهور و بروز مییابد؛
ما منتقدان سینما از یک طرف بابت این که رونق به صنعت سینما برگشته خوشحالیم و از طرف دیگر نگرانیم که چرا غلبه با فیلمهایی است که از منظر فرهنگی در سطح پایینی هستند و موجبات رشد و ارتقای سطح سلیقه فرهنگ مردم را فراهم نمیکنند.
گرچه معتقدم با سلیقه مردم نباید مبارزه کرد و باید به ارتقای آن کمک کرد اما مشخص است که این فیلمها از منظر دیگر یعنی نقد و تحلیل آنقدر ضعف دارند که هیچ جوره نمیشود پای آنها ایستاد و دفاع کرد. این آثار به اصطلاح کمدی عموماً به لحاظ ساختار ضعیف هستند و از منظر ارزشهای هنری فیلمهای نازلی به حساب میآیند.
در تحلیل چرایی استقبال مردم از این دست آثار، بحث شرایط اجتماعی جامعه و نقش کسانی که در حوزه اجتماعی و فرهنگی و... مسئولیت دارند به میان کشیده میشود.
ممکن است یک فرد به لحاظ اقتصادی سالی یک یا دو بار توان رفتن به سینما داشته باشد بنابراین مؤلفههایی را در انتخاب فیلم دخیل میکند که کمی از فشار زندگی خارج شود و عموماً روی چهرهها و به قول امروز سلبریتیها حساب میکند.
جامعه خسته طبیعی است که فیلمی را انتخاب کند که قدری از سختی روزگار فاصله بگیرد اگر چه در نهایت وقتی از سالن سینما بیرون میآیند هم آوردهای برایشان ندارد. این دست آثار از خلأ فیلم خوب و اراده فرهنگی هم بهره میبرند.
خلأ فیلم خوب بالاخص در حوزه کمدی محسوس است. به طور کلی سینمای کمدی در سینمای جهان ضعیف شده چرا که خلق درام کمدی سختتر از درامهای اجتماعی، سیاسی و خانوادگی است و اغلب روی کمدیهای طنز جنسیتی تمرکز میشود. فارغ از حوزه طنز به طور کلی خلأ فیلم خوب محسوس است.
احتمالاً این سؤال برایتان پیش میآید که چرا با وجود اکران فیلمهایی مثل «قهرمان» و «آتابای» از آثار طنز بیشتر استقبال میشود، باید گفت تا مردم فیلم خوب را کشف کنند و ذائقهشان را ارتقا ببخشند زمان میبرد.
در گذشته زمینه لازم برای این که مردم جذب فیلمهای خوب شوند به وجود نیاوردیم ضمن این که نورافکن روی سینما زیاد است و این اتفاق باعث میشود اهالی سینما در پرداخت به موضوعات دست به عصا عمل کنند و بالطبع فضای جسورانه و خلاقانه در ساخت فیلمها ضعیف شود. این در حالی است که در پلتفرمها و وی او دیها مردم از فیلمهای اجتماعی استقبال میکنند؛ سریالها و فیلمهایی که اتفاقاً فضایشان تلخ است اما ساختار جذابی دارند. استقبال از فیلم کمدی لزوماً اتفاق نگرانکنندهای نیست به شرط آن که فیلم دارای ارزش هنری باشد.
ساختن فیلمهای کمدی از جنس «اجاره نشینها» افزایش ظرفیت میخواهد و باید آستانه تحمل را بالا برد. فیلم کمدی بر ناهنجاریها دست میگذارد و این امر تحمل میخواهد. همه ما عموماً از این که کسی نقدمان کند خوشمان نمیآید و او را آدم فضولی میدانیم حتی به منتقدان عرصه فرهنگ و هنر هم چنین نگاهی وجود دارد.
نویسنده: رضا درستکار در روزنامه ایران
دیدگاه